eitaa logo
شعر | محسن علیخانی
1.2هزار دنبال‌کننده
538 عکس
57 ویدیو
0 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
جامانده‌ایم... در پس غم‌های بیشمار دلتنگِ راه و جاده؛ قدم‌های بیشمار امسال باز قسمت من آه و حسرت است من مانده‌ام میان عدم‌های بیشمار شاعر کمی درون خیالش که غرق شد؛ مشغول شد به درد و الم‌های بیشمار؛ ناگاه در میانه‌ی شعرش گریز زد! از داغ‌ها نوشت و ستم‌های بیشمار زینب چگونه این همه منزل پیاده بود؟! جان‌ها فدای زخم و ورم‌های بیشمار این راه بی نهایتِ بانوی ما چقدر سخت است و پر ز پیچش و خم‌های بیشمار؟! حقا که هر مصیبت او نانوشتنی است با صد هزار سطر و قلم‌های بیشمار رفتند زائران به زیارت ولی ببین جامانده‌ایم در پس غم‌های بیشمار @MohsenAlikhanySher
شعر | محسن علیخانی
جامانده‌ایم... در پس غم‌های بیشمار دلتنگِ راه و جاده؛ قدم‌های بیشمار امسال باز قسمت من آه و حسرت اس
سال گذشته که قسمت نشد! ان‌شاءالله امسال آقا سیدالشهداء علیه‌السلام رخصت بدن بریم پابوسی عتبه شریفه 😢
«خدایا چنان کن سرانجام کار» که در روضه جان را سپارم به یار😭 @MohsenAlikhanySher
در تنگنای حادثه‌ها دست ما بگیر... ای کشتی نشسته به دل‌های ما حسین 😢 @MohsenAlikhanySher
خبرش را شنیده‌ای یا نه؟! باز صهیون جنایتی کرده! در شب و روز میهمانی ما دِشنه در چَشم ملتی کرده حرمت میهمان به عهده ماست رسم ما رسم دشمنی‌ها نیست چون که ما از تبار سلمانیم خاک ما خاک جنگ و دعوا نیست خون تو بر کف زمین جاری است عید قربان شدست اسماعیل با دلی که شکسته، می‌گیریم انتقام تو را از اسرائیل گرچه ما ظاهراً غمین شده‌ایم در ته غصه نور می‌بینیم آخر ماجراست می‌فهمی: همه را در ظهور می‌بینیم؟! قلب ماها شکسته از ماتم الامان الغیاث می‌گوییم! وعدهٔ صادقی بده سردار! التیام از سپاه می‌جوییم @MohsenAlikhanySher
هدایت شده از آقایِ‌سایه
●پادپخش|پرچم‌ظهور ●گوینده:آقای سایه ●شاعر: محسن‌علیخانی __________ 🔗||@Mr_Sayeh
هدایت شده از آقایِ‌سایه
پادپخش پرچم ظهور.mp3
2.52M
●پادپخش|پرچم‌ظهور ●گوینده:آقای سایه ●شاعر:محسن‌علیخانی ______________ 🔗||@Mr_Sayeh
ای آنکه دمی مجاور او شده‌ای در صحن و سراش طائر او شده‌ای بر سینه مدال افتخاری داری صد شکر بگو که زائر او شده‌ای @MohsenAlikhanySher
جامانده‌ایم... در پس غم‌های بیشمار دلتنگِ راه و جاده؛ قدم‌های بیشمار امسال باز قسمت من آه و حسرت است جامانده‌ام میان عدم‌های بیشمار شاعر کمی درون خیالش که غرق شد؛ مشغول شد به درد و الم‌های بیشمار؛ ناگاه در میانه‌ی شعرش گریز زد! از داغ‌ها نوشت و ستم‌های بیشمار زینب چگونه این همه منزل پیاده بود؟! جان‌ها فدای زخم و ورم‌های بیشمار این راه بی نهایتِ بانوی ما چقدر سخت است و پر ز پیچش و خم‌های بیشمار؟! حقا که هر مصیبت او نانوشتنی است با صد هزار سطر و قلم‌های بیشمار رفتند زائران به زیارت ولی ببین جامانده‌ایم در پس غم‌های بیشمار @MohsenAlikhanySher
همه رفتند ولی باز چرا ما ماندیم؟! از صفای حرم و صحن و سرا جا ماندیم زائران کوله به دست از پی هم می‌رفتند... به خدا مسئله از ماست؛ اگر ما ماندیم کربلا ساحل دریای حسین است ولی حیف شد! ما همه در حسرت دریا ماندیم! پسری مثل من و هر که در اینجا مانده با خودش گفت چرا این همه ماها ماندیم؟! یک نگاهی به کف کوله خالی انداخت... زود فهمید چرا یکه و تنها ماندیم حسرتی هست اگر بر دل ما باور کن همه از کاهلی ماست که اینجا ماندیم همه‌ی آنچه که گفتم شده بُغضی که خدا همه رفتند ولی باز چرا ما ماندیم؟! @MohsenAlikhanySher