eitaa logo
محب الحسین ـ‌َُِّ 🏴
47 دنبال‌کننده
1.5هزار عکس
698 ویدیو
1 فایل
﷽ محب الحسین ـ‌َُِّ "اَلسَّلامُ عَلَى الْحُسَیْنِ وَ عَلى عَلِىِّ بْنِ الْحُسَیْنِ وَ عَلى اَوْلادِ الْحُسَیْنِ وَ عَلى اَصْحابِ الْحُسَیْنِ" تو را رحمة الله واسعه نامیدند که درهم میخری نوکرانت را.. #ياأباعبدالله کانالمون متولد ۷ شهریور ۱۴۰۲
مشاهده در ایتا
دانلود
كأنَّ حياتنا حِصَصٌ من الصحراء مُخْتَلفٌ عليها بين آلهة العِقار و نحن جيرانُ الغبار الغابرونَ . گویی زندگی ما تکه بیابان‌هایی است که صاحبان زمین بر سر آن جدال می‌کنند در حالی که ما، همسایه غبارِ گذشتگانِ خود هستیم. | 🤍
فلطالما تمنيت أن أكتب قصيدة فوق الثلج وأحب امرأة فوق الثلج وأجرب كيف يمكن لعاشق أن يحترق بنار الثلج… همیشه آرزو داشته‌ام روی برف، شعر بنویسم روی برف، عاشق شوم و دریابم که عاشق چگونه با آتش ِ برف می‌سوزد... | 🤍
لقد سقطت عند قدميك كثيرًا لدرجة أنني لن أتمكن من النهوض مرة أخرى!🪵 چنان در پایت افتادم که دیگر؛ برنمی‌خیزم!🌿 | 🤍
قل لي.. ماذا أفعل هذه التركة الثقيلة من الذكريات ألتي تركتها على كتفي؟ به من بگو.. با این میراث سنگین خاطراتی که بر شانه هایم گذاشته‌ای، چه کنم؟! | 🤍
الهواء الذي تتنفّسينه يمر برئتيّ أنا؛ هوایی که نفس می کشی از ریه هایِ من می گذرد🫂❤️‍🩹 | 🤍
إذا کنت لا أستطیع أن أشرب القهوة معک فلماذا وجدت المقاهی؟ و إذا کنت لا أستطیع أن أتسکع معک بغیر هدف فلماذا وجدت الشوارع؟ و إذا کنت لا أستطیع أن أتغرغر باسمک بلا خوف فلماذا کانت اللغات؟ و إذا کنت لا أستطیع أن أصرخ "أحبک" فما جدوى فمی؟! اگر نتوانم با تو قهوه بنوشم کافه ها به چه کار می‌آیند؟ و اگر نتوانم بی هدف با تو پرسه بزنم خیابان‌ها به چه کار می‌آیند؟ و اگر نتوانم بی هراس نامت را در گلو بگردانم کلمات به چه کار می‌آیند؟ و اگر نتوانم فریاد بزنم "دوستت دارم" دهانم به چه کار می‌آید؟ |
إذا ذكرَتْكِ العينُ يوْماً تَبادَرَتْ دُمُوعي على الخَدّينِ تَجري بأرْبَعِ اگر چشمم تو را روزی به یاد آرد روان از چار سو بر گونه‌ها گردند اشکانم... | 🤍
هناکَ عالم وهناکَ شخص بمثابه عالم و أنتِ وحدکِ عالمی . آن جا جهانی است و آن جا کسی است شبیه به جهان و تو به تنهایی، جهان منی🫂🫀¡ | 🤍
لَوْ كُنتُ مَيْتاً ونادَتْني بِنَغْمَتِهَا لَكُنْتُ لِلشَّوْقِ مِنْ لَحْدِي أُلبِّيهَا. «وقتی با صدایِ زیبایش مرا صدا بزند، حتی اگر مرده باشم، از شدت اشتیاق از گور برمی‌خیزم و ندایِ او را پاسخ می‌دهم...» | 🤍
البلادُ تَنهار ولم نَشربِ القهوة مَعاً سرزمین ها از هم پاشیدند و ما یک قهوه باهم ننوشیدیم... | 🤍
فی یوم هنعود، ده بیننا وعود و فی غیابه أکید لسه الأمل موجود قصاد عینی، فی کل مکان قصاد عيني🪴 یک روز باز خواهیم گشت، بین ما بازگشتی است و در نبودش قطعا هنوز امید به دیدار وجود دارد همه جا مقابل چشمم است💘(: | 🤍
تسألني: ما أروع شعور في الحُب؟ فأقولُ لكَ: الأمان أن تشعرَ أن أحدهم ممسك بقلبك لا بيدك..! «می‌پرسی‌: کدامین احساس در عشق شگفت‌انگیز است؟ می‌گویم: "اَمنیت" اینکه حس کنی کسی "قلبت" را تنگ در آغوش می‌گیرد...نه دستانت را...!» | 🤍
قالت لى: حدثنى عن الحنين فقلت: الحنين هو أن تسمع صوت من تحب و تلتفت و لا ترو أحداً... به من گفت‌: از دل‌تَنگی بگو گفتم: دل‌تنگی يَعنی صدایِ محبوب‌ات را بشنوی، روی برگردانی و كسی‌ آن‌جا نباشد.. | 🤍
لست جناحاً... أنا التحليق لست غريبةً... أنا الغربة لست حرة... أنا الحرية! من بال نیستم، پروازم غریب نیستم، غربت ام آزاد نیستم، آزادی ام! ‌ | 🤍
الليلُ مسمار يُدَقُ في صدري الصديع. شب، میخی است که در سینه‌یِ دردمندم کوبیده می‌شود. | 🤍
لماذا لا يشتاقون مثلنا.. ألا يوجد في مدينتهم ليل؟ چگونه مثل ما دلتنگ نمی‌شوند... مگر شهرشان شب ندارد؟ | 🤍
أحبك لقد جعل كل شيء أجمل كل شئ... يعتقد لقد أصبحت أيضاً أكثر جمالاً منذ أن أفكر فيك دوست داشتنت همه چیز را زیباتر کرده است همه چیز را... باور کن من هم زیباتر شده ام از وقتی که به تو فکر می کنم | 🤍
أشعر أَنَ شيئًا تحطمَ في أَعماقي غيرَ الأضلاع، شيءٌ أهمُ مِن العِظام لا يُمكن ترميمهُ على الإطلاق. احساس می‌کنم در ژرفایم چیزی غیر از دنده‌هایم شکست، چیزی مهم‌ تر از استخوان‌ ها که هرگز نمی‌توان آن را ترمیم کرد. | 🤍
فأنا لا أملكُ في‌الدنيا إلا عينيک و أحزاني... و در این دنیا دیگر چیزی جز «چشمانت» و «غم‌هایم» برایم باقی نمانده... | 🤍
"لا تهمل من تحب فربما يظن أنك لاتريده فيرحل!" به آنكه دوستش داری بی توجه نباش، چه بسا كه گمان كند او را نمی‌خواهی و برود.. | 🤍
كل ما يشغلني هذا هو: ستكون دائما على خير وستكون عيناك على خير... تمامی آنچه که مرا به خود مشغول می‌کند، این‌ست که: تو همواره خوب باشی و چشمانت خوب باشند...]• | 🤍
مع انك بتضلّك ساكت قلبي عم يسمعك با اينكه تو ساكت می‌مانی اما قلبِ من تو را می‌شنود...!′ | 🤍
-إنني أعود إليك مثلما يعود اليتيم إلى ملجأه الوحيد و سأظل أعود... -•به سوی تو بازمی‌گردم، مانند بازگشتن یتیم به تنها پناهگاهش و همواره بازخواهم گشت...[🪴🤍] | 🤍
فكيف أخافُ من شيءٍ؟ وأنتِ الأمنُ لو يأتي زمان الخوف . . . پس چگونه از چیزی بترسم؟! حال آنکه چون زمانِ ترس فرا رسد؛ تو امنیتی :) | 🤍
أكثر اللَحظاتْ ألم ، عِندَما تَحِنُّ لَهُمْ و لا تَجِدهُمْ «بيشترين لحظه‌هاى دردناك ، زمانى است كه دلتنگ‌شان مى‌شوى و آن‌ها را نمى‌يابى!» | 🤍