eitaa logo
شعر | محسن علیخانی
1.2هزار دنبال‌کننده
538 عکس
57 ویدیو
0 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
هدایت شده از اشعار محسن علیخانی (قبلی)
آمدم در حرم ولی آقا گم شدم در میان زوّارت زائرانت چقدر بسیارند! باشکوه است صحنِ دربارت گم شدم در میان جمعیت چشم‌ من موج‌ها فقط می‌دید در هیاهوی صحن یک لحظه بوی اسفندِ خادمت پیچید زائری با صدای زیبایش حال ما در حرم دگرگون کرد هر چه غم‌ها و غصه در دل بود با سلامی بلند بیرون کرد تشنه‌ام شد میان گوهرشاد حوض‌هایت مرا طلب کردند آب‌ها، آب زمزم‌اند انگار بیشتر باز تشنه‌لب کردند لحظه‌ای در دلم تپش‌هایی می‌شنیدم که غبطه می‌خوردند: کاش ما را به پنجره فولاد با هزاران امید می‌بردند ناگهان با صدای نقاره شور و شوقی عجیب پیدا شد آمدم از میان جمعیت تا که پیدا ضریحِ زیبا شد می‌شنیدم که با خودش می‌گفت زائری با ادب کنار حرم: یا رضا این قَدَر ادب خوب است؟ یا که حتی از این عقب‌تر هم! .... این قدم‌های سستِ بی‌مقدار کاش راهی مشهدت می‌شد کاشکی قسمتم همین امسال خاک‌بوسی مرقدت می‌شد @msalikhany
هدایت شده از اشعار محسن علیخانی (قبلی)
آمدم در حرم ولی آقا گم شدم در میان زوّارت زائرانت چقدر بسیارند! باشکوه است صحنِ دربارت گم شدم در میان جمعیت چشم‌ من موج‌ها فقط می‌دید در هیاهوی صحن یک لحظه بوی اسفندِ خادمت پیچید زائری با صدای زیبایش حال ما در حرم دگرگون کرد هر چه غم‌ها و غصه در دل بود با سلامی بلند بیرون کرد تشنه‌ام شد میان گوهرشاد حوض‌هایت مرا طلب کردند آب‌ها، آب زمزم‌اند انگار بیشتر باز تشنه‌لب کردند لحظه‌ای در دلم تپش‌هایی می‌شنیدم که غبطه می‌خوردند: کاش ما را به پنجره فولاد با هزاران امید می‌بردند ناگهان با صدای نقاره شور و شوقی عجیب پیدا شد آمدم از میان جمعیت تا که پیدا ضریحِ زیبا شد می‌شنیدم که با خودش می‌گفت زائری با ادب کنار حرم: یا رضا این قَدَر ادب خوب است؟ یا که حتی از این عقب‌تر هم! .... این قدم‌های سستِ بی‌مقدار کاش راهی مشهدت می‌شد کاشکی قسمتم همین امسال خاک‌بوسی مرقدت می‌شد https://eitaa.com/joinchat/3653763092C1d6a81ab4f
آمدم در حرم ولی آقا گم شدم در میان زوّارت زائرانت چقدر بسیارند! باشکوه است صحنِ دربارت گم شدم در میان جمعیت چشم‌ من موج‌ها فقط می‌دید در هیاهوی صحن یک لحظه بوی اسفندِ خادمت پیچید زائری با صدای زیبایش حال ما در حرم دگرگون کرد هر چه غم‌ها و غصه در دل بود با سلامی بلند بیرون کرد تشنه‌ام شد میان گوهرشاد حوض‌هایت مرا طلب کردند آب‌ها، آب زمزم‌اند انگار بیشتر باز تشنه‌لب کردند لحظه‌ای در دلم تپش‌هایی می‌شنیدم که غبطه می‌خوردند: کاش ما را به پنجره فولاد با هزاران امید می‌بردند ناگهان با صدای نقاره شور و شوقی عجیب پیدا شد آمدم از میان جمعیت تا که پیدا ضریحِ زیبا شد می‌شنیدم که با خودش می‌گفت زائری با ادب کنار حرم: یا رضا این قَدَر ادب خوب است؟ یا که حتی از این عقب‌تر هم! .... این قدم‌های سستِ بی‌مقدار کاش راهی مشهدت می‌شد کاشکی قسمتم همین امسال خاک‌بوسی مرقدت می‌شد @MohsenAlikhanySher