eitaa logo
محبان مهدی
1.3هزار دنبال‌کننده
3.3هزار عکس
1.6هزار ویدیو
129 فایل
یا بن الحسن دستانمان به سوی تو دراز شده با لطفت دستگیرمان باش✨ ما منتظران حضرت یار هستیم 🪷 اللهم بارک لمولانا یا صاحب الزمان 💚 «کپی مطالب با ذکر صلوات برای فرج بلامانع هستش » نظرات و سوالهای خود رو به آیدی زیر بفرست https://eitaa.com/zlotfi80
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌷بِسْمِ اللّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحيمِ🌷 الهی به امید رحمت تو🤲 سلام عرض ادب و احترام ❤️امروز دوشنبه متعلق است به آقا امام حسن و آقا امام حسین علیهماالسلام روزمان را با ۵ شاخه گل به محضر مبارکشان معطر می کنیم . ❤️اللهم صل علی محمد و آل محمدوعجل فرجهم.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
❣ 📖 السَّلامُ عَلی وَلِیِّ اللَّهِ وَ ابْنِ اَوْلِیآئِهِ... 🌱سلام بر تو ای مولایی که همچون پدران پاکت، بر ذره ذره این عالم ولایت داری. سلام بر تو و بر روزی که زیر پرچم ولایت تو جهان آباد خواهد شد. 📚 بحار الأنوار، ج‏99، ص 117.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
www.aeenzendegi.ir-mahdioon-jalaseh4.mp3
20.3M
🟣📝خانواده موفق 💠قسمت سوم 🎤دکتر سعید 📌
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
محبان مهدی
🌺سبک زندگی قرآنی :🌺 🍂 برای آخرت مسابقه دهید. 🍂 🔶 خِتَامُهُ مِسْكٌ وَفِي ذَلِكَ فَلْيَتَنَافَسِ الْ
🌺سبک زندگی قرآنی :🌺 🍂 با رفتار صحیح خود، حسادت افراد را اصلاح کنید. 🍂 🔶قَالُواْ تَاللّهِ لَقَدْ آثَرَكَ اللّهُ عَلَيْنَا وَإِن كُنَّا لَخَاطِئِينَ (یوسف /٩١) ⚡️ ترجمه : (برادران) گفتند: به خداوند قسم، كه واقعاً خداوند ترا بر ما برترى داده است و قطعاً ما خطاكار بوده ايم. ❌ برادران یوسف، وقتی او را به چاه انداختند، وجودشان مملوّ از حسد بود و خود را برتر می دانستند و لذا گفتند: «نَحْنُ عُصبَة» 💥اما زمانی که پس از سالها، یوسف را شناختند، نه تنها دیگر به او حسادتی نداشتند، بلکه به بزرگی و مقام والای او نیز اعتراف کرده و گفتند: «لَقَد آثَرَکَ اللّه عَلَینا» ✅این تغییر و اصلاح برادران، نتیجه صبر و برخورد صحیح يعقوب و یوسف (ع) بود.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
Panahian-Clip-RavabeteEgbari.mp3
1.44M
🎵روابط اجباری 🔻هر چی نورانیت و خوبیه در روابط اجباریه! 🔻محل سرمایه‌گذاری اینجاست؛ اشتباه نرو!
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
══════════﷽❀ ⃟⃟ ⃟ ⃟✤ 🔰 دعاها و زیارت روزانه 🎬(جهت مشاهده صوت و متن و پی دی اف دعاها و زیارت نامه ها لینک‌های آبی‌رنگ زیر را انتخاب نمایید) 1⃣متن و صوت زیارت روز دوشنبه https://eitaa.com/delneshinha/18225 2⃣ متن و صوت دعای روز دو شنبه https://eitaa.com/delneshinha/18219 3⃣ مجموع دعاهای عهد https://eitaa.com/delneshinha/21637 4⃣ متن و مجموعه صوت های زیارت عاشورا https://eitaa.com/delneshinha/25009 5⃣ متن و مجموعه صوت های حدیث کساء https://eitaa.com/delneshinha/17177 6⃣متن و ترتیل و تحدیر سوره یاسین https://eitaa.com/delneshinha/21402 7⃣ متن و مجموعه صوت های دعای هفتم صحیفه سجادیه https://eitaa.com/delneshinha/18438 8⃣مجموع دعاهای امام زمان عجل الله https://eitaa.com/delneshinha/22432 9⃣ متن و تحدیر و ترتیل و ترجمه سی جز قران قاریان بین المللی https://eitaa.com/delneshinha/21182 💠فهرست تحدیر (تندخوانی) ، ترتیل و متن و ترجمه صوتی سوره های قران با صدای قاریان بین اللملی در کانال صوتهای دلنشین https://eitaa.com/delneshinha/28127 0⃣1⃣ دعاهای صحیفه سجادیه https://eitaa.com/delneshinha/19608 1⃣1⃣زیارت نامه و صلوات خاصه و نماز آقا حسن علیه السلام https://eitaa.com/delneshinha/15934 2⃣1⃣زیارت نامه و صلوات خاصه و نماز امام حسین علیه السلام https://eitaa.com/delneshinha/19830 3⃣1⃣نماز روز دوشنبه https://eitaa.com/Mohebannemahdi/16119 4⃣1⃣ لیست مجموعه سخنرانی های اساتید https://eitaa.com/delneshinha/26316 5⃣1⃣لیست مجموعه دعاهای صحیفه سجادیه (متن و صوت و ترجمه فارسی) https://eitaa.com/delneshinha/29109 📌با نشر لینکهای گذاشته شده در‌ گروه هاتون در ثواب نشر دعاها شریک باشین ┄═🌼💠🌷💠🦋💠🌸💠🌼═┄ 🌍صوتهای دلنشین کوثر https://eitaa.com/delneshinha
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
استاد شجاعی 🍂 ▫️خانم‌ها بیشتر جذبِ چه تیپِ شخصیتی از آقایان می‌شوند ؟
🌿 محمد حسین یوسف الهی 🌷شهیدی که قاسم سلیمانی وصیت کرده بود کنار او دفن شود.... 🌴 همسایه همیشگی حاج قاسم عزیز 🔸خاطره ای کوتاه: به واسطه بارندگی زیاد، ماشین لندکروز وسط یک متر آب و گل گیر کرده بود هر چه هل می دادند،نمی توانستند آن را بیرون بیاورند . شاید حدود۱۰ نفر از بچه هابا هم تلاش کردند اما موفق نشدند، حسین از راه رسید و گفت: این کار من است ،زحمت نکشید همه ایستادند و نگاه کردند حسین با آرامی ماشین را از آن همه آب و گل بیرون کشید. گفتم: تو دعا خواندی ! وگرنه امکان نداشت که ماشین بیرون بیاید. گفت: نه ،من فقط به ماشین گفتم برو بیرون. شهید حسین یوسف الهی مسلط به خیلی چیزها بود که بروز نمی داد و فقط گاهی اوقات چشمه ای از آن اقیانوس عظیم را جلوه می کرد ، آن هم جهت قوی شدن ایمان بچه ها . هر مشکلی به نظر می رسید، آن را حل می نمود، چهره بسیار باصفا،نورانی و زیبایی داشت. 🌱▫️🌱▫️🌱▫️ 🔵 کارهایی که باعث شد شهید یوسف الهی، در سن کم به درجه عرفانی والا برسد. از ۱۹ سالگی تا ۲۴ سالگی که شهید شد تمام سالها بغیر از ۴ روز حرام را روزه بود نماز شب ایشان ۲تا ۳ ساعت طول می کشید دائما ذکر خدا می گفت قبل از جبهه تمام هم و غمش کمک به فقرای محل بود هیچگاه دل کسی را نشکست و بسیار مهربان بود چشمان برزخی ایشان سالهای سال باز شده بود و به هیچکس نمی گفت خبرهای غیبی را فقط به حاج قاسم و برای پیروزی در عملیات ها می گفت روزهای آخر عمرش به بعضی بسیجی ها و پاسدارها عاقبت کارشان را گفته بود 🔹یوسف الهی، کادر واحد اطلاعات عملیات لشگر ۴۱ ثارالله کرمان در دوران دفاع مقدس بود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
✨✨✨✨ هر روز یک آیه هدیه به شهدا و شهدای گمنام و شهيد ابراهیم هادی🥀 هدیه به روح پاک شهدا وشهدای گمنام و شهید هادی صلوات📿 ‌ ❍❍✶◍⃟🦋✶❍❍
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
دوست عزیز با طرح خوندن نماز قضا همراه شدی ⁉️ فرصت ها در گذرند ...🌪 اگر برنامه برای خودسازی نداشته باشی یکباره خواهی دید چقدر زود دیر شد😔 _🍃🌷🍃______🍃🌷🍃___ ‼️طرح خواندن نماز قضا ‼️ عزیز دل دوشنبه ها قراره یه قضای نماز عصر به جا بیاریم . باماهمراه باش خیلی وقت نمیبره😌 _🍃🌷🍃______🍃🌷🍃___
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
حجت الاسلام رباني 08-09-402.mp3
1.76M
🔸زمزم احکام 🔸با موضوع:احکام وصیت 🔸سعی کنیم این احکام کوتاه دو سه دقیقه ای که هر روز در حرم مطهر و منور حضرت معصومه سلام الله علیها بیان می شود را گوش کنیم تا بیشتر و بهتر با تکلیف شرعی خود آشنا شویم ان‌شاء الله
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
محبان مهدی
💦⛈💦⛈💦 #قسمت_شش ♥️عشق پایدار♥️ عبدالله ازشایعه ای که در آبادی پیچیده بود ودهان به دهان میگشت با ماه
💦⛈💦⛈💦 ♥️عشق پایدار♥️ با آمدن مباشر ارباب انگار خبر مرگی درخانه ی عبدالله پیچیده بود و هق هق بتول ,بلندتر میشد و پایین نمیامد واین بار هم ماه بی بی با کلام آرام بخشش اوضاع را کمی آرام کرد. ماه بی بی رو به عبدالله کردگفت:چکار به کار این پیغام و ارباب و ارباب زاده داری,همان کاری را که قرار بود انجام بدهی انجام بده و تمام ، توکل بر خدا کن ,خودش کارها را رو به راه میکند به نظر عبدالله و ماه بی بی شب بتول وآقاعزیز به عقدهم درمی آمدن وشبانه به سمت ولایت آقا عزیز راهی میشدند وچندصباحی که گذشت و آبها از آسیاب افتاد وخان زاده هم میرفت پی کاروزندگی اش دوباره این عروس وداماد فراری برمیگشتند. دم دم غروب آقا عزیز ,بیرون آبادی منتظر بود تابتول و آقا عبدالله به اوبپیوندند ورهسپار آینده ای مبهم شوند. خداحافظی بتول باخواهرانش ومادرش سخت وجانکاه بود,دخترکی که تابه حال برای لحظه ای ازخانواده وعزیزانش دورنشده بودو روح لطیف او در لطافت ابادی شکل گرفته بود اینک برای فرار از دست ستمکار روزگار و زندگی درکنار محبوبش باید راهی دیاری غریب و آینده ای غریب تر میشد. بعداز چند ساعتی سواری,قاطر عبدالله وبتول وعزیز به آبادی پایین رسیدند ویک راست به سمت خانه ی آقاسید رفتند,آقا سید بعداز سلام و احوال پرسی کوتاهی,خطبه ی عقد راجاری نمود...... شب حزن انگیزی بود برای این عروس وداماد فراری... عزیزوبتول اشک در چشم واقا عبدالله بغض درگلو,هریک به سمتی روان شدند. شب از نیمه گذشته بود که عبدالله به منزلش رسید همه جا راتاریکی وسکوت فراگرفته بود گویی شب آبستن حوادث ناگواری بود...گاهی عوعوی سگی این سکوت رامیشکست,اما درخانه ی عبدالله انگارمجلس عزایی برپا بود,کبری وصغری به خانه ی خودشان نرفته بودند ودرگوشه ای بغض کرده بودند وماه بی بی یک طرف زانوی,غم بغل کرده بود باورود عبدالله به خانه,انگار جواز گریه راصادر کرده باشند, اشک بود که میجوشید....برای غربت بتول....برای عروسی که طعم عروسی نچشید ,برای فردایی که نمیدانستند چه میشود.....اشک بود که فرو میریخت... واقعیت دارد ... 🌿🍁🍂🍁🍂🌿
محبان مهدی
💦⛈💦⛈💦 #قسمت_هفتم ♥️عشق پایدار♥️ با آمدن مباشر ارباب انگار خبر مرگی درخانه ی عبدالله پیچیده بود و ه
💦⛈💦⛈💦 ♥️عشق پایدار♥️ شب تار ,شبی که گریه های زیادی در درون خود جای داده بود بالاخره خودرابه روشنایی آفتاب داد,دل توی دل خاندان عبدالله نبود,عبدالله وماه بی بی با اینکه در دل غمزده شان ولوله ای برپا بود اما هرکدام برای آرامش دیگری خود را آرام نشان میدادند وهرکدام به کاری مشغول شد,ماه بی بی برای دوشیدن شیر گوسفندان به سمت اغل روان شد وعبدالله بساط داسش را اماده میکرد تا دوباره به صحرا پناه ببرد انگار هیچ کدام میلی به خوردن ناشتایی نداشتند ,بس که شب تاصبح اشک شور قورت داده بودند تا روزها سیر سیر بودند. هنوز عبدالله پاشنه های گیوه اش را بالا نکشیده که بالاخره اتفاق افتاد......صدای سم اسبانی که به شتاب در کوچه می پیچید وگرد وخاکی که به هوا بلند شده بود خبراز میهمان ناخوانده ی عبدالله فلک زده میداد مباشر ارباب باچهره ای خشمگین در خانه ی عبدالله را کوبید,عبدالله هراسان جلوی در ظاهرشد با لکنت و چهره ای رنگ پریده گفت:س س سلام ,خانعلی با تحکم فریادزد:سلام کوفت,سلام زهر مار,مرتیکه مگه تو حرف ادم سرت نمیشه؟چرا خیره سری میکنی؟چرا خلاف عرض ارباب عمل میکنی؟ مگر نگفتم صبح زود دخترت رابه خانه ی ارباب بیاور؟؟ چرا نیاوردی؟؟چرا سرپیچی کردی؟؟و هنوز هم که معلومه همچی اماده نشدی برای رفتن خونه اربابی.. صدا از سنگ بلند شد واز اهالی خانه نه, خانعلی وقتی وضع را اینچنین دید پا درون خانه گذاشت و تک اتاق عبدالله را زیرورو کرد اما اثری از بتول ندید, وبا عصبانیت فریاد زد:دخترت را کجا پنهان کرده ای هااا؟؟به کدام سوراخ سنبه ای پناه برده,حرف بزن مرد,چرا لال مونی گرفتی؟وچون دید همه مهرسکوت بر لب زده اند ,ناچار عبدالله رابه همراه خود به خانه ی ارباب آورد. مباشر هرچه میدانست برای ارباب باقرخان,بازگو کرد, ارباب از اینکه رعیتی حرف اورا زمین زده بود و جلوی رویش ایستاده بود و رعیت زاده ای بااین کارش ابهت باقرخان را لگد مال کرده بود ,از عصبانیت خون خودش را میخورد باقرخان از اینکه اینهمه اهانت از رعیت زاده ای بکشد و این دهاتیهای پاپتی پاروی حرفش گذاشته و او را کم محل نموده خشمگین شد وچنان فریادی زد که زهره ی هرچه مرد بود ترکید,ارباب فریاد زد:ها مردک پس کو دختر جانمرگ شده ات هاا,قربی روی سرتان گذاشتم قبلش خبرتان کردم,بد کردم؟؟میبایست بی خبر اون دختر چش سفیدت را دست بسته به خدمت بیاروم تا بفهمید شما هیچی نیستید هیچ....بگو ببینم دختر چش سفیدت کجاست ها؟؟به کدام جهنم دره ای فرستادیش,از بس هیچی بهتان نگفتم مثل سگ هار شدید حالا دیگه به ارباب خودتان هم پشت میکنید نمک نشناسها...دخترت کجاست؟چرا مثل بز من را نگاه میکنید هااا؟؟؟ارباب فریاد میزد ومدام سوالات خانعلی راتکرار میکرد اما جز اشک وشیون عبدالله, جواب دیگری نگرفت. ادامه دارد .... واقعیت 🌿🍁🍂🍁🌿
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
4_5994829482475655617.mp3
4.04M
📝خانه بی فاطمه 🎤حجت الاسلام 🔈 ╔═════════🌸🕊══╗ •●❥ ‌‎‎@Mohebannemahdi ╚══🌸🕊═════════╝