eitaa logo
شعر | محسن علیخانی
1.4هزار دنبال‌کننده
508 عکس
46 ویدیو
0 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
هدایت شده از کانال علامه طهرانی
یا مبدّل السیئات بالحسنات.mp3
6.05M
😭 یا مبدل السیئات بالحسنات... 💬 مکاشفهٔ عجیب مرحوم آیت‌الله انصاری همدانی 🏴 قسم به خون شهیدان به کربلا به حسین 🏴 خدا به حشر ببخشد گناه ما به حسین 🎙استاد وکیلی (حفظه‌الله) 🆔 @allame_tehrani
دردانه‌ای سه ساله به دنبال زینب است از تشنگی و خستگی و غم، لبالب است از بس که پا برهنه به صحرا دویده است تاول به پا نشسته وُ در آتش تب است ای کاش لال می‌شدم اما خدای من این دختر سه‌ساله نفس‌هاش بر لب است در گوشه‌ی خرابه‌ خدا جلوه کرده است جمعی نشسته زمزمه‌شان ذکر یا رب است تا با خبر شد از سرِ بابا بلند گفت: عمه چرا خرابه‌ی ما نامرتب است؟! با پرسشی، شکایتِ از غم شروع شد: بابای من! ببین سر وُ وضعم مرتب است؟ زخم زبان مردم شامی چه سوز داشت! انگار نیش زخم زبان، نیش عقرب است دیگر پدر! محافظ رأست نیاز نیست تنها رقیه لایق این جاه وُ منصب است ای آفتاب زندگی‌ام بیشتر بتاب! بعد از تو روز من به خدا ظلمت شب است... @MohsenAlikhanySher
دنبال زینب می‌دود پای پیاده از ترس دشمن لرزشی در پای دارد تاول زده پای نحیف کوچک او خاری به پا و بر لبش «ای وای» دارد رویش کبود از سیلی و دلتنگ باباست بغضی گلوی نازکش را می‌فشارد آهسته بر گوشش که دردی سخت دارد از ترس دشمن دست خود را می‌گذارد بُعد مسافت! پای زخمی! جای سیلی!! دیگر رمق در تن برایش هیچ مانده؟! دیگر برای طعنه‌ و دشنام شامی جایی میان قلب پرخونش نمانده! هق‌هق امانش را بریده در خرابه حتی صدایش خواب از دشمن ربوده است از کودکی آغوش او گهواره‌اش بود اینقدر دوری از پدر اصلا نبوده است! اینبار بابا سر به دامان رقیه است چشمش به چشمان پدر ناگاه افتاد سر گوشه‌ای افتاد و دختر ناله‌ای زد دیگر رقیه از دهانش «آه» افتاد @MohsenAlikhanySher
امشب ای ماه به درد دل من تسکینی آخر ای ماه تو همدرد من مسکینی😭 @MohsenAlikhanySher
آهسته سر به دامن مولا سپرد و رفت چشمان خود به آبی دریا سپرد و رفت سبقت گرفت از همه یارانِ سابقش در راه عشق آبرویش را سپرد و رفت وقتی که دید خاطر زینب مکدر است خود را به تیغ تیز؛ دریغا! سپرد و رفت دل کنده بود از همه دنیا به عشق یار او هر چه داشت جمله به اعدا سپرد و رفت هرچند بر حسین علی راه بسته بود جان را ولی به زاده زهرا سپرد و رفت یک جان که بیشتر به‌ خدا در کفش نبود! آن هم به وقت حمله به یغما سپرد و رفت وقتی که رفت شعله‌ی آتش به سینه داشت نامی نکو به خاطر دنیا سپرد و رفت لب تشنه بود و خسته و در پیش آفتاب آن پیکرش به غربت صحرا سپرد و رفت... @MohsenAlikhanySher
صدا پیچیده‌ شد یک لحظه در ایوان سلطانی صدا‌ی ناله‌ها بر پا شد از ناموس ایرانی میان شاه و مردم دوستی باید حَکَم باشد! کجا شد راه و رسم و شیوه‌ و آیین سلطانی؟! پرستویی میان صحن گوهرشاد پرپر شد چرا؟ چون ننگ می‌داند امورات رضاخانی! چراغانی نشد هرگز پس از این ماجرا صحنش اگر هر چند هم باشد حرم دائم چراغانی چه قامت‌های رعنایی که یک‌یک بر زمین افتاد! چه خون‌هایی چکید از دست دژخیمان شیطانی! پریشان شد حرم مانند آن که خیمه‌ها می‌سوخت و زینب فکر معجر، چادر و غوغای میدانی میان حادثه اما عجب صبری خدا دارد! که خونریزی کند گرگی درون صحن جانانی! حجاب ای آرمان دین! برایت ریخت خون حتی سپهبد قاسم آن سردار دل‌های سلیمانی @MohsenAlikhanySher
دستی سپر مقابل ارباب کرده بود با دست دیگرش طلب آب کرده بود لب تشنه بود! حرمله او را نشانه رفت او را سه شعبه یک‌تنه سیراب کرده بود! داغ علی اصغر مولا چه تازه کرد تیری که باز حرمله پرتاب کرده بود یک دست بیشتر که ندارد؛ چگونه پس دور عموش حلقه و قلاب کرده بود؟ آغوش باز و گرم عمو را خدای من! وقت هجوم و حادثه محراب کرده بود می‌سوخت مادر از غم هجران و عمه را هجران و غصه این همه بی‌تاب کرده بود روضه تمام گشته و تکرار می‌کنم: دستی سپر مقابل ارباب کرده بود... @MohsenAlikhanySher
وقتی عمو در گیر و دار جنگ تنهاست باید زره بر تن کند یاری رساند حتی زره اصلا اگر اندازه‌اش نیست باید خودش را تا دل لشکر کشاند خون پدر جوشیده در رگ‌های فرزند انگار تاریخ جمل تکرار گشته است یک قاسم دیگر به میدان آمده باز شاید که احلی من عسل تکرار گشته است آمد عمویش را میان لشکر «نحس» یاری کند اما مگر شمشیر دارد؟ کودک که جایش در میان معرکه نیست اصلا مگر خنجر، سپر یا تیر دارد؟! از لابلای گرد و خاک سمّ اسبان با چشم‌هایش دید شمشیری بلند است صبر و توان روضه مکشوف داری؟ یعنی چه کاری می‌کند شمشیر با دست؟!! افتاد عبدالله در آغوش مولا آهی کشید از درد و «بابا» را صدا کرد آتش گرفت از ناله‌اش ارباب و ناگاه تیری برادرزاده را از او جدا کرد... @MohsenAlikhanySher
عشق حسین - الهی قمشه‌ای.mp3
8.27M
سر فرصت و با حال خوب گوش بدید!
از خیمه بیرون زد نگاهش رو به آقاست قاسم به احلی من عسل امّیدوار است در کارزار رقص خون، آهنگ شمشیر او نیز مثل دیگران در انتظار است هر چند پایش تا رکابش هست کوتاه اما مگر از قصد خود کوتاه آمد؟ قاسم میان چشم مولا جلوه کرده است یا اینکه انگاری حسن از راه آمد؟! چون زهره در چشمان مولا می‌درخشید با «ان یکادی» یادگارش را فرستاد از میسره تا میمنه را درنوردید جنگی نمایان کرد آه از اسب افتاد هر چند احلی من عسل هم گفته باشد باید سم اسبان شکافد پیکرش را؟ از لابلای خاک و خون ای قوم بدکار! دیدید اصلا اشک‌های مادرش را؟! از زیر سم‌ها ناله زد، گفت «ای عمو جان» فریاد از این نامهربانان! آه فریاد! آمد عمو یکباره چون باز شکاری افتاد بر بالین او ناگاه جان داد... @MohsenAlikhanySher
ای قهرمان نسل درخشان چه کرده‌ای! یابن الحسن! میانه‌ی میدان چه کرده‌ای؟! با حربه‌ی تو ازرق شامی هلاک شد با پهلوان قلدر آنان چه کرده‌ای! احلی من العسل شده‌ مردن به پیش تو در پیشگاه حضرت جانان چه کرده‌ای! ای نوجوان وارث ایمان مرتضی! با رزم خویش در دل آنان چه کرده‌ای! بعد از قتال چونکه عدو قابلت نبود با سنگ‌های داخل دامان چه کرده‌ای؟ سنگی شکست چهره‌ی چون ماه کاملت با ناله‌ی شکستن دندان چه کرده‌ای؟ جانم فدای لرزش دستت میان رزم با سوز و درد تیزی پیکان چه کرده‌ای؟ از ماجرای رزم نمایان که بگذریم قاسم! بگو که با لب عطشان چه کرده‌ای... @MohsenAlikhanySher
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
نورخدا جان حسینست وبس معدن ایمان حسینست وبس عالم فانی بخدامرده است زنده فقط جان حسینست وبس علت ایجاد تمام جهان لطف فراوان حسینست وبس حکمت اگرگمشده مؤمن است دردل برهان حسینست وبس منبع قدسی همه عارفان چشمه جوشان حسینست وبس راه نجات بشرازنفس خود کشتی ایمان حسینست وبس نعمت بی حصروحدولایزال سفره احسان حسینست وبس تاج مزّین به وفاومرام برسریاران حسینست وبس سرخی نابی که به جام بلاست خون درخشان حسینست وبس تشنگی عارف وعامی ورند ازلب عطشان حسینست وبس آن بدن پاک وپرازچاک‌چاک پیکرعریان حسینست وبس آن بدن زیرسم اسب‌ها پیکربی‌جان حسینست وبس شمس حقیقت زبلندای نی چهره تابان حسینست وبس ظلم‌ستیزی،شرف وبندگی معنی قرآن حسینست وبس وعظ وسخن گفتنِ ازروی نی رزم نمایان حسینست وبس کشتی افتاده به طوفان غم گوش بفرمان حسینست وبس پرچم این کشتی طوفانزده زلف پریشان حسینست وبس غمزده‌تر بین همه کاروان زینب نالان حسینست وبس تلخی غم برسربازارشام بغض یتیمان حسینست وبس آه ازآن لحظه‌ای که خیزران بر لب ودندان حسینست وبس سرّسرمنکسرزینبش آن لب خندان حسینست وبس مجلس غم کنج خرابه شده شام غریبان حسینست وبس مایه آرامش آن دخترش روضه سوزان حسینست وبس هرکه شنیداین غم جانکاه را بی سروسامان حسینست وبس عارف اگروصل براوسهل شد دست بدامان حسینست وبس مدعی معرفت راستین تشنه عرفان حسینست وبس راه شفابر همه بیمارها نسخه درمان حسینست وبس هر که براوقطره اشکی بریخت یکسره مهمان حسینست وبس عاشق اوشعله نسوزاندش چون بگلستان حسینست وبس آنکه چنین شعرتَری راسرود جیره‌خورخوان حسینست وبس @MohsenAlikhanySher
حضرت علامه آیت‌الله سید محمدحسین حسینی طهرانی اعلی الله مقامه الشریف قطعه‌ای با همین ردیف و وزن دارند که در کتاب شریف درج شده است. حقیر جسارت کرده و غزلی در از شعر ایشان سیاهه نمودم. ان‌شاءالله سیاهه حقیر، مخاطبین را به قطعه زیبای مرحوم حضرت علامه طهرانی رهنمون سازد و الا ما کجا و مقام علمی و عرفانی ایشان کجا؟؟! ضمنا علت رعایت‌نکردن نکات دستوری و ویرایشی و همچنین حذف فواصل تا حد امکان در سیاهه حقیر، بخاطر محدودیت پیام در ایتاست که به سختی توانستم کل غزل را در یک پیام جای‌گذاری کنم. به امید دستگیری حضرت سیدالشهداء علیه‌السلام از حقیر در دنیا و آخرت😢
قطعه زیبای مرحوم علامه طهرانی
کار خوبان را قیاس از خود مگیر گر چه باشد در نبشتن شیر، شیر...
امسال هم ماتم به اوج خود رسیده یکبار دیگر اضطرابِ اصغر و تیر ای کاش از این غصه آخر دق کنم تا دیگر نبینم خون اصغر را سرازیر از آن طرف یک اضطراب دیگری نیز هر سال خیمه می‌زند بر جان ماها آن اضطراب مادر و نوازد خونین از پا درآورده خدا این غصه ما را ای کاش در مقتل نبود این ماجرا که تیر آمد و سر را برید از گوش تا گوش سر واژگون شد آه اصغر دست و پا زد مولا عبایش را برایش کرد آغوش از داغ اصغر می‌رود این سوی و آن سوی میلی به سوی خیمه‌ها دیگر ندارد اصغر امانت بود در دستش خدایا پاسخ برای پرسش مادر ندارد در پشت خیمه‌ دورتر از چشم مادر می‌گشت تا پیدا کند یک خاک نرمی می‌کَنْد قبری کوچک آقا با دلی خون آهسته چون دشمن ندارد هیچ رحمی... @MohsenAlikhanySher
وقتی که تیر، قدرت خود از کمان گرفت وقتی گلوی نازک او را نشان گرفت وقتی که قطره قطره‌ی خون از گلو چکید وقتی که خون ریخته را آسمان گرفت... ...دنیا به پیش چشم ربابش سیاه شد! رنگ بهار زندگی‌اش را خزان گرفت نزدیک بود خاک جهان زیر و رو شود انگار قطره قطره‌ی خون هاش جان گرفت... در گیر و دار جنگ خدا لحظه‌ای گریست وقتی حسین نو گل خود در میان گرفت اصغر بدون آب تلظّی‌کنان شده است دشمن چگونه از لبش آب روان گرفت؟ دیگر بس است روضه اصغر تمام کن! از سوز روضه ات دل صاحب زمان گرفت آمد که باز روضه‌ی اصغر ادا کند دستی ز غیب دامن آن روضه‌خوان گرفت آمد که ناله سر دهد از ناله‌ی علی از آه مادرانه، زبان بر دهان گرفت در حین روضه شبنم غم گونه‌اش نشست از آسمان چه بارش غم ناگهان گرفت! چشمان مادرش پُرِ اشک است؛ ای خدا! با روضه‌هاش گریه‌ی او بی‌امان گرفت شوری به پا گرفته از این ماتم عظیم! باید که روضه‌ در همه جای جهان گرفت... @MohsenAlikhanySher
این حکم فقهی سوال توست ای جانم! اما «ادب» یک داستان دیگری دارد... @MohsenAlikhanySher
شما را نمی‌دونم ولی من هر سال شب هفتم، خیلی برام سخته!😭😭😭 قلبم میخواد از جا کنده بشه!😭 هر سال شب هفتم اضطراب منو میگیره و فقط میخام زود تموم بشه!😔 امان از دل رباب! امان از دل ارباب!😭😭😭 یا علی اصغر😭😭😭
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
هر سال شب هفت محرم غوغاست در سینه ما بلکه به عالم غوغاست این غصه مرا می‌کُشد آخر یک روز من مضطربم در دل تنگم غوغاست😭 @MohsenAlikhanySher
جانم فدای نعش علی اکبر حسین مُردم برای نعش علی اکبر حسین پرپر شدن همیشه چرا قسمت گل است؟! جان‌ها فدای نعش علی اکبر حسین دق می‌کند میان سرودن ز ماتمش نوحه سرای نعش علی اکبر حسین از تشنگیِ پیکر پرخون بگویمت؟ یا دست و پای نعش علی اکبر حسین؟! مغرب که شد صدای اذانی بلند شد از لابلای نعش علی اکبر حسین می‌آید از میان بدن‌های چاک‌چاک آری صدای نعش علی اکبر حسین در ماتمش زمین و زمان گریه می‌کنند حتی خدای نعش علی اکبر حسین آهنگِ گوش ما شده فریاد العطش! از جای‌جای نعش علی اکبر حسین این کهکشانِ روی زمین است ای خدا؟ یا پاره‌های نعش علی اکبر حسین؟! باور نما که مُرده‌‌ی ما زنده می‌کند دارالشفای نعش علی اکبر حسین در زیر بار بارش غم‌ها پناه ماست ماتم‌سرای نعش علی اکبر حسین امشب ندای عالمیان گشته یک‌صدا: «جانم فدای نعش علی اکبر حسین...» @MohsenAlikhanySher
امشب شب آه و ناله و احساس است چشمان همه به روضه‌اش حساس است بر سر زنم و ناله‌کنان می‌گویم: ای وای دوباره روضهٔ عباس است😭😭 @MohsenAlikhanySher