كأنَّ حياتنا
حِصَصٌ من الصحراء
مُخْتَلفٌ عليها بين آلهة العِقار
و نحن جيرانُ الغبار الغابرونَ .
گویی زندگی ما
تکه بیابانهایی است
که صاحبان زمین بر سر آن جدال میکنند
در حالی که ما، همسایه غبارِ گذشتگانِ خود هستیم.
#محمود_درویش | #یک_فنجان_شعر🤍
فلطالما تمنيت
أن أكتب قصيدة فوق الثلج
وأحب امرأة فوق الثلج
وأجرب كيف يمكن لعاشق أن يحترق بنار الثلج…
همیشه آرزو داشتهام
روی برف، شعر بنویسم
روی برف، عاشق شوم
و دریابم که عاشق
چگونه با آتش ِ برف میسوزد...
#نزار_قبانی | #یک_فنجان_شعر🤍
لقد سقطت عند قدميك كثيرًا لدرجة أنني لن أتمكن من النهوض مرة أخرى!🪵
چنان در پایت افتادم که دیگر؛ برنمیخیزم!🌿
#علی_مقیمی| #یک_فنجان_شعر🤍
قل لي..
ماذا أفعل هذه التركة الثقيلة من الذكريات
ألتي تركتها على كتفي؟
به من بگو..
با این میراث سنگین خاطراتی
که بر شانه هایم گذاشتهای، چه کنم؟!
#سعاد_الصباح | #یک_فنجان_شعر🤍
الهواء الذي تتنفّسينه يمر برئتيّ أنا؛
هوایی که نفس می کشی
از ریه هایِ من می گذرد🫂❤️🩹
#نزار_قبانی | #یک_فنجان_شعر🤍
إذا کنت لا أستطیع أن أشرب
القهوة معک
فلماذا وجدت المقاهی؟
و إذا کنت لا أستطیع أن أتسکع
معک بغیر هدف
فلماذا وجدت الشوارع؟
و إذا کنت لا أستطیع أن أتغرغر
باسمک بلا خوف
فلماذا کانت اللغات؟
و إذا کنت لا أستطیع أن أصرخ "أحبک"
فما جدوى فمی؟!
اگر نتوانم با تو قهوه بنوشم
کافه ها به چه کار میآیند؟
و اگر نتوانم بی هدف با تو پرسه بزنم
خیابانها به چه کار میآیند؟
و اگر نتوانم بی هراس نامت را در گلو بگردانم
کلمات به چه کار میآیند؟
و اگر نتوانم فریاد بزنم "دوستت دارم"
دهانم به چه کار میآید؟
#سعاد_الصباح | #یک_فنجان_شعر
إذا ذكرَتْكِ العينُ يوْماً تَبادَرَتْ
دُمُوعي على الخَدّينِ تَجري بأرْبَعِ
اگر چشمم تو را روزی به یاد آرد
روان از چار سو بر گونهها گردند اشکانم...
#العباس_بن_الأحنف | #یک_فنجان_شعر🤍
هناکَ عالم وهناکَ شخص بمثابه عالم
و أنتِ وحدکِ عالمی .
آن جا جهانی است
و آن جا کسی است شبیه به جهان
و تو به تنهایی، جهان منی🫂🫀¡
#خلیل_جبران | #یک_فنجان_شعر🤍
لَوْ كُنتُ مَيْتاً ونادَتْني بِنَغْمَتِهَا
لَكُنْتُ لِلشَّوْقِ مِنْ لَحْدِي أُلبِّيهَا.
«وقتی با صدایِ زیبایش مرا صدا بزند،
حتی اگر مرده باشم،
از شدت اشتیاق از گور برمیخیزم و ندایِ او را پاسخ میدهم...»
#ابوتمام | #یک_فنجان_شعر🤍
البلادُ تَنهار ولم نَشربِ القهوة مَعاً
سرزمین ها از هم پاشیدند و ما یک قهوه باهم ننوشیدیم...
#زهرا_جهانشاهی | #یک_فنجان_شعر🤍
فی یوم هنعود، ده بیننا وعود
و فی غیابه أکید لسه الأمل موجود
قصاد عینی، فی کل مکان
قصاد عيني🪴
یک روز باز خواهیم گشت، بین ما بازگشتی است
و در نبودش قطعا هنوز امید به دیدار وجود دارد
همه جا مقابل چشمم است💘(:
#عمرو_دیاب | #یک_فنجان_شعر🤍
تسألني: ما أروع شعور في الحُب؟
فأقولُ لكَ: الأمان
أن تشعرَ أن أحدهم
ممسك بقلبك لا بيدك..!
«میپرسی: کدامین احساس در عشق شگفتانگیز است؟
میگویم: "اَمنیت"
اینکه حس کنی کسی "قلبت" را تنگ در آغوش میگیرد...نه دستانت را...!»
#أدهم_شرقاوی | #یک_فنجان_شعر🤍
قالت لى: حدثنى عن الحنين
فقلت: الحنين هو أن تسمع صوت
من تحب و تلتفت و لا ترو أحداً...
به من گفت: از دلتَنگی بگو
گفتم: دلتنگی يَعنی صدایِ محبوبات را بشنوی، روی برگردانی و كسی آنجا نباشد..
#محمود_درویش | #یک_فنجان_شعر🤍
لست جناحاً... أنا التحليق
لست غريبةً... أنا الغربة
لست حرة... أنا الحرية!
من
بال نیستم، پروازم
غریب نیستم، غربت ام
آزاد نیستم، آزادی ام!
#غادة_السمان | #یک_فنجان_شعر🤍
الليلُ مسمار
يُدَقُ في صدري الصديع.
شب، میخی است
که در سینهیِ دردمندم کوبیده میشود.
#عبدالوهاب_البیاتی | #یک_فنجان_شعر🤍
لماذا لا يشتاقون مثلنا..
ألا يوجد في مدينتهم ليل؟
چگونه مثل ما دلتنگ نمیشوند...
مگر شهرشان شب ندارد؟
#محمود_درویش | #یک_فنجان_شعر🤍
أحبك
لقد جعل كل شيء أجمل
كل شئ...
يعتقد
لقد أصبحت أيضاً أكثر جمالاً
منذ أن أفكر فيك
دوست داشتنت
همه چیز را زیباتر کرده است
همه چیز را...
باور کن
من هم زیباتر شده ام
از وقتی که به تو فکر می کنم
#بهنام_محبی_فر | #یک_فنجان_شعر🤍
أشعر أَنَ شيئًا تحطمَ في أَعماقي غيرَ الأضلاع،
شيءٌ أهمُ مِن العِظام لا يُمكن ترميمهُ
على الإطلاق.
احساس میکنم در ژرفایم چیزی غیر از دندههایم شکست، چیزی مهم تر از استخوان ها که هرگز نمیتوان آن را ترمیم کرد.
#محمدالماغوط | #یک_فنجان_شعر🤍
فأنا لا أملكُ فيالدنيا
إلا عينيک و أحزاني...
و در این دنیا
دیگر چیزی جز «چشمانت»
و «غمهایم» برایم باقی نمانده...
#نزار_قبانی | #یک_فنجان_شعر🤍
"لا تهمل من تحب
فربما يظن أنك لاتريده فيرحل!"
به آنكه دوستش داری بی توجه نباش،
چه بسا كه گمان كند او را نمیخواهی و برود..
#نزار_قبانی | #یک_فنجان_شعر🤍
كل ما يشغلني
هذا هو:
ستكون دائما على خير
وستكون عيناك على خير...
تمامی آنچه که مرا به خود مشغول میکند،
اینست که:
تو همواره خوب باشی
و چشمانت خوب باشند...]•
#نزار_قبانی | #یک_فنجان_شعر🤍
مع انك بتضلّك ساكت
قلبي عم يسمعك
با اينكه تو ساكت میمانی
اما قلبِ من تو را میشنود...!′
#غادة_السمان | #یک_فنجان_شعر🤍
-إنني أعود إليك
مثلما يعود اليتيم إلى ملجأه الوحيد
و سأظل أعود...
-•به سوی تو بازمیگردم،
مانند بازگشتن یتیم به تنها پناهگاهش
و همواره بازخواهم گشت...[🪴🤍]
#غسان_کنفانی | #یک_فنجان_شعر🤍
فكيف أخافُ من شيءٍ؟
وأنتِ الأمنُ لو يأتي زمان الخوف . . .
پس چگونه از چیزی بترسم؟!
حال آنکه چون زمانِ ترس فرا رسد؛
تو امنیتی :)
#فاروق_جويدة | #یک_فنجان_شعر🤍
أكثر اللَحظاتْ ألم ،
عِندَما تَحِنُّ لَهُمْ و لا تَجِدهُمْ
«بيشترين لحظههاى دردناك ،
زمانى است كه دلتنگشان مىشوى
و آنها را نمىيابى!»
#نزار_قبانی | #یک_فنجان_شعر🤍