eitaa logo
محب الحسین ـ‌َُِّ 🏴
47 دنبال‌کننده
1.5هزار عکس
698 ویدیو
1 فایل
﷽ محب الحسین ـ‌َُِّ "اَلسَّلامُ عَلَى الْحُسَیْنِ وَ عَلى عَلِىِّ بْنِ الْحُسَیْنِ وَ عَلى اَوْلادِ الْحُسَیْنِ وَ عَلى اَصْحابِ الْحُسَیْنِ" تو را رحمة الله واسعه نامیدند که درهم میخری نوکرانت را.. #ياأباعبدالله کانالمون متولد ۷ شهریور ۱۴۰۲
مشاهده در ایتا
دانلود
يُدَبِّرُ الْأَمْرَ مِنَ السَّمَاءِ إِلَى الْأَرْضِ(سجده۵) خداست که كار را از آسمان تا زمين سامان میدهد. اگه احیاناً این روزا کسی بهت یادآور نشده اجازه بده من یادت بیارم که تو قویتر از اینی هستی که بخوای جا بزنی،خیلی قویتر! حسرت اینو نخور که درهای جلوی روت بسته‌اس. اگه قرار نبود باز بشه خدا دیوار میکشید جلوت نه در. ⊱•🤍🌾⊱•🤍🌾⊱•🤍🌾⊱•🤍🌾
بُردن نام علی سجده‌ی واجب دارد...
امـام‌صـادق‌ علیه‌السلام: حضرت‌علـی‌عليه‌السلام‌باب هدايت‌است.هركه‌بـا‌اومخالفت ورزد‌كافر‌باشد‌وهركه‌انكارش كند به دوزخ درآيد🤍..!
هر که خود را پیرو ِعلی ندانست، از قافله‌ی طریق ِجنة عقب مانده است .
دلم که نه تمام من شکسته..
هر کی آرزو داشته باشه ، خیلی خدمت کنه ، شهید میشه . . یه گوشه دلت پا بده ، شهدا بغلت می‌کنند ! از این شهدا مدد بگیرید ! مَدد گرفتن از شهدا رسمه .. دست بزار رو خاکِ قبرِ شهید و بگو : حسین به حقِ این شهید ، یه نگاهی به ما کن !
مولای من، یا صاحب الزمان درحوالیِ‌نام‌ نازنینت ‌روزم متبرک میشود و لحظه هایم جان می گیرد من در پناهِ نگاه پدرانه ات امیدوار و سرزنده ام.... ♥️ ...🌱
يَدَاكَ سحابتانِ ربيعيّتانْ لولاهُمَ لمات العالمُ عَطَشاً دستانت ابر بهاری‌‌ند اگر نباشند جهان از تشنگی خواهد مُرد ...🌱 ♥ سلام بر وارث علی(ع) ✋🏻
هذا یوم الجمعه💛 محبوبم، دستی بر دل‌هایمان بکش که این دل‌ها، در نبودت تکه سنگ‌هایی تپنده‌اند.. بیا و دل‌هایمان را دل کن 🍃 🌼 ╔══════════╗ 🦋https://eitaa.com/Mohibhussein🦋 ╚══════════╝
"فَلَا تَعلَمُ نَفس مَا اخفِیَ لَهُم مِن قُرَّةِ اَعیُن جَزَاءً بِمَا کَانُوا یَعمَلُونَ" هیچکس نمیداند که برایش چه قرة‌العین هایی پنهان کرده‌ایم. [قرة‌العین، همان اشکی است که از شدتِ شادی در چشم حلقه میزند و می‌چکد.] ╔══════════╗ 🦋https://eitaa.com/Mohibhussein🦋 ╚══════════╝
آرزو کن شاید بزرگترین آرزوی تو، کوچکترین معجزه ی خدا باشد🌚✨ ╔══════════╗ 🦋https://eitaa.com/Mohibhussein🦋 ╚══════════╝
سلامًا على من مَرَّ على مُرِّنا فحَلَّاه.. سلام بر او که بر تلخیمان گذشت و شیرینش کرد... | مناسب‌ِ‌بیو🌱
‌‏ما لا يمكنُ أن يُقال؛ سينهمرُ دمعاً آنچه نمیتوان گفت؛ به صورت اشک جاری می‌شود. | مناسبِ‌بیو🌱
الليلُ مسمار يُدَقُ في صدري الصديع. شب، میخی است که در سینه‌یِ دردمندم کوبیده می‌شود. | 🤍
سلام به همه اهالی محب الحسن امیدوارم حالتون خوب باشه میخوام رمان بی تو هرگز در مورد شهید سید علی حسینی تو کانال واستون بزارم هر شب یک قسمت از رمان میزارم خوشحال میشم بخونید ✨🌿
شروع رمان بی تو هرگز.! زندگی نامه شهید سید علی حسینی.! 🌸 یادشان گرامی..! اللهم صل علی محمد و آل محمد وعجل فرجهم
🌾 🌾قسمت: مردهای عوضی همیشه از پدرم متنفر بودم ... مادر و خواهرهام رو خیلی دوست داشتم اما پدرم رو نه ... آدم عصبی و بی حوصله ای بود ... اما بد اخلاقیش به کنار ... می گفت: _دختر درس می خواد بخونه چکار؟ ... نگذاشت خواهر بزرگ ترم تا 14 سالگی بیشتر درس بخونه ... دو سال بعد هم عروسش کرد ... اما من، فرق داشتم ... من عاشق درس خوندن بودم ... بوی کتاب و دفتر، مستم می کرد ... می تونم ساعت ها پای کتاب بشینم و تکان نخورم ... مهمتر از همه، می خواستم درس بخونم، برم سر کار و از اون زندگی و اخلاق گند پدرم خودم رو نجات بدم ...چند سال که از ازدواج خواهرم گذشت ... یه نتیجه دیگه هم به زندگیم اضافه شد ... به هر قیمتی شده نباید ازدواج کنی ... شوهر خواهرم بدتر از پدرم، همسر ناجوری بود ... یه ارتشی بداخلاق و بی قید و بند ... دائم توی مهمونی های باشگاه افسران، با اون همه فساد شرکت می کرد ... اما خواهرم اجازه نداشت، تنهایی پاش رو از توی خونه بیرون بزاره ... مست هم که می کرد، به شدت خواهرم رو کتک می زد ... این بزرگ ترین نتیجه زندگی من بود ... مردها همه شون عوضی هستن ... هرگز ازدواج نکن ... هر چند بالاخره، اون روز برای منم رسید ... روزی که پدرم گفت ... _هر چی درس خوندی، کافیه ... ✍نویسنده:
تصبحون على خير يا أهل محب الحسين شب بخیر ای مردم عاشق حسین 🌓✨🌓
بِسم‌ِالله‌ِالاِبتِسامات✨
ذکرِ‌روزِ‌شنبه :🌿 یا رَبَّ الْعالَمین؛ ای پروردگارِ‌ جهانیان.
ليست مجرد كلمات تكتب أو تنطق... هي ابتعادك عن كلّ ما يُقلّل من شانك عزت نفس، فقط کلمه‌ای نیست که نوشته یا گفته شود. "" دوری از هر چیزی است که از شأن شما بکاهد...» | مناسبِ‌بیو🌱
لماذا لا يشتاقون مثلنا.. ألا يوجد في مدينتهم ليل؟ چگونه مثل ما دلتنگ نمی‌شوند... مگر شهرشان شب ندارد؟ | 🤍
🌾 🌾قسمت ترک تحصیل بالاخره اون روز از راه رسید ... موقع خوردن صبحانه، همون طور که سرش پاین بود ... با همون اخم و لحن تند همیشگی گفت ... _هانیه ... دیگه لازم نکرده از امروز بری مدرسه ... تا این جمله رو گفت، لقمه پرید توی گلوم ... وحشتناک ترین 😢حرفی بود که می تونستم اون موقع روز بشنوم ... بعد از کلی سرفه، در حالی که هنوز نفسم جا نیومده بود ... به زحمت خودم رو کنترل کردم و گفتم ... _ولی من هنوز دبیرستان ... خوابوند توی گوشم ... برق از سرم پرید ... هنوز توی شوک بودم که اینم بهش اضافه شد ... - همین که من میگم ... دهنت رو می بندی میگی چشم... درسم درسم ... تا همین جاشم زیادی درس خوندی ... از جاش بلند شد ... با داد و بیداد اینها رو می گفت و می رفت ... اشک توی چشم هام حلقه زده بود ... اما اشتباه می کرد، من آدم ضعیفی نبودم که به این راحتی عقب نشینی کنم ...از خونه که رفت بیرون ... منم وسایلم رو جمع کردم و راه افتادم برم مدرسه ... مادرم دنبالم دوید توی خیابون ...😥 - هانیه جان، مادر ... تو رو قرآن نرو ... پدرت بفهمه بدجور عصبانی میشه ... برای هر دومون شر میشه مادر ... بیا بریم خونه ... اما من گوشم بدهکار نبود ... من اهل تسلیم شدن و زور شنیدن نبودم ... به هیچ قیمتی ... ✍نویسنده: