eitaa logo
محبان مهدی
1.3هزار دنبال‌کننده
3.1هزار عکس
1.4هزار ویدیو
128 فایل
یا بن الحسن دستانمان به سوی تو دراز شده با لطفت دستگیرمان باش✨ ما منتظران حضرت یار هستیم 🪷 اللهم بارک لمولانا یا صاحب الزمان 💚 «کپی مطالب با ذکر صلوات برای فرج بلامانع هستش » نظرات و سوالهای خود رو به آیدی زیر بفرست https://eitaa.com/zlotfi80
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
1_999639539.mp3
4.27M
🔰 شرح و تفسیر ماه رمضان 💠 دعای روز بیست و سوم ✨ اللَّهُمَّ اغْسِلْنِي فِيهِ مِنَ الذُّنُوبِ وَ طَهِّرْنِي فِيهِ مِنَ الْعُيُوبِ وَ امْتَحِنْ قَلْبِي فِيهِ بِتَقْوَى الْقُلُوبِ يَا مُقِيلَ عَثَرَاتِ الْمُذْنِبِينَ خدايا در اين ماه از گناهانم شست وشويم ده، و از عيب ها پاكم كن، و دلم را به پرهيزكارى دلها بيازماى، اى ناديده گيرنده لغزشهاى اهل گناه.✨ 🎤 با بیان شیرین آیت الله مجتهدی تهرانی رحمت الله علیه
🌺نگاهی به دعای روز بیست و سوم ماه رمضان :🌺 🍂 اَللَّـهُمَّ اغْسِلْني فيهِ مِنَ الذُّنُوبِ، وَطَهِّرْني فيهِ مِنَ الْعُيُوبِ، وَامْتَحِنْ قَلْبي فيهِ بِتَقْوَي الْقُلُوبِ، يا مُقيلَ عَثَراتِ الْمُذْنِبينَ. 1⃣خدایا از گناهان و تبعات اعمالم پاکم کن و چنان شستشویم ده که اثری از گناه در من باقی نمانَد. 2⃣خدایا عیوب و ایرادات روحم را برطرف فرما تا دوباره آلوده به گناه نشوم. زیرا ریشه ارتکاب گناه، وجود همین عیوب و رذائل است. 3⃣خدایا قلبی که سیاهی های گناهش شسته شود و از عیوب و رذائل نیز پاک گردد، مزین به تقوا شده و در امتحانات الهی سربلند و روسفید خواهد شد. پس قلبم را چنان بیازمای که نتیجه اش تقوای قلب و روح باشد. 🍃ای بخشنده لغزشهای گنهکاران 🍃
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
نکات جذاب جز ۲۳ قرآن.m4a
5.76M
⭕️نکات مهم جزء ۲۳ کتاب راهنما به چشم به هم زدنی این همه روز گذشت... باورت میشه‼️ 1⃣به شریک خودت رحم کن باباااا، طمع نداشته باش که گولش بزنی و پولشو بالا بکشی آدم باش، ظلم نکن به شریک ات🤨 (ص ۲۴) 2⃣ قاضی می خواد قضاوت کنه صبر کنه دو طرف دعوا حضور داشته باشن بعد قضاوت کنه(ص ۲۲) حالا چطور میشه ما که قاضی نیستیم بین فامیل و دوست بدون حضور یکی پرونده اش رو می بندیم و میره و حتی ازش نمی پرسیم دفاعی داره یا نه؟🧐😓 3⃣ تسبیح خدا زیاد بگو که عامل نجات آدم تو مشکلاته، استغفار زیاد کردن خیلی راهگشاست 🤲(صافات ۱۴۳)
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔴 هر روز یک آیه راجع به امام عصر(عج) 🔵 جزء بیست و سوم 🌕 پیامبر اکرم صلی‌الله‌علیه‌وآله به امید حضرت مهدی ارواحنافداه صبر میکند
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌕 فضیلت و ثواب روز بیست و سوم ماه مبارک رمضان برای روزه داران این روز طبق روایت پیامبر اکرم صل الله علیه و آله و سلم : 🌺 روز بیست و سوم، به همراه پیامبران و صدّیقان و شهیدان و شایستگان بر صراط مى گذرید و چنان باشید که گویى هر یتیمى را از امّت من سیر کرده و هر برهنه اى را از امّت من پوشانده اید. 📚 امالی صدوق /مجلس دوازدهم/ص۴۹
نکته روز: رفقا دیشب و امروز مهمترین روزهای سالند چون شب و روز قدر هستن هر کی نتونه امشب با این همه رحمت و غفران الهی ، رضایت خدا رو کسب کرده باشه به فرموده امام صادق علیه السلام ، اون شخص بیچاره است و آخرین امیدش فقط تو عرفه است والله قسم درهای رحمت الهی بازه بی حساب و کتاب داره میبخشه بی حساب و کتاب داره بهمون اجر و ثواب میده شب قدر میشه برای هشتاد سال توشه جمع کرد رفیق یه تکونی به خودت بده یه کاری کن تا خدا بهت سی هزار برابر ثوابش رو بده یه دستی بگیر یه قرآنی بخون یه نمازی بخون
فضائل علوی: پیامبر ص فرمودند: وقتی به معراج رفتم هر جا پرده ای زده شده بود با اسم علی ع تزئین شده بود هر جا با من تکلم شد به لسان علی ع با من صحبت شد اگر میخواهید اخلاق نوح رو درک کنید علی را ببینید اگر میخواهید بخشش و مهربانی ابراهیم رو ببینید علی را ببینید اگر میخواهید قدرت و شجاعت داوود را ببینید علی را ببینید اگر میخواهید زهد ایوب را ببینید علی را ببینید علی ع مظهر و تجلی تمام صفات انبیاست بگذارید حرف آخر رو بزنم علی ع معلم انبیاست جانم فدای این آقا
نکته مهدوی: امشب کافیه گوشه چشمت تر بشه ، شک نکن این نشان بخشیده شدنه چون خدا سریع الرضاست وقتی خدا ازت راضی شد سریعا بگو اللهم عجل لولیک الفرج اینجوری دل امام زمان عج رو هم شاد میکنید امشب شب و روزی است که امام زمان عج برای شیعیانشون دعا میکنند امشب در راه خدا و تعجیل فرج هر مقداری که نذر کنی برات سی هزار برابر مینویسند سی هزار برابر تو ظهور تاثیرگذارتری امشب اگه برای تهیه جهیزیه یک زوج شرکت کنید انگار در تهیه سی هزار جهیزیه عروس مستضعف شرکت کردی اگه دوست داری امشب اسمت تو لیست محسنین قرار بگیره بسم الله بزن رو لینک و امام زمانی شو https://ppng.ir/d/3VxA
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🔴 روزهای شب قدر همانند شبهای آن است 🔵 قالَ السيّدُ ابنُ طاووسَ قدس سره : «وَاعلَم أنَّ الرِّوايةَ وَردت مِن عدّةِ جهاتٍ عَنِ الصّادقينَ ـ عَنِ اللّهِ جلَّ جَلالُه ـ عَليهم أفضلُ الصَّلواتِ أنَّ يومَ ليلةِ القَدرِ مِثلُ لَيلتهِ ؛ فإيّاك أن تُهَوِّنَ بنهارِ تِسعَ عَشرَةَ ، أو إحدى وعِشرينَ ، أو ثَلاثٍ وعِشرينَ ، وتَتَّكلَ على ما عَمِلتَه في لَيلتِها وتَستَكثرَه لمولاكَ ، وأنتَ غافلٌ عَن عظيمِ نِعمتهِ ، وحقوقِ ربوبيّتهِ 🔺 سيّد ابن طاووس رحمه الله گويد: 🌕 بدان كه روايت ، با سندهايى چند از امامان راستگو ـ كه برترينِ درودهاى خداوند بر آنان باد ـ از خداى متعال نقل شده است كه: «روز شب قدر ، مثل شب قدر است». پس مبادا روز نوزدهم يا بيست و يكم يا بيست و سوم را ناچيز بشمارى و به آنچه در اين سه شب انجام داده اى ، بسنده كنى و آن را نزد خداى خود زياد به حساب آورى، در حالى كه از نعمت بزرگ و حقوق پروردگارى اش غافل باشى! در اين سه روز بزرگ و ارجمند ، بيشترين تلاش را در مورد: عبادت ها، دعاها و غنيمت شمردن زندگى پيش از فرا رسيدن مرگ ، داشته باش. 📚 بحارالانوار/ج ۹۸ /ص ۱۴۹
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
عزیزجان شروع کردی به خوندن نماز قضا هات 🤔 فرصت ها خیلی زود می‌گذرند 🥺 اگر برنامه نداشته باشی یکدفعه میبینی که چقدر زود دیر شد😓 🌤️🌨️🌤️🌨️🌤️ در طرح خواندن نماز قضا همراه ما باش و قدم به قدم پیش برو ☺️ 🗓️چهارشنبه ها قراره 🍃قضای یه نماز عشا🍃 رو بخونیم. یه جا برای خودت یادداشت کن 😊
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
حجت السلام وحيد پور 13-1-1403.mp3
5.7M
💠💠🔸زمزم احکام 🔸با موضوع:روزه جلسه یازدهم 🔸سعی کنیم این احکام کوتاه دو سه دقیقه ای که هر روز در حرم مطهر و منور حضرت معصومه سلام الله علیها بیان می شود را گوش کنیم تا بیشتر و بهتر با تکلیف شرعی خود آشنا شویم ان‌شاء الله ⏱ ۱۳ فروردین ۱۴۰۳
🎬 عقد که تمام شد همه به جز علی وطارق وعماد ,اتاق راترک کردند. طارق دست من را در دست علی نهاد وگفت:علی جان تنها خواهرم را اول به خدا وبعد به تومیسپرم ,مثل چشمهات ازش نگهداری کن.: علی برپشت دست من بوسه ای زد ودست برچشمش نهاد ,خدا راشکر کردم برای اینهمه موهبت خدا پس ازازمایشهایی سخت. من:حالا میشه بگید اینجا چه خبره؟اخه کلا گیج شدم . علی لبخندی زد وگفت :هیچی نشده که...طارق را یک شیرزن شیعه از چنگ ابلیسیان فراری میدهد,طارق شماره خصوصی من را که کسی ندارتش ,داشت,گوشی نمیدانم از کجا به چنگش افتاده بود به من زنگ زد وگفت کجا هست ,منم رفتم دنبالش واوردمش تواین خونه که میبینی,ساکنان این خونه ازاشناهام بودندو از ترس داعش متواری شدند . من از همون روز اول که شهر به تصرف داعش درامد به دنبال شما بودم ,منتها نمیدانم تقدیر چنین بود یاکوتاهی ازمن بود که همیشه یک پله ازشما دورتر بودم ,ردتان را تا خانه ابوعمر زدم اما بعدازاون انگار اب شده بودید وبه زمین رفته بودید ,هرچه بیشتر جستجومیکردم ,کمتر ردی ازتون پیدا میکردم تااینکه وقتی اومدم و طارق واحمد وعباس را دیدم وفهمیدم توسط,شما فراری شدند.همان شب باحرفهایی که طارق از ام فیصل وشما زد,خودم رابه اردوگاه رساندم . شاید ده ها بار کانکس ام فیصل را دورزدم وزیرنظرداشتم تااینکه دم دمای صبح متوجه خروجتان شدم وشما را تعقیب کردم وبقیه اش هم که خودت میدونی. باتعجب گفتم:علی اقا مگه شما چکاره اید که اینقدر راحت بین داعشیا رفت وامد میکنی؟ طارق خنده ای کردوزد پشت علی وگفت:هنوز مونده تااین مارمولک رابشناسی خخخخ البته توهین نمیکنم اما تروفرزیش ادم را یاد مارمولک میاندازه... علی زد زیر خنده ودستم راکه هنوز تودستش بود فشارداد وگفت :به جمع مارمولکها خوش امدی وهرسه زدیم زیر خنده,عماد باخنده ما باصدای بلند خندید ....گرفتمش توبغلم وگفتم:قربون خنده هات بشم که چندین وقته بی صدا بودند. علی نگاهی روساعتش کردوگفت:دیگه خداحافظی کنید که وقت تنگ است. من:خداحافظی؟!!باکی؟برایچی؟؟مگه باهم نیستیم? ‎‌‌‎‌‎‌‌‎ طارق رو کرد طرفم:سلماجان,عزیزم من وعماد باید ازاین شهر بریم تا جانمان درامان باشه,علی یه برنامه ریزی دقیق کرده وما بدون کوچترین مزاحمت داعش باهمون ماشینی که تو اینجا امدی,میریم خارج شهر واز اونجا هم ان شاالله خودمون را میرسانیم به خانواده خاله وعماد پیش خاله,جاش امن امنه وراحت میتونه یک زندگی خوب داشته باشه وان شاالله به یاری خدا ومقاومت رزمندگان اسلام ,شهرکه ازاد شد ماهم برمیگردیم همینجا سر خونه وزندگیمان. من:خوب من وعلی هم میایم ,اینجوری بهتره که.... طارق:تووعلی باید کارهای بزرگی انجام بدهید ,کارهایی که من آرزو دارم یکیشون رابتونم انجام دهم.... سلما جان به تووعلی غبطه میخورم ,به نظر من شما برگزیده شدید ,شما تویک جبهه تلاش میکنید وماهم توهمون جبهه هستیم منتها روش مبارزه مان باهم فرق میکنه,اسلام داره غریب میشه اصلا غریب شده ومن وتووما باید از غربت درش بیاریم .... هرچه که بیشتر طارق صحبت میکرد ,بیشتر حضورخدا رااحساس میکردم ,بله من نذر کردم من با حجت زنده ی خدا عهد کردم ,حالا که موقعیت پیش امده باید به عهدم وفا کنم. قران راکه طارق داده بودم ,هنوز روی زانوهام بود به سینه فشردم وگفتم:راضیم به رضای خدا وامام زمانم... علی بار دیگه بوسه به دستم زد ومن وطارق وعماد را تنها گذاشت تا راحت تر خداحافظی کنیم. عمادرا بغل کردم وبوییدم وبوسیدم به اندازه سالها ازش بوسه گرفتم,اخه نمیدونستم تاکی باید ازش دور باشم. سفارش عماد را به طارق کردم وسفارش طارق رابه خدای بزرگ ومهربانم کردم. بعداز نیم ساعتی علی بایک سینی شربت ودیزی خرما وارد شداینم شیرینی عروسی من بود ☺️ علی:طارق ,بجنب داداش داره دیرمیشه. طارق واحمد وعباس لباسهای داعشیها را پوشیدن ودست عماد را گرفتند ورفتند... داشتم باخودم زمزمه میکردم درحالی که اشکهام جاری شده بود:در رفتن جان ازبدن,گویند هرنوعی سخن من خود به چشم خویشتن ,دیدم که جانم میرود.. که یکباره دوتا دست دورم حلقه شد وگرمی اغوش علی،غم هجران برادرانم را ازیادم برد.... .. ‎‌‌‌‌‌‎‌‎‌‌‌‌‌‎‌ ‎💦⛈💦⛈💦⛈
🎬 خیلی دستپاچه شدم برگشتم طرف علی وارام گفتم:وای زشته,عمومحمد!! علی همینطور که دستش دورم بود به سمت اتاق عقدبردم وگفت:کجایی خانم گلم،عمومحمد الان یک ساعتی هست رفته ،دستم راگرفت تودستاش وروی کناره, بغل دیوار,نشاندم ،یه خرما از داخل بشقاب برداشت وگذاشت دهنم وادامه داد:کی گفته که داماد حتما باید عسل دهن عروسش کنه؟؟وقتی خرما به این شیرینی وخوشمزگی هست،تازه میوه ی بهشتی هم بهش میگن ،عسل باید بره رد کارش وتو چشمام خیره شدوگفت:به سرنوشت علی خوش امدی سلما.....،درسته نشد عروسی برات بگیرم اما بهت قول میدهم ازجان ودل برات بمیرم....خودم را قربانت میکنم تا یه خار به پاهای نازنیتت نره و... علی گفت وگفت وگفت ومن مدهوش شدم ازاینهمه عشق نهفته در وجودش،دستش را به لبهام نزدیک کردم ودستپاچه وباشرم بوسه ای به دستش زدم وگفتم:خوشحالم که همسفر زندگیم یک شیعه ی عاشق مولاعلی ع است،خوشحالم ازاینکه خانوم حضرت زهراس پذیرفت عروس عشیره ی بهشتیان,طایفه ی مظلوم عالم،شیعیان امیرالمومنین حیدرکرار،شوم. علی.... علی:جان علی... من:من اول، گرمای عشق را ازنگاه توگرفتم ودروجود توجستجومیکردم اما حالا میفهمم اون گرما اشعه ی کوچکی از منبع وخورشید معشوق بود ،عشق واقعی همین علی ع است همین زهراس است ,همین حسین ع است وتمام اولاد علی ع است,عشق واقعی اسلام محمدی وعلوی ست,عشق واقعی قران محمد وقران ناطق که همان مهدی موعود است واینها راه رسیدن به کمال عشق یعنی خداست. حواسم نبود که باهر حرفم اشکم جاری وجاری تر میشود وناگاه بابوسه ی علی که برگونه ام نشست به خود امدم... علی:خدای من سلما...توکه ازمن هم عاشق ترودیوانه تری....اینقدر اشک نریز عزیزم،گرچه این اشک گرانبهاست اما دیدن چشمان اشکبارت ,ناراحتم میکند. با پشت دستم صورتم را پاک کردم که علی دستمالی ازجیبش دراورد وگفت:حالا شدی نی نی کوچلو....زشته باپشت دست عه عه عه.. ازاینهمه مهربانی دلم غنج میرفت....خدایا شکرت که دارمش..... علی:سلما جان نمیخوام حال خوشت راخراب کنم ,اما یه چیزایی هست که باید بدونی وتا قبل ازاینکه به اون اپارتمان برگردیم بهت بگم بهتره. من:مگه قراره برگردیم اونجا؟ علی:اره گلم,بزار برات بگم و.... علی ادامه داد:راستش اگه بخوام از اول اول بگم هم خیلی وقت گیره وهم مفصل ,پس من خلاصه میگم ،هرکجا برات مبهم بود یا سوال داشتی بپرس تا برات توضیح بدم. راستش خودت میدونی من از بچگی عاشق نمایش وتئأتربودم وکمابیش,میدونی بیشتر کتکهایی که از پدرم ومامان صفیه میخوردم برای این بود که ادا وحرکات همسایه ها وقوم وخویشها را مثل خودشون درمیاوردم وپدرومادرم به گمان اینکه من قصد تمسخر دیگران را دارم برای تنبیه من باشلاق وارد عمل میشدند. خنده ای کردم ویادخاطراتی افتادم که علی حرکات بقیه راتقلید میکرد وگفتم:خخخخ بارها شاهد بودم، هم هنرنماییهات را دیدم وهم در رفتن از زیر تنبيهات پدرانه را .... دوباره دستم رافشرد وگفت:قربون این خنده های ملیحت بشم من.....همیشه بخند گلکم.... انگار برق سه فاز بهم وصل کرده بودند اخه هنوز به این رفتارهای سرشار ازمحبت علی عادت نکرده بودم وبا ادامه ی حرفهای علی ,حالتم عادی شد. علی:خلاصه ,علی رغم میل باطنیم که به تئاتر بود,به خاطر استعداد خاصی که به شیمی داشتم,رشته ی شیمی هسته ای را در دانشگاه انتخاب کردم,اخه معتقد بودم بااین رشته بهترمیتونم به مردم خودم خدمت کنم. همون اول ورود به دانشگاه متوجه شدم اکثر استادها من رابا دانشجوی دیگری که اتفاقا توهمین رشته درس میخونه,اشتباه میگیرن،خیلی دلم میخواست ببینم کیه وچیه ,فهمیدم اسمش هارون هست وچند ترم بالاتراز من هست ,وقتی دیدمش به استادها حق میدادم مارا باهم اشتباه بگیرن,یه فرقهای جزیی داشتیم که کسی به اونا توجهی نمیکرد,بعضی وقتا فکر میکردم نکنه ,هارون واقعا برادر من هست ونمیدونم. تااینکه یه روز متوجه شدم. .. 💦⛈💦⛈💦⛈ ‎‌‌با ما همراه باشید🌹🌹🌹
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
مقام ولی امر بخش اول.mp3
11.49M
🌱 مقام ولی امر ◀️ بخش اول 🔹 جلسه اول 🎤حجت الاسلام 🔈 ╔═════════🌸🕊══╗ •●❥ ‌‎‎@Mohebannemahdi ╚══🌸🕊═════════╝ᭂ࿐
مقام ولی امر بخش دوم.mp3
13.64M
🌱 مقام ولی امر ◀️ بخش اول 🔹 جلسه دوم 🎤حجت الاسلام 🔈 ╔═════════🌸🕊══╗ •●❥ ‌‎‎@Mohebannemahdi ╚══🌸🕊═════════╝ᭂ࿐
ملکوت احترام به فرد بخاطر دنیا.mp3
1.41M
🌅 ملکوت اعمال 7⃣1⃣ ◀️ ملکوت احترام به فرد بخاطر دنیا 🎤حجت الاسلام 🔹 جلسه هفدهم 🔈 ╔═════════🌸🕊══╗ •●❥ ‌‎‎@Mohebannemahdi ╚══🌸🕊═════════╝
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا