eitaa logo
محب
7.8هزار دنبال‌کننده
1.3هزار عکس
1.4هزار ویدیو
6 فایل
بسم‌رب‌المهدی ♥️ جذاب ترین 👌😍 📜احادیث ائمه اطهار ✍️متون ادبی برگرفته از روایات 🖼️ عکس نوشته و... مطالبی با محوریت مذهبی_سیاسی_اجتماعی 👤ارتباط با ادمین: @j_moheb تبلیغات :https://eitaa.com/mohebbeh110_tab
مشاهده در ایتا
دانلود
➖خلاصه قسمت ۱۰ تا ۱۴ تاریخ امیرالمومنین(حوادث بصره) ابن عامر خضرمی که از جانب معاویه مامور شده بود مردم بصره را علیه امام علیه السلام بشوراند افرادی از قبیله بنی تمیم و قیس را دور خود جمع کرد. در اولین اقدام فرماندار بصره، زیاد بن عبید نزد دیگر قبیله معروف بصره یعنی قبیله ازد پناه برد و مکان فرمانداری را خالی کرد. رئیس قبیله ازد، صبره بن شیمان متعهد شد از جان زیاد بن عبید و بیت المال مسلمین دفاع کند‌. وقتی یاران ابن عامر فرمانداری را خالی دیدند او را تحریک کردند تا فرمانداری را تصاحب کند. ابن عامر و افرادش به محض رسیدن به فرمانداری در برابر خود افراد قبیله ازد را دیدند که مانع از ورود او به فرمانداری شدند. ابن عامر هم بازگشت و جنگی صورت نگرفت. در این هنگام امیرالمومنین علیه السلام فردی به نام اعین بن ضبیه که خود اهل بصره بود و خویشاوندانش در بصره حرف او را می پذیرفتند ماموریت دادند تا جمعیتی که اطراف ابن عامر خضرمی هستند را پراکنده کند. یک روز تمام اعین آنها را نصیحت کرد ولی وقتی شب هنگام به خانه اش بازگشت توسط عده ای ناشناس کشته شد. امام علی علیه السلام در اقدام بعدی فردی دیگر به نام جاریه بن قدامه که او نیز از بزرگان بصره و اهل قبیله بنی تمیم بود را برای حل شورش مردم بصره راهی این دیار کردند. درابتدای هفته آینده ان شاءالله خواهیم دید این سردار امام علیه السلام چه مقدار پیروز خواهد شد. آیا حکومت امام متحمل شکست می شود؟ 🤍@Mohebbeh110
قسمت 15(حوادث بصره) ➖ بعد از شهادت اولین فرستاده امیرالمومنین علیه السلام، جاریه بن قدامه به سمت بصره رهسپار شد. جاریه بن قدامه فردی دلیر و شجاع و حامی همه جانبه امیرالمومنین بود. او از قبیله بنی تمیم بود و با حضورش در بصره گویا با عشیره و قبیله خود قصد رویارویی را داشت. در ادامه تلاش های او را برای پایان دادن به ماجرای بصره خواهید خواند: 🛑 فلمّا أصبحوا أشارت الأزد الى جارية أن: سر بمن معك، و مضت الأزد بزياد حتى أدخلوه دار الامارة، و أمّا جارية فانّه كلّم قومه و صاح فيهم فلم يجيبوه «2» و خرج اليه منهم أوباش فناوشوه بعد أن شتموه و أسمعوه. فأرسل الى زياد و الأزد يستصرخهم و يأمرهم أن يسيروا اليه، فسارت الأزد بزياد حتّى أدخلوه دار الامارة، ثمّ ساروا الى ابن الحضرميّ و خرج اليهم ابن الحضرميّ و على خيله عبد اللَّه بن خازم السّلميّ «3» فاقتتلوا ساعة 🔰[شب هنگام جاریه بن قدامه به بصره رسید ] صبح روز بعد ، افراد قبیله ازد به جاريه بن قدامه پیام فرستادند كه با تو با ياران خويش به رویا رویی [دشمن] برو و ما زياد بن عبید را به فرمانداری می بریم[و دوباره مکان فرمانداری را تحت تصرف خویش میگیریم] جاريه[وقتی در مقابل افراد ابن عامر خضرمی رسید] فریاد زد كه از یاری ابن حضرمى دست بردارند، ولى عشیره و فامیلش اجابتش ننمودند. بلكه گروهى از اوباش به نزديك او شدند و دشنامش دادند. جاريه بن قدامه[وقتی دید امیدی به سر به راهی آن ها نیست] پیکی را به سمت زياد بن عبید فرستاد و برای جنگ نیرو خواست. افراد قبیله ازد وقتی زیاد بن عبید را به مکان فرمانداری رساندند [بلافاصله] به سمت جاریه رفتند تا در جنگ به او کمک کنند. ابن حضرمى نيز آماده پيكار شد و عبد اللّه بن خازم سلمى فرمانده سوارانش بود. مدتی ميان دو طرف نبرد بود. پس از اندكى... 📚 الغارات (ط - الحديثة)، ج‏2، ص: 407 علیه السلام 🤍@Mohebbeh110
قسمت ۱۶(حوادث بصره) ➖ جاریه بن قدامه به عنوان دومین فرستاده امام علی علیه السلام در بصره شروع به نصحیت کردن اقوام خود کرد ولی آنها گوششان به حرف های او بدهکار نبود. در نهایت تصمیم خود را گرفت و شروع کرد به پیکار با آنان. در ادامه نتیجه جنگ شهری بین جاریه بن قدامه و ابن خضرمی را خواهید خواند: 🛑 قال: فما لبثت بنو تميم أن هزموهم و اضطرّوهم الى دار سنبيل « السّعدي‏ فحصروهم ذلك اليوم الى العشيّ في دار ابن الحضرميّ ... و احاط جاریه بالدار. و قال جارية: عليّ بالنّار فقالت الأزد: لسنا من الحريق بالنّار في شي‏ء و هم قومك و أنت أعلم، فحرّق جارية الدّار عليهم، فهلك ابن الحضرميّ في سبعين رجلا... و سمّى جارية منذ ذلك اليوم: محرّقا، فلمّا أحرق ابن الحضرميّ قالت له : هل بقي علينا من جوارك شي‏ء؟- قال: لا، قالوا: فبرئنا من جوارك؟- قال: نعم، فانصرفوا عنه الى ديارهم، و استقام لزياد البصرة، و ارتحل ببيت المال حتّى رجع الى القصر. 🔰پس از اندكى بنى تميم [و ابن خضرمی] شكست خوردند و گريختند و به ناچار به خانه سنبل سعدى[یکی از ساکنین بصره بود] پناه بردند. جاريه، آن روز تا شب ابن حضرمى را در آن خانه محاصره كرد. ابن خازم نيز با او بود [اما ابن خازم به خاطر مادرش از خانه سنبل سعدی خارج شد و 70 مرد از بنی تمیم و ابن خضرمی به هیچ وجه کوتاه نیامده و از خانه خارج نشدند ] جاريه، خانه را محاصره کرد. او فرياد زد: آتش بياوريد. ازديان گفتند كه موافق نیستیم که آتش به چیزی بزنی البته این ها اقوام تو هستند خودت بهتر می دانی! اما جاريه خانه را به آتش كشيد و ابن حضرمى با هفتاد تن از مردان خود بسوخت و هلاك شد ... جاريه از آن روز «محرّق» (سوزاننده) نام گرفت. چون ابن حضرمى در آتش سوخت [و کشته شد] افراد قبیله ازد به زياد بن عبید گفتند: آیا بر عهده ما درباره پناه دادن تو چیزی باقی مانده؟ زياد بن عبید گفت: نه ازديان گفتند: آيا از پناه دادن تو، ديگر فارغ شده ایم؟ زياد گفت: آرى. پس به محله خويش بازگشتند و زیاد بن عبید به بصره استوار[و مسلط شد] و بيت المال نيز به فرمانداری بازگشت. 📚 الغارات (ط - الحديثة)، ج‏2، ص: 408 علیه السلام 🤍@Mohebbeh110
هدایت شده از محب
قسمت 3(داستان مصر) ➖بعد از آنکه مصریان بر فرمانداری محمد بن ابی بکر اعتراض کردند امیرالمومنین علیه السلام مالک اشتر را برای فرمانداری مصر فرستاد، با توطئه معاویه در بین راه به مالک اشتر زهر خوراندند و او به شهادت رسید. این حدیث بعد از رسیدن خبر مرگ مالک به امام علی علیه السلام وارد شد: 🛑عن الشّعبيّ، عن صعصعة بن صوحان قال: فلمّا بلغ عليّا عليه السّلام موت الأشتر قال:« إِنّٰا لِلّٰهِ وَ إِنّٰا إِلَيْهِ رٰاجِعُونَ، »و« اَلْحَمْدُ لِلّٰهِ رَبِّ اَلْعٰالَمِينَ، »اللّٰهمّ إنّي أحتسبه عندك، فإنّ موته من مصائب الدّهر، فرحم اللّٰه مالكا فقد وفى بعهده، و قضى نحبه، و لقي ربّه، مع أنّا قد وطّنّا أنفسنا على أن نصبر على كلّ مصيبة بعد مصابنا برسول اللّٰه صلّى اللّٰه عليه و آله و سلّم فإنّها أعظم المصائب . 🔰 صعصعة بن صوحان گويد:چون خبر وفات مالك به على(عليه السّلام)رسيد گفت: إِنّٰا لِلّٰهِ‌ وَ إِنّٰا إِلَيْهِ‌ رٰاجِعُونَ‌ ، اَلْحَمْدُ لِلّٰهِ‌ رَبِّ‌ اَلْعٰالَمِينَ‌ خدايا مى‌دانم كه مالك اكنون در نزد توست.مرگ او يكى از مصائب روزگار بود. خدا مالك را رحمت كند كه به عهد خويش وفا كرد و از اين جهان رفت و پروردگارش را ديدار كرد.[با این که مصیبت سنگینی بر من وارد شد اما] پس از مصيبتى كه از مرگ رسول اللّه(صلّى الله عليه و آله)بر ما وارد شد بر هر مصيبتى ديگر صبر كنيم،زيرا مرگ او بزرگترين مصيبتها بود. 📚الغارات ج ۱، ص ۲۶۴ 👈چه زیباست امام زمان ما هم در حقمون همین رو بگن: خدا او را رحمت کند به عهد خویش وفا کرد... ✍️راعد نهان علیه السلام 🤍@Mohebbeh110
قسمت۱: حوادث بعد از رحلت پیامبر صلوات الله علیه ➖ یکی از اولین حادثه ها بعد از مرگ پیامبر... انکار مرگ پیامبر صلی الله علیه و آله توسط عمر بن خطاب بود، ماجرای زیر قسمتی از همان ادعای عجیب است: 🛑 امام على عليه السلام: تاريخ اليعقوبي في ذِكرِ وَفاةِ رَسولِ اللّهِ صلى الله عليه و آله: خَرَجَ عُمَرُ فَقالَ: وَاللّهِ ما ماتَ رَسولُ اللّهِ ولا يَموتُ، وإنَّما تَغَيَّبَ كَما غابَ موسَى بنُ عِمرانَ أربَعينَ لَيلَةً ثُمَّ يَعودُ، وَاللّهِ لَيَقطَعَنَّ أيدِيَ قَومٍ وأرجُلَهُم. وقالَ أبو بَكرٍ: بَل قَد نَعاهُ اللّهُ إلَينا فَقالَ: «إِنَّكَ مَيِّتٌ وَ إِنَّهُم مَّيِّتُونَ». فَقالَ عُمَرُ: وَاللّهِ لَكَأَنّي ما قَرَأتُها قَطُّ! 🔰پيامبر خدا صلى الله عليه و آله: تاريخ اليعقوبى در ياد كردِ وفات پيامبر خدا: عمر، بيرون آمد و گفت: به خدا سوگند، پيامبر خدا نمرده است و نمى ميرد. او فقط غايب شده است همان گونه كه موسى بن عمران، چهل شب غايب شد و سپس باز مى گردد و به خدا سوگند، دست‌ها و پاهاى گروهى را قطع مى كند. ابو بكر گفت: بلكه خداوند، خبر درگذشت او را [ در قرآن] به ما داده و گفته است: ««إِنَّكَ مَيِّتٌ وَ إِنَّهُم مَّيِّتُونَ»(ای پیامبر) تو مى ميرى و آنان نيز مى ميرند». پس عمر گفت: به خدا سوگند، گويى كه تاكنون اين [ آيه] را نخوانده بودم! 📚 تاريخ اليعقوبي: ج ۲ ص ۱۱۴ ؛ السيرة النبويّة لابن هشام: ج ۴ ص ۳۰۵ عن أبي هريرة، شرح نهج البلاغة: ج ۱ ص ۱۷۸ علیه السلام 🤍@Mohebbeh110
قسمت۲: حوادث بعد از رحلت پیامبر صلوات الله علیه ➖ اولین حادثه بعد از مرگ پیامبر... انکار مرگ پیامبر صلی الله علیه و آله توسط عمر بن خطاب 🛑 الإمامُ عليٌّ عليه السلام: صحيح البخاري عن عائشة: إنَّ رَسولَ اللّهِ صلى الله عليه و آله ماتَ وأبو بَكرٍ بِالسُّنحِ [۱] يَعني بِالعالِيَةِ فَقامَ عُمَرُ يَقولُ: وَاللّهِ ما ماتَ رَسولُ اللّهِ صلى الله عليه و آله! قالَت: وقالَ عُمَرُ: وَاللّهِ ما كانَ يَقَعُ في نَفسي إلّا ذاكَ، ولَيَبعَثَنَّهُ اللّهُ، فَليَقطَعَنَّ أيدِيَ رِجالٍ وأرجُلَهُم. فَجاءَ أبو بَكرٍ فَكَشَفَ عَن رَسولِ اللّهِ صلى الله عليه و آله فَقَبَّلَهُ، قالَ: بِأَبي أنتَ واُمّي، طِبتَ حَيّا ومَيّتا، وَالَّذي نَفسي بِيَدِهِ لا يُذيقُكَ اللّهُ المَوتَتَينِ أبَدا. .. 🔰الإمامُ زينُ العابدينَ عليه السلام (لمّا سُئلَ عن جَميعِ شرائعِ الدِّينِ) صحيح البخارى به نقل از عايشه: پيامبر خدا در گذشت، در حالى كه ابو بكر در سُنْح (عاليه) [۱] بود. پس، عمر برخاست و گفت: به خدا سوگند، پيامبر خدا وفات نيافته است. نيز گفت: به خدا سوگند، جز اين، چيز ديگرى را باور ندارم و بى گمان، خداوند، او را بر مى انگيزد و دست و پاى كسانى را مى بُرد. پس، ابو بكر آمد و چهره پيامبر خدا را گشود و او را بوسيد و گفت: پدر و مادرم فداى تو باد! پاكْ زندگى نمودى و پاك در گذشتى. سوگند به آن كه جانم در دست اوست، هرگز خداوند، مرگ را دو بار به تو نمى چشانَد... 📚صحيح البخاري: ج ۳ ص ۱۳۴۱ ح ۳۴۶۷، سنن ابن ماجة: ج ۱ ص ۵۲۰ ح ۱۶۲۷، مسند ابن حنبل: ج ۱۰ ص ۴۵ ح ۲۵۸۹۹ نکته: ۱. سنح مکانی نزدیکی مدینه بود. علیه السلام 🤍@Mohebbeh110
قسمت۳: حواث بعد از رحلت پیامبر صلوات الله علیه ➖دلیل انکار رحلت پیامبر صلی الله علیه و آله توسط عمر بن خطاب چه چیزی بود؟ 🛑 برخى بر اين باورند كه عمر به واقع نمى دانسته پيامبر صلى الله عليه و آله در گذشته است و به ديگر سخن، انگاشته اند كه براى عمر، چنين باور بوده است كه «پيامبر صلى الله عليه و آله نمى ميرد ؛ بلكه او [ انسانى] جاودانه است». 🛑ولى برخى بر اين باورند كه او خوب مى دانسته كه پيامبر خدا زندگى را بدرود گفته است و ديگر در ميان مسلمانان نيست ؛ امّا مصلحت و چاره انديشى براى آينده موجب شد كه او با چنين موضعى، زمينه را براى حذف رقباى سياسى آماده سازد. 📚دانشنامه امیرالمومنین، آیت الله ری شهری،بخش۴،فصل۱ علیه السلام 🤍@Mohebbeh110
خب حالا کدوم دیدگاه میتونه درست باشه؟ دیدگاه دوم دیدگاه بهتریه.(توی پیام قبل دیدگاه دوم رو بخونید، همون علامت قرمز دوم) چونکه ابوبکر خارج مدینه بود. اگر اعلام میشد پیامبر رحلت کردن بدون حضور ابوبکر خلیفه رو انتخاب میکردن. به خاطر همین باید یک اتفاقی باعث میشد این انتخاب به تاخیر بیوفته. خب چکاری بهتر از انکار رحلت پیامبر ص ؟ وقتی رحلت پیامبر ص انکار می شد طبیعتا نباید دنبال جانشین حضرت رفت دیگه... جالب اینجاست به محض رسیدن ابوبکر، عمر بن خطاب که اصرار زیادی به زنده بودن پیامبر ص داشت سریع دست از ادعای خودش کشید. علیه السلام 🤍@Mohebbeh110
قسمت ۴: حوادث بعد از رحلت پیامبر صلوات الله علیه ➖بعد از اینکه ابوبکر از سنح(مکانی خارج مدینه) به مدینه رسید چه اتفاقاتی باعث شد که ابوبکر خلیفه شود؟ 🛑 عنه عليه السلام: صحيح البخاري عن عائشة: اِجتَمَعَتِ الأَنصارُ إلى سَعدِ بن عُبادَةَ في سَقيفَةِ بَني ساعِدَةَ، فَقالوا: مِنّا أميرٌ ومِنكُم أميرٌ، فَذَهَبَ إلَيهِم أبو بَكرٍ وعُمَرُ بنُ الخَطّابِ وأبو عُبَيدَةَ بَنُ الجَرّاحِ، فَذَهَبَ عُمَرُ يَتَكَلَّمُ فَأَسكَتَهُ أبو بَكرٍ، وكانَ عُمَرُ يَقولُ: وَاللّهِ ما أرَدتُ بِذلِكَ إلّا أنّي قَد هَيَّأتُ كَلاما قَد أعجَبَني، خَشيتُ أن لا يَبلُغَهُ أبو بَكرٍ. ثُمَّ تَكَلَّمَ أبو بَكرٍ فَتَكَلَّمَ أبلَغَ النّاسِ، فَقالَ في كَلامِهِ: نَحنُ الاُمَراءُ وأنتُمُ الوُزَراءُ، فَقالَ حُبابُ بنُ المُنذِرِ: لا وَاللّهِ لا نَفعَلُ، مِنّا أميرٌ، ومِنكُم أميرٌ، فَقالَ أبو بَكرٍ: لا، ولكِنَّا الاُمَراءُ وأنتُم الوُزَراءُ، هُم أوسَطُ العَرَبِ دارا، وأعرَبُهُم أحسابا، فَبايِعوا عُمَرَ أو أبا عُبَيدَةَ بنَ الجَرّاحِ، فَقالَ عُمَرُ: بَل نُبايِعُكُ أنتَ ؛ فَأَنتَ سَيِّدُنا وخَيرُنا وأحَبُّنا إلى رَسولِ اللّهِ صلى الله عليه و آله، فَأَخَذَ عُمَرُ بِيَدِهِ فَبايَعَهُ وبايَعَهُ النّاسُ، فَقالَ قائِلٌ: قَتَلتُم سَعدا، فَقالَ عُمَرُ: قَتَلَهُ اللّهُ! 🔰الإمامُ عليٌّ عليه السلام: صحيح البخارى به نقل از عايشه: انصار، در سقيفه بنى ساعده، گرد سعد بن عباده جمع شدند و گفتند: اميرى از ما باشد و اميرى از شما. پس، ابو بكر و عمر بن خطّاب و ابو عبيدة بن جرّاح به سوى آنان [ در سقيفه ]رفتند. [ در آن جا ]عمر رفت تا سخن بگويد كه ابو بكر، ساكتش كرد و عمر مى گفت: به خدا سوگند، از اين كار قصدى نداشتم، جز آن كه سخنى [ مهم] آماده كرده بودم كه مرا به شعف مى آورد و مى ترسيدم كه ابو بكر بدان نرسد. سپس ابو بكر همچون بليغ ترينِ مردم سخن گفت و در سخنانش گفت: ما اميريم و شما وزير. حُباب بن منذر گفت: نه، به خدا سوگند چنين نخواهيم كرد! اميرى از ما و اميرى از شما. ابو بكر گفت: نه ؛ بلكه ما اميريم و شما وزير. آنان (مهاجران) شايسته ترين خاندان هاى عرب و داراى بهترين دودمان اند. با عمر يا ابو عبيدة بن جرّاح بيعت كنيد. امّا عمر گفت: بلكه با تو بيعت مى كنيم، كه تو سَرور و بهترين ما و محبوب ترين ما نزد پيامبر خدايى. پس، عمر دستش را گرفت و با او بيعت كرد و مردم هم با او بيعت كردند. [ در اين هنگام] كسى گفت: سعد را كشتيد(زیرا به او هجوم آوردید تا به زور برای ابوبکر بیعت بگیرید). عمر [ نيز در پاسخ ]گفت: خدا او را بكشد! 📚تاريخ الطبري: ج ۳ ص ۲۲۳ علیه السلام 🤍@Mohebbeh110
قسمت۵: حوادث بعد از رحلت پیامبر صلوات الله علیه ➖نقش عمر بن خطاب در خلیفه شدن ابوبکر چه بود؟ 🛑 عنه عليه السلام: شرح نهج البلاغة: عُمَرُ هُوَ الَّذي شَدَّ بَيعَةَ أبي بَكرٍ، ووَقَمَ [۳] المُخالِفينَ فيها ؛ فَكَسَرَ سَيفَ الزُّبَيرِ لَمّا جَرَّدَهُ، ودَفَعَ في صَدرِ المِقدادِ، ووَطِئَ فِي السَّقيفَةِ سَعدَ بنَ عُبادَةَ، وقالَ: اُقتُلوا سَعدا، قَتَلَ اللّهُ سَعدا! وحَطَّمَ أنفَ الحُبابِ بنِ المُنذِرِ الَّذي قالَ يَومَ السَّقيفَةِ: أنَا جُذَيلُهَا المُحَكَّكُ، وعُذَيقُهَا المُرَجَّبُ. وتَوَعَّدَ مَن لَجَأَ إلى دارِ فاطِمَةَ عليها السلام مِنَ الهاشِمِيّينَ، وأخرَجَهُم مِنها. ولَولاهُ لَم يَثبُت لِأَبي بَكرٍ أمرٌ، ولا قامَت لَهُ قائِمَةٌ. 🔰امام على عليه السلام: شرح نهج البلاغة: عمر، همان كسى است كه بيعت ابوبكر را محكم كرد و مخالفان آن را خوار و ذليل نمود و شمشير آخته زبير را شكست و بر سينه مقداد زد و سعد بن عباده را در سقيفه لگدمال نمود و گفت: سعد را بكشيد. خداوند، سعد را بكشد! ». و بينى حُباب بن منذر را كه روز سقيفه گفت: «من دواى درد و چاره كارم»، به خاك ماليد و هر كس از بنى هاشم را كه به خانه فاطمه عليها السلام پناه بُرد، تهديد نمود و آنان را از آن جا خارج ساخت. اگر عمر نبود، حكمرانى ابو بكر، استوار و برپا نمى شد. 📚شرح نهج البلاغة،ابن ابی الحدید، ج ۱ ص ۱۷۴ علیه السلام 🤍@Mohebbeh110
قسمت۶: حوادث بعد از رحلت پیامبر صلوات الله علیه ➖عاقبت کسانی که از بیعت با ابوبکر سر باز میزدند چه بود؟ سعد بن عُباده یکی از کسانی بود که خود را مستحق خلافت میدانست و به بیعت حاضر نشد. در ادامه سرانجام کار او را خواهید خواند. 🛑 أنساب الأشراف عن ابن جُعدُبة عن صالح بن كَيسان وعن أبي مِخنَف عن الكَلبي وغيرهما: إنَّ سَعدَ بنَ عُبادَةَ لَم يُبايِع أبا بَكرٍ، وخَرَجَ إلَى الشّامِ. فَبَعَثَ عُمَرُ رَجُلاً وقالَ: اُدعُهُ إلَى البَيعَةِ وَاختِل لَهُ، وإن أبى فَاستَعِن بِاللّهِ عَلَيهِ. فَقَدِمَ الرَّجُلُ الشّامَ، فَوَجَدَ سَعدا في حائِطٍ [۱] بِحَوارين، فَدَعاهُ إلَى البَيعَةِ، فَقالَ: لا اُبايِعُ قُرَشِيّا أبَدا. قالَ: فَإِنّي اُقاتِلُكَ. قالَ: وإن قاتَلتَني. قالَ: أفَخارِجٌ أنتَ مِمّا دَخَلَت فيهِ الاُمَّةُ؟ قالَ: أمّا مِنَ البَيعَةِ فَإِنّي خارِجٌ، فَرَماهُ بِسَهمٍ فَقَتَلَهُ. ورُوِيَ أنَّ سَعدا رُمِيَ في حَمّامٍ. وقيلَ: كانَ جالِسا يَبولُ، فَرَمَتهُ الجِنُّ فَقَتَلَتهُ. 🔰 سعد بن عُباده با ابو بكر بيعت نكرد و به سوى شام بيرون رفت. پس عمر، مردى را فرستاد و به او گفت: وى را به بيعت فرا خوان و برايش چاره اى بينديش و اگر خوددارى ورزيد، بر ضدّ او از خدا يارى بجوى. آن مرد به شام آمد و سعد را در بوستانى در [ منطقه ]حوران ديد و او را به بيعت فرا خواند. سعد گفت: هرگز با يك قريشى بيعت نمى كنم. گفت: پس با تو مى جنگم. گفت: حتّى اگر با من بجنگى. گفت: آيا تو از آنچه امّت در آن داخل شده اند، خارج مى مانى؟ گفت: از بيعت، خارج مى مانم. پس، او را با تير زد و كشت. نقل [ ديگرى] است كه او در حمّام، تير خورد. و نيز گفته شده كه او به قضاى حاجت نشسته بود كه جنّيان، او را با تيرى كشتند 📚أنساب الأشراف: ج ۱ ص ۲۹۱ علیه السلام 🤍@Mohebbeh110
قسمت۷: حوادث بعد از رحلت پیامبر صلوات الله علیه ➖پس از اینکه ابوبکر بر کرسی خلافت رسید خبر را به امام علی علیه السلام رساندند. ایشان در چه حالی بودند و واکنششان چه بود؟ 🛑 الإمامُ الصّادقُ عليه السلام : ... لَمّا تَمَّ، لِأَبي بَكرٍ ما تَمَّ، وبايَعَهُ مَن بايَعَ، جاءَ رَجُلٌ إلى أميرِ المُؤمِنينَ عليه السلام وهُوَ يُسَوّي قَبرَ رَسولِ اللّهِ صلى الله عليه و آله بِمِسحاةٍ في يَدِهِ فَقالَ لَهُ: إنَّ القَومَ قَد بايَعوا أبا بَكرٍ، ووَقَعَتِ الخَذلَةُ فِي الأَنصارِ لِاختِلافِهِم، وبَدَرَ الطُّلَقاءُ بِالعَقدِ لِلرَّجُلِ خَوفا مِن إدراكِكُمُ الأَمرَ. فَوَضَعَ طَرَفَ المِسحاةِ فِي الأَرضِ ويَدُهُ عَلَيها ثُمَّ قالَ: «بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ* الم * أَحَسِبَ النَّاسُ أَن يُتْرَكُواْ أَن يَقُولُواْ ءَامَنَّا وَ هُمْ لَا يُفْتَنُونَ * وَ لَقَدْ فَتَنَّا الَّذِينَ مِن قَبْلِهِمْ فَلَيَعْلَمَنَّ اللَّهُ الَّذِينَ صَدَقُواْ وَ لَيَعْلَمَنَّ الْكَذِبِينَ * أَمْ حَسِبَ الَّذِينَ يَعْمَلُونَ السَّيِّئاتِ أَن يَسْبِقُونَا سَآءَ مَا يَحْكُمُونَ» 🔰 امام صادق عليه السلام : چون ماجراى بيعت ابو بكر پايان گرفت و بيعت كنندگان، با وى بيعت كردند، مردى نزد امير مؤمنان، كه قبر پيامبر خدا را با بيل صاف مى كرد، آمد و به او گفت: مردم با ابو بكر بيعت كردند و انصار، به سبب اختلاف داخلى شان خوار شدند و آزادشدگان [ فتح مكّه] به بيعت با آن مرد (ابوبكر)، مبادرت ورزيدند كه مبادا [ خلافت ]به شما برسد. امام عليه السلام سرِ بيل را بر زمين زد و دستش را بر آن نهاد و گفت: «الف، لام، ميم. آيا مردم گمان مى برند كه رها مى شوند تا [ تنها به زبان ]بگويند: ايمان آورديم، و [ آيا گمان مى برند كه ]آزمايش نمى شوند؟ و بى گمان، پيشينيانِ آنان را آزموده ايم و بى شك، خداوند، راستگويان و دروغگويان را معلوم مى دارد. آيا آنان كه كارهاى زشت مى كنند، گمان مى برند كه بر ما پيشى مى گيرند؟ چه بد حكم مى رانند! ». 📚الإرشاد في معرفة حجج الله على العباد ج ۱، ص ۱۷۹ علیه السلام 🤍@Mohebbeh110
قسمت۸: حوادث بعد از رحلت پیامبر صلوات الله علیه ➖به نقل از منابع تاریخی شیعه و اهل سنت چرا عمر بن خطاب در مسیر خلافت ابوبکر تلاش بسیاری کرد؟ 🛑 عنه عليه السلام: أنساب الاشراف عن ابن عبّاس: بَعَثَ أبو بَكرٍ عُمَرَ بنَ الخَطّابِ إلى عَلِيٍّ حينَ قَعَدَ عَن بَيعَتِهِ وقالَ: ائتِني بِهِ بِأَعنَفِ العُنفِ، فَلَمّا أتاهُ جَرى بَينَهُما كَلامٌ فَقالَ عَلِيٌّ: اِحلِب حَلبا لَكَ شَطرُهُ، وَاللّهِ ما حِرصُكَ عَلى إمارَتِهِ اليَومَ إلّا لِيُؤَمِّرَكَ غَدا. 🔰 الإمامُ عليٌّ عليه السلام: أنساب الأشراف به نقل از ابن عبّاس: هنگامى كه على عليه السلام از بيعت با ابو بكر خوددارى ورزيد، ابو بكر، عمر بن خطّاب را به سوى على عليه السلام فرستاد و گفت: او را با شديدترين و سخت ترين شكل، نزد من آر. چون عمر به نزد على عليه السلام آمد، سخنانى ميان آن دو رد و بدل شد و على [به كنايه]فرمود: «شيرى را بدوش كه سهمى از آن براى توست! به خدا سوگند، امروز، اشتياق تو به حكومت ابوبكر، جز براى آن نيست كه فردا تو را امير كند». 📚أنساب الأشراف: ج ۲ ص ۲۶۹، الاحتجاج ج ۱، ص ۷۰ علیه السلام 🤍@Mohebbeh110
قسمت۹: حوادث بعد از رحلت پیامبر صلوات الله علیه ➖وقتی خبر رسید امام علی علیه السلام قصد بیعت ندارند اولین واکنش کسانی که بر کرسی خلافت رسول الله تکیه زده بودند چه بود؟ 🛑 عنه عليه السلام (في قولِ النبيِّ صلى الله عليه و آله: إنَّ الشّ) أنساب الأشراف عن سليمان التيمي وعن ابن عَون: إنَّ أبا بَكرٍ أرسَلَ إلى عَلِيٍّ يُريدُ البَيعَةَ، فَلَم يُبايِع. فَجاءَ عُمَرُ، وَمَعَهُ قَبَسٌ، فَتَلَقَّتهُ فاطِمَةُ عَلَى البابِ، فَقالَت فاطِمَةُ: يَابنَ الخَطّابِ!! أ تُراكَ مُحَرِّقا عَلَيَّ بابي؟! قالَ: نَعَم!!، وذلِكَ أقوى فيما جاءَ بِهِ أبوكِ. 🔰 عنه صلى الله عليه و آله: أنساب الأشراف به نقل از سليمان تَيمى و ابن عون: ابو بكر به دنبال على عليه السلام فرستاد و از او بيعت خواست ؛ [ امّا ]او بيعت نكرد. پس عمر آمد و همراه او شعله اى از آتش بود. فاطمه عليها السلام او را در آستانه در ديد و فرمود: «اى پسر خطّاب! آيا درِ خانه‌ام را بر روى من آتش مى زنى؟ ». گفت: آرى، و اين، آنچه را پدرت آورْد، استوارتر مى كند. 📚أنساب الأشراف: ج ۲ ص ۲۶۸ علیه السلام 🤍@Mohebbeh110
قسمت۱۰: حوادث بعد از رحلت پیامبر صلوات الله علیه ➖پس از آنکه امام علی علیه السلام حاضر به بیعت با ابوبکر نشدند چه اقدامی برای مقابله با او کردند ؟ 🛑 خَرَجَ عَلِيٌّ كَرّمَ اللّهُ وَجهَهُ يَحمِلُ فاطِمَةَ بِنتِ رَسولِ اللّهِ صلى الله عليه و آله عَلى دابَّةٍ لَيلاً في مَجالِسِ الأَنصارِ ؛ تَسأَلُهُمُ النُّصرَةَ، فَكانوا يَقولونَ: يا بِنتَ رَسولَ اللّهِ، قَد مَضَت بَيعَتُنا لِهذَا الرَّجُلِ، ولَو أنَّ زَوجَكِ وَابنَ عَمِّكِ سَبَقَ إلَينا قَبلَ أبي بَكرٍ ما عَدَلنا بِهِ! فَيَقولُ عَلِيّ كَرَّمَ اللّهُ وَجهَهُ: أفَكُنتُ أدَعُ رَسولَ اللّهِ صلى الله عليه و آله في بَيتِهِ لَم أدفِنهُ، وأخرُجُ اُنازِعُ النّاسَ سُلطانَهُ؟! فَقالَت فاطِمَةُ: ما صَنَعَ أبُو الحَسَنِ إلّا ما كانَ يَنبَغي لَهُ، ولَقَدَ صَنَعوا مَا اللّهُ حَسيبُهُم وطالِبُهُم. 🔰 على كه خدا او را گرامى بدارد شبانه فاطمه، دختر پيامبر خدا را سوار بر مركب مى كرد و به مجالس انصار مى برد و فاطمه (س) از آنان يارى مى خواست و آنان مى گفتند: اى دختر پيامبر خدا! بيعت ما با اين مرد (ابو بكر) به انجام رسيده است. اگر همسر و پسر عمويت پيش از ابو بكر به نزد ما مى آمد، از او رو نمی گرداندیم. على كه خدا او را گرامى بدارد مى فرمود: «آيا [ جنازه ]پيامبر خدا را در خانه اش وا مى گذاشتم و او را به خاك نمى سپردم و بيرون مى آمدم و با مردم، بر سر فرمان روايى اش به كشمكش مى پرداختم؟! ». فاطمه (س) مى فرمود: «ابو الحسن، جز آنچه را كه شايسته اش بود، نكرد. آنان، كارى كردند كه خدا حسابرس آنها و بازخواست كننده از آنها خواهد بود». 📚السقیفة و فدک ج ۱، ص ۶۱ علیه السلام 🤍@Mohebbeh110
قسمت۱۱: حوادث بعد از رحلت پیامبر صلوات الله علیه ➖چرا امیرالمومنین علیه السلام، علیه ابوبکر قیام نکردند؟ 🛑 امام على عليه السلام: تاريخ اليعقوبي: اِجتَمَعَ جَماعَةٌ إلى عَلِيِّ بنِ أبي طالِبٍ يَدعونَهُ إلَى البَيعَةِ لَهُ، فَقالَ لَهُم: اُغدوا عَلى هذا مُحَلِّقينَ الرُّؤوسَ. فَلَم يَغدُ عَلَيهِ إلّا ثَلاثَةُ نَفَرٍ. 🔰 الإمامُ عليٌّ عليه السلام: تاريخ اليعقوبى: گروهى به گرد على بن ابى طالب عليه السلام جمع شدند و به او پيشنهاد دادند تا از آنان براى خود، بيعت بگيرد. پس به آنان فرمود: «براى اين كار، صبح، سر تراشيده نزد من آييد». صبح هنگام، جز سه نفر، هيچ كس نيامد. 📚تاريخ اليعقوبي: ج ۲ ص ۱۲۶ 👈جواب سوال: علی علیه السلام غریب بود...دلها با او بود اما در میدان عمل افراد کمی پا به رکاب بودند.آنها شاید ترس از این داشتند به سرنوشتی مانند سعد بن عباده دچار شوند. علیه السلام 🤍@Mohebbeh110
قسمت۱۲: حوادث بعد از رحلت پیامبر صلوات الله علیه ➖آیا امیر المومنین علیه السلام برای مقابله با ابوبکر حاضر شدند دست در دست افراد معلوم الحالی مثل ابوسفیان بگذارند؟ 🛑 أنساب الأشراف عن الحسين عن أبيه: إنَّ أبا سُفيانَ جاءَ إلى عَلِيٍّ عليه السلام، فَقالَ: يا عَلِيُّ، بايَعتُم رَجُلاً مِن أذَلِّ قَبيلَةٍ مِن قُرَيشٍ! أما وَاللّهِ لَئِن شِئتَ لَاُضرِمَنَّها عَلَيهِ مِن أقطارِها، ولَأَملَأَنَّها عَلَيهِ خَيلاً ورِجالاً!! فَقالَ لَهُ عَلِيٌّ: إنَّكَ طالَما ما غَشَشتَ اللّهَ ورَسولَهُ وَالإِسلامَ، فَلَم يَنقُصهُ ذلِكَ شَيئا.(۱) ...فَزَجَرَهُ عَلِيٌّ، وقالَ: إنَّكَ وَاللّهِ ما أرَدتَ بِهذا إلَا الفِتنَةَ، وإنَّكَ وَاللّهِ طالَما بَغَيتَ الإِسلامَ شَرّا، لا حاجَةَ لَنا في نَصيحَتِكَ.(۲) 🔰 امام على عليه السلام: أنساب الأشراف به نقل از حسين، از پدرش: ابو سفيان به نزد على عليه السلام آمد و گفت: اى على! با مردى از خوارترين تيره قريش، بيعت كرديد! هان! به خدا سوگند، اگر بخواهى، بر ضدّ او از همه سو آتش بر افروزم و مدينه را از سواره و پياده پُر كنم. على عليه السلام پاسخ داد: «دير زمانى است كه تو با خدا و پيامبرش و نيز اسلام، نيرنگ مى كنى ؛ [ولى كارگر نمى افتد] و نيرنگ تو از آن، نكاسته است». در جایی دیگر چنین نقل کرده اند: پس، على عليه السلام بر او بانگ زد و وى را باز داشت و فرمود: «به خدا سوگند، تو با اين كار، جز در پى فتنه نيستى و به خدا سوگند، تو دير زمانى است كه بدخواه اسلام هستى. ما را به خيرخواهى تو نيازى نيست». 📚(۱)أنساب الأشراف: ج ۲ ص ۲۷۱، تاريخ الطبري: ج ۳ ص ۲۰۹ (۲)تاريخ الطبري: ج ۳ ص ۲۰۹، الكامل في التاريخ: ج ۲ ص ۱۱ 👈جواب سوال: امام علی علیه السلام به خاطر هدف مقدسشان از هر وسیله ای استمداد نمی‌کردند، به خاطر همین استفاده از ابوسفیان که در باطن دشمن اسلام بود را قبول نکردند. علیه السلام 🤍@Mohebbeh110
قسمت۱۳: حوادث بعد از رحلت پیامبر صلوات الله علیه ➖تا چه زمانی امیرالمومنین علیه السلام زیر بار بیعت با ابوبکر نرفتند؟ 🛑 بَقِيَ عَلِيٌّ وبَنو هاشِمٍ وَالزُّبَيرُ سِتَّةَ أشهُرٍ لَم يُبايِعوا أبا بَكرٍ، حَتّى ماتَت فاطِمَةُ رَضِيَ اللّهُ عَنها، فَبايَعوهُ.(۱) ...وكانَ لِعَلِيٍّ مِنَ النّاسِ وجهٌ حَياةَ فاطِمَةَ، فَلَمّا تُوُفِّيَتِ استَنكَرَ عَلِيٌّ وُجوهَ النّاسِ،فَالتَمَسَ مُصالَحَةَ أبي بَكرٍ ومُبايَعَتَهُ.(۲) 🔰 على عليه السلام و بنى هاشم و زبير، شش ماه پايدارى نمودند و با ابو بكر بيعت نكردند، تا آن كه فاطمه (كه خدا از او خشنود باد) در گذشت. آن گاه با او بيعت كردند. در نقل دیگری آمده: على در زمان حيات فاطمه، نزد مردم، آبرويى داشت ؛ ولى چون فاطمه در گذشت، مردم، با على چنان رفتار نمودند كه گويى او را نمى شناختند...💔 پس با ابو بكر به مصالحه برخاست و با وى بيعت كرد. 📚(۱) الكامل في التاريخ: ج ۲ ص ۱۴, أنساب الأشراف: ج ۲ ص ۲۶۸ (۲)صحيح البخاري: ج ۴ ص ۱۵۴۹ ح ۳۹۹۸، صحيح مسلم: ج ۳ ص۱۳۸۰ ح ۵۲ علیه السلام 🤍@Mohebbeh110
قسمت۱۴: حوادث بعد از رحلت پیامبر صلوات الله علیه ➖آیا امام علی علیه السلام بلافاصله پس از رحلت رسول الله با ابوبکر بیعت کردند؟ این بیعت از روی اجبار بود یا اختیار؟ 🛑 إنّي كنت أقاد كما يقاد الجمل المخشوش حتي أبايع(۱) فروي عن عدي بن حاتم أنه قال : والله ، ما رحمت أحدا قط رحمتي علي بن أبي طالب عليه السلام حين اتي به ملببا بثوبه يقودونه إلي أبي بكر وقالوا : بايع ، قال : فإن لم أفعل ؟ قالوا : نضرب الذي فيه عيناك ، قال : فرفع رأسه إلي السماء ، وقال : اللهم إني اشهدك أنهم أتوا أن يقتلوني فإني عبد الله وأخو رسول الله ، فقالوا له : مد يدك فبايع فأبي عليهم فمدوا يده كرها ، فقبض علي أنامله فراموا بأجمعهم فتحها فلم يقدروا ، فمسح عليها أبو بكر وهي مضمومة(۲) 🔰 مرا از خانه ام كشان كشان به مسجد بردند ؛ همان گونه اي كه شتر را مهار مي زنند و هر گونه فرار و اختيار از او مي گيرند . در نقل دیگری آمده: امير المؤمنين عليه السلام را كشان كشان بردند به طرف ابوبكر و گفتند كه بايد بيعت كني . دست علي عليه السلام مشت بود و باز نبود . تمام اين ها جمع شدند تا مشت آن حضرت را باز كنند و در درون دست ابوبكر قرار دهند ، نتوانستند . ابوبكر جلو آمد و دست خود را بر روي دست بستهء امير المؤمنين عليه السلام به عنوان بيعت كشيد . 📚(۱)نهج البلاغه نامه 28 (۲)عوالم العلوم و المعارف و الأحوال من الآیات و الأخبار و الأقوال ج ۱۱، ص ۵۷۱، نوادر الأخبار فیما یتعلق بأصول الدین ج ۱، ص ۱۷۴ 👈پاسخ سوال: بیعت امیرالمومنین علیه السلام با ابوبکر یک بیعت به زور شمشیر و اجبار بود. علیه السلام 🤍@Mohebbeh110
قسمت۱۵: حوادث بعد از رحلت پیامبر صلوات الله علیه ➖چرا امام علی علیه السلام با ابوبکر وارد نبرد برای گرفتن حقشان نشدند؟ 🛑... اَلْمُنَافِقُونَ فَانْتَزَعُوا سُلْطَانَ نَبِيِّنَا صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ مِنَّا وَ وَلَّوْهُ غَيْرَنَا فَبَكَتْ لِذَلِكَ وَ اَللَّهِ اَلْعُيُونُ وَ اَلْقُلُوبُ مِنَّا جَمِيعاً وَ خَشُنَتْ وَ اَللَّهِ اَلصُّدُورُ وَ اَيْمُ اَللَّهِ لَوْ لاَ مَخَافَةُ اَلْفُرْقَةِ بَيْنَ اَلْمُسْلِمِينَ وَ أَنْ يَعُودُوا إِلَى اَلْكُفْرِ وَ يُعَوَّرَ اَلدِّينُ لَكُنَّا قَدْ غَيَّرْنَا ذَلِكَ مَا اِسْتَطَعْنَا 🔰 ...منافقين برجستند و سلطه و قدرت پيامبرمان(صلّى الله عليه و آله)را از ما ربودند(یعنی جانشینی پیامبر را از حضرت گرفتند) و بدست غير ما سپردند،بطورى كه بخدا سوگند ديده و دلهاى ما همگى بر اين حادثه گريست و سينه‌ها پر از خشم شد.بخدا سوگند اگر بيم آن نبود كه مسلمين پراكنده شوند،و به كفر باز گردند،و دين كژ و ناهموار گردد همانا تا آنجا كه توان داشتيم شرائط‍‌ را دگرگون مى‌ساختيم( و با آن ها به جنگ بر میخواستیم). 📚الأمالي (للمفید) ج ۱، ص ۱۵۴ 👈پاسخ سوال: یکی از عواملی که امیرالمومنین علیه السلام قصد نبرد مسلحانه با ابوبکر را نداشتند این بود که خطر از بین رفتن اسلام بود، زیرا در آن زمان مردم شبه جزیره عربستان به تازگی همگی مسلمان شده بودند و با شروع جنگ داخلی در مدینه این وحدت از بین می رفت. علیه السلام 🤍@Mohebbeh110
قسمت۱۶: حوادث بعد از رحلت پیامبر صلوات الله علیه ➖چرا امام علی علیه السلام با ابوبکر وارد نبرد برای گرفتن حقشان نشدند؟ 🛑أَبِي جَعْفَرٍ عَلَيْهِ اَلسَّلاَمُ قَالَ: إنَّ النّاسَ لَمّا صَنَعوا ما صَنَعوا إذ بايَعوا أبا بَكرٍ، لم يَمنَع أميرَ المُؤمِنينَ عليه السلام مِن أن يَدعُوَ إلى نَفسِهِ إلّا نَظَرا لِلنّاسِ، وتَخَوُّفا عَلَيهِم أن يَرتَدّوا عَنِ الإِسلامِ ؛ فَيَعبُدُوا الأَوثانَ، ولا يَشهَدوا أن لا إلهَ إلَا اللّهُ، وأنَّ مُحَمَّدا رَسولُ اللّهِ صلى الله عليه و آله... وبايَعَ مُكرَها ؛ حَيثُ لَم يَجِد أعوانا. 🔰 امام باقر عليه السلام: چون مردم كردند آنچه در بيعت با ابو بكر كردند، هيچ چيز از فراخوانى امير مؤمنان به سوى خود مانع نشد، مگر توجّه به مردم و بيم آن كه از اسلام باز گردند و به پرستش بت‌ها روى آورند و به يگانگى خداوند و رسالت خدايىِ محمّد صلى الله عليه و آله گواهى ندهند.... [ پس، ] از سر ناچارى و بى ياورى بيعت كرد.. 📚الكافي: ج ۸ ص ۲۹۵ ح ۴۵۴ 👈پاسخ سوال: یکی دیگر از عواملی که امیرالمومنین علیه السلام قصد نبرد مسلحانه با ابوبکر را نداشتند این بود که ممکن بود بسیاری از مردم مرتد شوند و به آیین پیشین خودشان روی بیاورند. علیه السلام 🤍@Mohebbeh110
قسمت۱۷: حوادث بعد از رحلت پیامبر صلوات الله علیه ➖چرا بنی هاشم همانطور که از پیامبر صلوات الله علیه در مکه دفاع کردند از حق امیرالمومنین علیه السلام دفاع نکردند؟ 🛑الإمامُ عليٌّ عليه السلام: الكافي عن سدير: كُنّا عِندَ أبي جَعفرٍ عليه السلام، فَذَكَرنا ما أحدَثَ النّاسُ بَعدَ نَبِيِّهِم صلى الله عليه و آله، وَاستِذلالَهُم أميرَ المُؤمِنينَ عليه السلام، فَقالَ رَجُلٌ مِنَ القَومِ: أصلَحَكَ اللّهُ، فَأَينَ كانَ عِزُّ بَني هاشِمٍ وما كانوا فيهِ مِنَ العَدَدِ؟! فَقالَ أبو جَعفَرٍ عليه السلام: ومَن كانَ بَقِيَ مِن بَني هاشِمٍ إنَّما كانَ جَعفَرٌ وحَمزَةُ، فَمَضَيا، وبَقِيَ مَعَهُ رَجُلانِ ضَعيفانِ ذَليلانِ، حَديثا عَهدٍ بِالإِسلامِ ؛ عَبّاسٌ وعَقيلٌ، وكانا مِنَ الطُّلَقاءِ، أما وَاللّهِ لَو أنَّ حَمزَةَ وجَعفرا كانا بِحَضرَتِهِما ما وصَلا إلى ما وَصَلا إلَيهِ، ولَو كانا شاهِدَيهِما لَأَتلَفا نَفسَيهِما. 🔰 نزد امام باقر عليه السلام بوديم و آنچه را مردم پس از پيامبرشان كردند و امير مؤمنان را خوار داشتند، ياد نموديم. پس، مردى از آن ميان گفت: خدا تو را به سلامت دارد! پس، عزّت و شوكت بنى هاشم و افراد آنها چه شد؟ امام باقر عليه السلام فرمود: «چه كسى از بنى هاشم باقى مانده بود؟ جعفر و حمزه كه نبودندو با على عليه السلام تنها دو مرد ناتوان و خوار و تازه مسلمان (عبّاس و عقيل) بودند كه از آزاد شدگان [ فتح مكّه ]بودند. هان! به خدا سوگند، اگر حمزه و جعفر حاضر بودند، كار آن دو (ابو بكر و عمر) به آن جا نمى رسيد و اگر شاهد ماجرا بودند، خود را فدا مى كردند». 📚الکافي ج ۸، ص ۱۸۹ علیه السلام 🤍@Mohebbeh110
قسمت۱۸: حوادث بعد از رحلت پیامبر صلوات الله علیه ➖چرا امیرالمومنین علیه السلام نتوانستند حقشان را پس از پیامبر صلوات الله علیه بگیرند؟ 🛑امام صادق عليه السلام: الإمامة والسياسة: قالَ أبو عُبَيدَةَ بنُ الجَرّاحِ بَعدَ بَيعَةِ أبي بَكرٍ لِعَلِيٍّ كَرَّمَ اللّهُ وَجهَهُ: يَابنَ عَمِّ، إنَّكَ حَديثُ السِّنِّ، وهؤُلاءِ مَشيخَةُ قَومِكَ، لَيسَ لَكَ مِثلُ تَجرِبَتِهِم ومَعرِفَتِهِم بِالاُمورِ، ولا أرى أبا بَكرٍ إلّا أقوى عَلى هذَا الأَمرِ مِنكَ، وأشَدَّ احتِمالاً وَاضطِلاعا بِهِ، فَسَلِّم لِأَبي بَكرٍ هذَا الأَمرَ ؛ فَإنَّكَ إن تَعِش ويَطُل بِكَ بَقاءٌ فَأَنتَ لِهذَا الأَمرِ خَليقٌ، وبِهِ حَقيقٌ، في فَضلِكَ، ودينِكَ، وعِلمِكَ، وفَهمِكَ، وسابِقَتِكَ، ونَسَبِكَ، وصِهرِكَ. 🔰 الإمامُ عليٌّ عليه السلام: الإمامة و السياسة: ابو عبيدة بن جرّاح، پس از بيعت ابو بكر، به على كه خدا گرامى اش بدارد گفت: اى پسر عمو! تو كم سن و سال هستى و اينان، پيرمردان قوم تواند و تو در كارها تجربه و شناخت آنان را ندارى. [ من] براى اين كار، ابوبكر را از تو قوى تر و پرطاقت تر و باتحمّل تر مى بينم. پس، كار را به ابو بكر بسپار، كه چنانچه تو زنده بمانى وعمرت به درازا كشد، به خاطر فضيلت، دين، علم، فهم، سابقه، خويشى ات با پيامبر صلى الله عليه و آله و نسبت دامادى ات [ با او]، شايسته اين امارت و سزاوار آن هستى. 📚الإمامة والسياسة: ج ۱ ص ۲۹، شرح نهج البلاغة: ج ۶ ص ۱۲ 👈پاسخ سوال: با توجه به بسیاری از نقل های تاریخی دیگر یکی از بهانه ها برای منع امیرالمومنین علیه السلام از حقشان کم بودن سن ایشان بود‌. در زمان رحلت پیامبر صلوات الله علیه ایشان سی و سه سال از عمر شریف حضرت گذشته بود. علیه السلام 🤍@Mohebbeh110
قسمت۱۹: حوادث بعد از رحلت پیامبر صلوات الله علیه ➖چرا ابوبکر و عمر در جریان سقیفه موفق شدند خلافت را از امام علی علیه السلام بگیرند؟ 🛑نثر الدرّ عن ابن عبّاس: وقَعَ بَينَ عَلِيٍّ وعُثمانَ كَلامٌ، فَقالَ عُثمانُ: ما أصنَعُ بِكُم إن كانَت قُرَيشٌ لا تُحِبُّكُم! وقَد قَتَلتُم مِنهُم يَومَ بَدرٍ سَبعينَ، كَأَنَّ وُجوهَهُم شُنوفُ الذَّهَبِ، تَشرَبُ آنُفُهُم قَبلَ شِفاهِهِم! 🔰 عنه عليه السلام: نثر الدرّ به نقل از ابن عبّاس: ميان على عليه السلام و عثمان، گفتگويى در گرفت. عثمان گفت: من چه كنم كه قريش، شما (بنى هاشم) را دوست ندارند. شما در جنگ بدر از آنها هفتاد تن را كشتيد ؛ ...هفتاد نفری که افراد بزرگ و متکبری بودند! 📚نثر الدرّ: ج ۲ ص ۶۸ ؛ شرح نهج البلاغة: ج ۹ ص ۲۲ 👈پاسخ سوال: قبیله قریش مهمترین قبیله عرب پیش از اسلام و پس از آن بود، در قبیله قریش طایفه های مختلفی بودند که تاریخ شناسان تا ۲۵ طایفه برای آن شمرده اند. بازگشت نسب این قبیله به حضرت ابراهیم علیه السلام بود. از قضا بنی هاشم یکی از طایفه های قبیله قریش بودند. همراهی قبیله قریش برای خلافت پس از پیامبر صلوات الله علیه ضروری بود. از این رو همه خلفایی که پس از پیامبر انتخاب شدند از قبیله قریش بودند. با توجه به نقل تاریخی که گذشت در زمان رحلت رسول الله قبیله قریش میانه خوبی با امام علی علیه السلام نداشت. علیه السلام 🤍@Mohebbeh110
قسمت۲۰: حوادث بعد از رحلت پیامبر صلوات الله علیه ➖چرا ابوبکر و عمر در جریان سقیفه موفق شدند خلافت را بگیرند؟ 🛑...قالَ: لَمّا أن وَلَّيتَ قالَ عُمَرُ وهوَ يَنظُرُ إلى أثَرِكَ: آه، آه، آه. فَقُلتُ: مِمَّ تَأَوَّهُ يا أميرَ المُؤمِنينَ؟! قالَ: مِن أجلِ صاحِبِكَ يَابنَ عَبّاسٍ وقَد اُعطِيَ ما لَم يُعطَهُ أحَدٌ مِن آلِ النَّبِيِّ صلى الله عليه و آله، ولَولا ثَلاثٌ هُنَّ فيهِ ما كانَ لِهذَا الأَمرِ مِن أحَدٍ سِواهُ!! قُلتُ: ما هُنَّ يا أميرَ المُؤمِنينَ؟ قالَ: كِثرَةُ دُعابَتِهِ، وبُغضُ قُرَيشٍ لَهُ، وصِغَرُ سِنِّهِ!! 🔰 ... عمر در حالى كه به پشت سر تو مى نگريست، سه بار آه كشيد(در این نقل تاریخی منظورش این است که امام علی رد شده بودند و عمر بعد از رد شدن حضرت درباره ایشان صحبت میکرد ). [ به او] گفتم: اى امير مؤمنان! از چه آه مى كشى؟ گفت: اى پسر عبّاس! به خاطر آقايت ؛ و بى گمان، چيزهايى به وى داده شده كه به هيچ يك از خاندان محمّد داده نشده است و اگر سه چيز در او نبود، براى اين خلافت، كسى جز او شايسته نبود. گفتم: اى امير مؤمنان! آنها چه هستند؟ گفت: شوخ طبعى فراوان، دشمنى قريش با او، و كم بودن سنّش. 📚فرائد السمطين: ج ۱ ص ۳۳۴ ح ۲۵۸ 👈پاسخ سوال: این نقل تاریخی ضمن تایید دشمنی قریش با امام علی علیه السلام و کم سن بودن حضرت که قبلا به آن اشاره شد نکته ای دیگر هم اضافه میکند که دست آویزی برای غصب حق حضرت شد و آن شوخ طبعی امام علی علیه السلام بود. علیه السلام 🤍@Mohebbeh110