💖یارانِ #امام_زمان عجل الله فرجه
🌹عزیزان خوش ذوق
برای خواندن نماز قضا ؛دفترچه🗒️ آماده کردی🤔
قرار شد خیلی آهسته و پیوسته نماز قضاهامون رو بخونیم
📋با برنامه ما همراه باشید
شنبه = قضای یک نماز صبح🌸
یکشنبه =قضای یک نمازظهر
دوشنبه=قضای یک نمازعصر
سه شنبه=قضای یک نمازمغرب
چهارشنبه=قضای یک نمازعشاء
پنج شنبه= جامانده در هفته یا نماز والدین یا نماز آیات
🍃🌷🍃______🍃🌷🍃
‼️طرح خواندن نماز قضا ‼️
عزیز دل شنبه ها قراره یه
قضای نماز صبح
به جا بیاریم .
باماهمراه باش خیلی وقت نمیبره😌
#نماز_قضا #شنبه
محبان مهدی
#از_کرونا_تا_بهشت #قسمت۷۴ 🎬: علی با لبی خندان ودستی پر وارد خانه شد.... مثل روحی که به طرف جسمش پر
#از_کرونا_تا_بهشت
#قسمت۷۵🎬:
علی بی خیال سمت مبل رفت ونشست وانگار که کاری عادی میکند گوشی موبایل را از جیبش دراورد وشروع به ور رفتن با گوشی کرد..
عه درست میدیدم؟؟گوشی؟؟اخه به خاطر شرایط بوجود امده نه من گوشی داشتم ونه علی وچند بارگوشزد کرده بودم که دوست دارم خبری از,طارق وبچه ها بگیرم...
مثل گلوله ی داخل تفنگ سفیرکشان به سمت علی یورش برد وگوشی را از دستش قاپیدم...
علی:عه عه چه میکنی ضعیفه؟؟چه میکنی ندیده؟؟چه میکنی غاصب؟چه میکنی مهاجم وزد زیرخنده و ادامه داد:برای خاطر,شما خودمان رابه این در وان در زدیم تا رضایت خاطر بانو را فراهم سازیم...بفرما این گوشی...با جگر گوشه هایمان صحبت کن وبعدش بالحنی جدی ادامه داد:اما سلما...حرف از من وپیدا کردن من نزن...اولا میترسم که با بچه ها حرف بزنم وخدای نکرده پای اراده ام سست شود وعزم رفتن از میدان جنگ کنیم ودرثانی ,دنیا را چه دیده ای ,شاید من هم به زودی پریدم ,انموقع زخم کهنه ی از دست دادن پدر ,برای بچه ها که الان کمی التیام یافته,دوباره سر باز میکند....
با این حرف علی ,بغضم گرفت اما خداییش حقیقت را میگفت:با شور وشوقی شماره طارق را گرفتم:با اولین زنگ طارق گوشی را برداشت,انگار منتظر این تماس بود,صدای من که درگوشی پیچید,هیجان صدای طارق راحس میکردم که بلند فریاد میزد....بچه هااا..حسن حسین,زهرا....بیایید مادرتان.... طارق هیچ حرفی نزد صدای زهرا که درگوشی پیچید,صدای طارق را از دورتر میشنیدم که میگفت:مگه من نگفتم مادرتون زنده است...مگه نگفتم همین روزا زنگ میزنه؟دیدید راست گفتم...
با یکی یکی بچه ها صحبت کردم....بعدش با طارق وعماد,فاطمه وخاله وابوعلی...
روی بلندگو زده بودم وعلی بعداز مدتها با شنیدن صدای عزیزانش اشک میریخت ودم برنمیاورد.
طارق به قولش وفا کرده بود وخانواده خاله وعماد را اورده بود پیش خودشان والان خیال علی هم بابت امنیت تمام عزیزانش راحت شده بود...
تماس که قطع شد....حسی گنگ داشتم ومیدانستم این حس از نبود عباس وزینب است....
علی که انگار با نگاهش عمق وجودم را خوانده بود گفت:نگران نباش ,پیدایشان میکنیم,امروز روز عید غدیر است هجدهم ذی الحجه ....بیا با هم به حرم مولا علی ع برویم هم برای عرض تبریک وهم برای تجدید عهد وهم برای دردودل واسودگی وجودمان....نقشه ها دارم...از حرم برگشتیم ,برات نقشه ها را رو میکنم....
#ادامه دارد...
🖊 به قلم……ط_حسینی..
#داستان
🌹🌹🌹🌹🌹🌹
محبان مهدی
#از_کرونا_تا_بهشت #قسمت۷۵🎬: علی بی خیال سمت مبل رفت ونشست وانگار که کاری عادی میکند گوشی موبایل را
#از_کرونا_تا_بهشت
#قسمت۷۶ 🎬
بعداز مدتها ,داخل حرم مولا علی ع یک دلی صفا دادیم,چند بار هی اومدم بپرسم که, به علی چی گذشته,چرا صورتش به این روز در امده اما هربار علی به میان حرفم میپریدو میگفت ,بگذریم...میدونم چی میخوای بپرسی اما بگذریم....احساس میکردم خیلی,بهش سخت گذشته ونمیخواد من با دانستنش روحم لطمه نخورد.
علی:بانو ناراحت نباش...چون روز عیده واینجاهم مأمن عاشقان هست ,همین جا عیدیت رامیدم,یه مژده که شاید انتظار شنیدنش رانداشتی,حداقل الان نداشتی...
عه علی,چی داشت میگفت...سرا پا گوش شدم
وپلک نمیزدم که علی ادامه داد:راستش طبق شواهد ,لشکر سفیانی مغلوب شده وبا اخباری که بدست اوردیم احتمال زیاد طی چند روز اینده,سفیانی به طرف ,لانه ی عنکبوت ,یعنی اسراییل حرکت میکند,البته برای حکمرانی بر دنیایی که فکرمیکنه از ان اوناست وقراره از,انجا قیامشان را راهبری کند اما زهی خیال باطل ,ان شاالله با مدد خدا ارزوی حکمرانی بر جهان را به گور خواهد برد....
خدای من منظورش اینه ما.....عباس...زینب...
با لکنت گفتم :یعنی ,میریم عباس وزینب را پیدا کنیم؟
علی لبخندی زد وگفت:هماهنگی کردم که هم من وهم بانو در معییت هم ودرتعقیب گرگ خونخواری مثل سفیانی,به دیدار فرزندانمان برسیم...
از خوشحالی در پوست خود نمیگنجیدم وبرای چندمین بار برگشتم ونگاهی به گنبد حرم کردم وزیر لب,سفارش عباس وزینبم را به مولایم نمودم...
وخوشحال از اینکه بالاخره به سمت لانه ی عنکبوت راهی میشویم ,دست در دست علی,به طرف خانه حرکت کردم,اما نمیدانستم,تقدیر چیزی دیگر برایمان رقم زده...
🖊به قلم……ط_حسینی
#ادامه_دارد ..
#داستان
🌹🌹🌹🌹🌹🌹
خطبه شقشقیه جلسه اول.mp3
19.92M
🔥 خطبه #شقشقیه 📍جلسه اول
🌀 #فضایل_امیرالمومنین علیهالسلام
🎤حجت الاسلام #استاد_امینی_خواه
🔈#سخنرانی
╔═════════🌸🕊══╗
•●❥ @Mohebannemahdi
╚══🌸🕊═════════╝
حرف حساب کتاب داره.mp3
5.73M
🌀 قواعد #خلقت 🔟
🗣 حرف زدن حساب کتاب داره
◀️ دقت کن چی میگی
🎤حجت الاسلام #استاد_امینی_خواه
🔈#پادکست
╔═════════🌸🕊══╗
•●❥ @Mohebannemahdi
╚══🌸🕊═════════╝
ازدواج دو دریا بخش اول.mp3
12.65M
❤️ #ازدواج دو دریا ◀️ بخش اول
👑 #شهشناس جلسه ۳۶
🌀 #ازدواج_دو_دریا
🎤حجت الاسلام #استاد_امینی_خواه
🔈#سخنرانی
╔═════════🌸🕊══╗
•●❥ @Mohebannemahdi
╚══🌸🕊═════════╝
ازدواج دو دریا بخش دوم.mp3
9.44M
❤️ #ازدواج دو دریا ◀️ بخش دوم
👑 #شهشناس جلسه ۳۶
🌀 #ازدواج_دو_دریا
🎤حجت الاسلام #استاد_امینی_خواه
🔈#سخنرانی
╔═════════🌸🕊══╗
•●❥ @Mohebannemahdi
╚══🌸🕊═════════╝
🌹☀️🍃 ﷽ 🍃☀️🌹
📣 سخنرانی استاد #امینی_خواه در رابطه #امیرالمؤمنین علی علیه السلام
🙏 روی #هشتک زیر ضربه بزنید👇
🌀 #شهشناس
࿐჻ᭂ⸙🍃🌹🍃⸙჻ᭂ࿐
محبان مهدی
❤️ #ازدواج دو دریا ◀️ بخش دوم 👑 #شهشناس جلسه ۳۶ 🌀 #ازدواج_دو_دریا 🎤حجت الاسلام #استاد_امینی_خواه
🌹☀️🍃 ﷽ 🍃☀️🌹
📣 از مجموع ( #شهشناس )به سخنرانی استاد #امینی_خواه درباره ازدواج #امیرالمؤمنین علی علیه السلام و حضرت زهرا سلام الله علیها امرروز بارگزاری شد
࿐჻ᭂ⸙🍃🌹🍃⸙჻ᭂ࿐