بلاخره یه روزی گوشی اینایی که تومکان عمومی با صدای بلند کلیپ های اینستارو میبینن میگیرم میکنم تو حلقشون 🚶🏻
اگه صلاح میدونی حداقل ازصبح که بیدار میشی انقدر دلگیرواندوهگین نباش . دودقیقه آروم بگیر بلکه بفهمم چه غلطی کنم با زندگی .
قسم به زمانیکه، خودت رو با حکمت ، تقدیر ، خِیر و…
متقاعد میکنی!
و دیگه حتی نمیتونی ، گِلِه کنی..
یه دوست دارم یه بار بهم گفت: من غمگینم ولی تو افسردهای. پرسیدم فرقش چیه؟ گفت: من مدام میخوام گریه کنم، حتی تو شادترین لحظات زندگیم ولی تو اصلا لحظهی شادی نداری. زندگی واسه تو مثل فتح اورست میمونه همونقدر سخت و طاقتفرسا. تو در واقع اشک نمیریزی، جون میکنی.
از بدنت انتقام نگیر ؛ چه با خودکشی ، مواد ، ورزش یا حتی غذا. بدنت مقصر شکستهای زندگیت نیست.
بعضی وقتا انقدر درگیر آینده میشی که نمیفهمی الان وسط جایی هستی که قبلا آرزوشو داشتی.
هیچوقت نذارید کسی به شما به عنوان یه گزینه نگاه کنه. یا همین الان «آره» یا برای همیشه «نه»
ازم پرسید : دیرمیشه ؟
بغلیش جواب داد، آقاجون خیلی زود؛ تا به خودت برسی دیرمیشه، فکرکن مثل یه قهوه که دیر بخوریش مثل زهرِمار میشه. تلخ میشه. آدمام همینطورن. دیرکه بشه تلخ میشن. عینِ برجِ زهرمار.
من سردرگم نگاهشون کردم، من خیلی وقته مثل قهوه رو میز، تلخ و سردم.
[ خرده مکالماتِ چهاردهِ شهریورِ صفرسه. ده و چهل وشیش دقیقه.