محبان مهدی
#قسمت_هفتاد ❤️ عشق پایدار ❤️ در بین ان همه اتفاق ناگوار ,خبر بارداری مامان ,نوید زندگی نو را مید
#قسمت_هفتاد_و_یکم
❤️عشق پایدار ❤️
همزمان با روزگار میچرخیدیم ومیچرخیدیم وخودمان را کش وقوس میدادیم وبهروز بههر وسیله ای دست میانداخت تا به اصطلاح برای بابا خودعزیزی کند وبه هر ترفندی متوسل میشد تا عشق پاکش را به من برای بابا ثابت کند تا رضایت اورا بگیرد ودرست زمانی که دوقلوه ها,زینب وحسین دوساله شدند ,بالاخره بابا خسته,از جنگیدن با بهروز,بالاخره رضایت داد وما در مراسمی باشکوه به عقد هم درامدیم,درضمن این عقد زمانی,انجام شد که مستانه ,مادر بهروز بعد از,سالها به ایران مراجعت کرد ودر عقد کنان ما حضور داشت ووقتی فهمید که عروسش دختر بهترین دوست زمان جوانی اش,است خدا را شاکر شد ودرست چند ماه بعدازعقد من وبهروز با پادرمیانی مادر وحرفهایی که مدام با مستانه خانم رد وبدل میکرد,مستانه ومحمود هم برای بار دوم پای سفره عقد نشستند وجالب تر اینکه همه باهم برای همیشه به سرزمین پدریشان ,کرمان مراجعت کردند..
مادرم خوشحال از اینکه من به خواسته ی دلم رسیدم وخوشحالتر از اینکه رفیق قدیمی اش را درکنارش میدید وپدرم راضی,از خوشحالی مادر,زندگیشان برمداری عشقولانه میگذشت ومن هنوز به عمق این عشق پایدار پی نبرده بودم و زمانی متوجه این موضوع شدم که.....
#ادامه دارد... #داستان
💦⛈💦⛈💦⛈💦
نویسنده #طاهره_سادات_حسینی
محبان مهدی
#قسمت_هفتاد_و_یکم ❤️عشق پایدار ❤️ همزمان با روزگار میچرخیدیم ومیچرخیدیم وخودمان را کش وقوس میداد
#قسمت پایانی
❤️ عشق پایدار.... ❤️
خواهرم زینب که پدر به خاطر حرکات شیرینش,شیرین صدایش میکرد ,از لحاظ چهره به من شباهتی زیاد داشت اما من کاملا چهره ام، چهره مادرم بود واما چهره ی زینب تلفیقی از چهره ی پدر ومادرم بود وهمین باعث جذابیت بیشتر زینب بود ,از هنرهای مادر,نقاشی وطراحی ماهرانه اش به من رسیده بود وطبع شعر وقلم زیبایش به زینب,
زینب هنوز در سن درس ومدرسه بود که سیل خواستگارانش به سمت خانه ی پدر روان شد واما دست تقدیر یک روز ،اتفاقی اورا به سمت مدرسه ای که من در ان تدریس میکردم کشانید ودربین خواستگارهای رنگ ووارنگ ,درعین ناباوری ,زینب به همکار من ,بله را گفت....
همزمان با ازدواج زینب ,دختر من و بهروز یعنی باز مانده ی نسلی که عشقی را مدام به دنبال خود میکشید ,به دنیا امد....زهرا....دختر من وبهروز.......
پدرومادرم با تولد اولین نوه شان انقدرخوشحال بودند که اسمان را در زمین سیر میکردند,زندگی عاشقانه شان با وجود نوه ای شیرین ,رنگ وبویی دیگر گرفت...
زهرای من بزرگ شد وقد کشید وانگار ستاره بخت واقبالش مانند خاله زینبش بود زیرا هنوز تازه وارد دبیرستان شده بود که به عقد همسرش درامد ومانند زینب زندگی متاهلی اش را زود شروع کرد ودرهمین اوضاع واحوال بودیم که بیماری کشنده ای به جان مادرم افتاد....هنوز حلاوت عقد زهرا به جانمان ننشسته بود که درگیر درمان بیماری مادر شدیم,مامان مریم هر روز بیمار وبیمارتر میشد وپدرم با دیدن ،حال عشق جوانی اش هر روز آب وآب تر میشد....
کار مادرم به بستریهای مداوم کشید وکار پدر به شب زنده داریها وگریه های پیوسته....
ودرست یک هفته بعداز مراسم ازدواج دخترم زهرا,ان واقعه ی تلخ بوقوع پیوست وطوفانی سهمگین زندگی ما را در نوردید....
مادرم در سنی که اول خوشی اش بود ,مظلومانه دیده از جهان فروبست وبه دیدار پدر وبرادرش شتافت ,هیچ کس جرات گفتن فوت مادر را به پدرم نداشت وبالاخره بعداز هفت روز از عروج مادر,با کلی دعا وثنا که اتفاقی برای پدرم نیافتد,اورا ارام ارام اماده کردیم وبرسر مزار مادر حاضر نمودیم,پدرم ناباورانه عکس روی قبر تازه مادر را مینگرید واز دل وجان بر عشق درخاک خفته اش اشک میریخت وبوی مریمش را از زیر خروارها خاک نم کشیده به جان میکشید...
بعداز سوگواری زیاد واشک فراوانی که برسر مزار ریخت اورا به خانه اوردیم اما غافل از اینکه کسی که درگیر عشقی پایدار شد روحش با عشق دیرینه اش پرواز خواهد کرد و هنوز به نیمه های شب نرسیدیم که پدرم ,جلال,درعین ناباوری با سکته ای کوچک بال گشود وخود را به مادرم ,مریم رساند ودرجوار همسرش آرام گرفت....وبه راستی این است اوج عشقی راستین وحقیقی,داستانهای شیرین وفرهاد وعشق لیلی ومجنون که افسانه است اما من وما اینچنین افسانه هایی را در واقعیت دیدیم.
واینک که اخرین سطرهای این رمان را مینویسم ,بر روی قالی ای نشستم که طرحش را دخترکی هنرمند ورعیت زاده کشید تا تحفه ای شود برای یک درباری....تحفه ای که هرگز به دست سردار سپه نرسید ویادگاری ماند برای نوه های بتول ویوسف میرزا....
#داستان
(برای شادی روح پدر ومادرم صلوات)
#>پایان<
💦⛈💦⛈💦⛈
1402.09.24-Panahian-Jamkaran-GhiamFatemiGhiamMahdaviTafavothaVaTashoboha-02-32k.mp3
12.03M
📝 قیام فاطمی، قیام مهدوی، تفاوتها و تشابهها
🎤حجت الاسلام #استاد_پناهیان
📅 جلسۀ دوم | ۱۴۰۲/۰۹/۲۴
🕌 مسجد مقدس جمکران
🔈#سخنرانی
╔═════════🌸🕊══╗
•●❥ @Mohebannemahdi
╚══🌸🕊═════════╝
هیچ وقت جلوی یک سگ غذا نخور... چون ممکنه دلش بخواد....
اگرم یه سگی داره به غذا خوردن شما نگاه میکنه... یا از خودت دورش کن یا حتماً بهش غذا بده...
چون آه سگ میگیره...
❤️ پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله❤️
~~~~
اگه ضربهای به یک حیوان بزنی و جنین این حیوان سقط بشه ...باید دیه بپردازی...
❤️ پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله❤️
~~~~
همه حیوون ها خدای خودشون رو میشناسن و میدونن چه جوری روزی خودشونو در بیارن ...و میتونن بفهمن نر کیه ماده کیه... و همشون بدون استثنا از مرگ میترسن...
❤️ امام صادق علیه السلام❤️
~~~~
اگه پرندهای رو به ناحق بکشی ...باید روز قیامت بهش جواب پس بدی...
❤️ پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله❤️
~~~~
هر کسی برای حیوونایی که تو خونه داره ... غذا درست کنه... در برابر هر دونه اش... خدا براش حسنه مینویسه...
❤️ پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله❤️
~~~~
حیوونها هر صبح دعا میکنن و میگن :
خدایا... یه مالکی رو روزیم کن که منو سیر و سیرابم کنه و هیچوقت منو به کاری که تواناییشو ندارم وادار نکنه...
❤️ پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله❤️
~~~~
اگه داری وضو میگیری ولی یه گربهای تشنشه و داره نگات میکنه... اون آب وضو رو بده به اون گربه که بخوره تا تشنگیش برطرف بشه...و خودت برو با خاک تیمم کن...
❤️ پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله❤️
#احادیثخودمونیوجذابدرموردحیوانات✨
😎#خودسازی❣
محبان مهدی
هیچ وقت جلوی یک سگ غذا نخور... چون ممکنه دلش بخواد.... اگرم یه سگی داره به غذا خوردن شما نگاه میکنه
ببینید چه دین قشنگ و پر مهرو عاطفه ای داریم؟😍
اونوقت یه عده میگن دین به زنا ظلم کرده..این دین دلش نمیاد به یه گنجشک کوچیک ظلم بشه چه برسه به یه اشرف مخلوقات که جهان براش خلق شده!
واقعا چقدر بعضیا از حقیقت دین دورن و دین رو اشتباه شناختن🚶♂
محبان مهدی
••• اه حیوان بدجور میگیرد 😎#خودسازی❣
پسرا بدونید اینکه یه مدت با دختری چت کنید و بعد که دلتونو زد ول کنید برین حق الناس بزرگیه و توی همین دنیا سرنوشتتونو خراب میکنه...
بخدا قسم خدا تو همین دنیا ازت انتقام میگیره...
خدا به دل یه گاو حساسه چه برسه به دل یه بندهاش
جدا ازینکه اون دنیا سالهاااا معطل میشی همین دنیاهم بیچارت میکنه
شکستن دل شوخی نیست...
بازی کردن با سرنوشت کسی شوخی نیست
محبان مهدی
پسرا بدونید اینکه یه مدت با دختری چت کنید و بعد که دلتونو زد ول کنید برین حق الناس بزرگیه و توی همین
این گناها زنجیروار و خیییلی خطرناکه
یه دختری رو میشناختم بخاطره پسری که داغونش کرده بود خراب شده بود و همش با پسرای مختلف دوست میشد.ـ..
گناه تمووووووم اون دوست شدنا گردن پسرس...هرکلمه ای بگه برا اونم ثبت میشه..البته اولین دختری هم که با اون پسره چت کرده و به این گناه واردش کرده تو اون گناها شریکه💔
ما ادما خییییلی بهم ربط داریم
فکر میکنی یه چت میکنی تموم میشه میره؟
نه تازه شروع میشه...عواقب وحشتناکش تازه شروع میشه....
اون دنیا میبینی کلی گناهه نکرده کلی تاوان برات نوشته شده..اونم بخاطر یه چت که تموم شده رفته...
هیچوقت سمت این گناها نرین بچه ها
واقعا یه برطرف کردن نیاز به این همه تاوان نمیرزه
دم پسرایی که بخاطر هوسشون به کسی اسیب نمیزنن گرم👏👏
برای نرفتن سمت این روابط لازم نیست مذهبی باشی
همینکه وجدان و غیرت داشته باشی کافیه
😎#خودسازی❣