eitaa logo
محــــღـن دلـها| 𝑀𝑜𝒽𝓈𝑒𝓃𝒟𝑒𝓁𝒽𝒶
1.1هزار دنبال‌کننده
6.5هزار عکس
2.1هزار ویدیو
61 فایل
#بِسم‌الࢪب‌الشهدا ولۍاگہ شهید بشین تابوتتون بہ بوسہ آسیدعلۍ متبࢪڪ میشہ.! قشنگ‌نیس(: #تولد۱۳۷٠/۰۴/۲۱ #شهادت۱۳۹۶/٠۵/۱۸ خادم_المحسن: @Bisimchi_hojaji #ڪانال_ࢪسمۍ #باحضوࢪخانواده‍‌شهید #ڪپۍباذڪࢪصلوات‌
مشاهده در ایتا
دانلود
محــــღـن دلـها| 𝑀𝑜𝒽𝓈𝑒𝓃𝒟𝑒𝓁𝒽𝒶
ــــ♡ــــ
شهید علیوردی ۲۱ سال داشت و متولد دهه ۸۰ بود. او دارای تحصیلات حوزوی و در حال تحصیل در مدرسه علمیه آیت الله مجتهدی (ره) و مربی کانون تربیتی حوزه و همچنین عضو بسیجیان یگان امام رضا (ع) سپاه محمد رسول الله (ص) تهران بزرگ بود. مدیریت حوزه علمیه استان تهران شهادت مظلومانه طلبه بسیجی شهید علی‌وردی را به عموم طلاب و اساتید حوزه استان تسلیت گفته و خواستار برخورد جدی و قاطعانه با عوامل این جنایت شده است.
نحوه شهادت شهید آرمان علی وردی از زبان دوستش سید هادی حسینی دوست شهید آرمان علی وردی گفت: در روز حادثه، شهید آرمان علی‌وردی بدون هیچ سلاح و تجهیزاتی تنها با کوله پشتی مربوط به کتاب‌های حوزوی خودش به شهرک اکباتان رفت، برای دفاع از امنیت و ناموس مردم، چون او نمی‌توانست نسبت به این مسئله بی تفاوت باشد. در این حین با گروهی برخورد کردند که گویی او را از قبل شناسایی کرده بودند؛ آرمان قصد داشت از کنار آنها عبور کند ولی آنها او را به همین جرم که تیپ و ظاهر بسیجی داشت می‌گیرند و به باد کتک می‌گیرند. وی افزود: وقتی کوله او را باز می‌کنند و میفهمند طلبه است، کتک‌ها شدیدتر می‌شود و او را روی زمین می‌کشند. دوست شهید خاطر نشان کرد: از او خواستند به رهبر معظم انقلاب توهین کند، مثل داعشی‌ها؛ ولی او قبول نکرد. این چه آزادی بیانی است که نمی‌توانند عقیده مخالف را تحمل کنند؟ شهید علی‌وردی در اغتشاشات روز چهارشنبه ۴ آبان ۱۴۰۱ در شهرک اکباتان، از سوی عده‌ای ربوده شد و بعد از بستن وی و ضرب‌وشتم شدید با ضربات متعدد چاقو، وی را کنار خیابان رها کردند و بعد از چند ساعت توسط بسیجیان پیدا شد؛ وی سپس به بیمارستان بقیهالله(عج) منتقل می‌شود اما به‌دلیل شدت خون‌ریزی، روز جمعه (۶ آبان) جان خود را از دست داده به شهادت می‌رسد
معرفی شهید علی وردی تسط پدرش عزت الله علی‌وردی آرمان اولین فرزند من بوده است. در سال ۱۳۸۰ به دنیا آمده است. از همان طفولیت با مسائل مذهبی آشنایی پیدا کرده بود. به یاد دارم که در سن ۵ سالگی یا ۶ سالگی آرمان، همسایه دیوار به دیوار ما یک هیئت داشت. آرمان یکی دو بار رفته بود آن جا. در حالی که هیچ شناخت و آشنایی هم نداشت. وقتی ۶ – ۷ ساله بود، از کنار مسجدی به نام امام علی «ع» در خیابان آذربایجان رد می‌شدیم. در آن مسجد فعالیت‌های فرهنگی انجام می‌شد و کلاس نقاشی برای خرد سالان هم برگزار می‌کردند. در تابستان آرمان را در کلاس نقاشی ثبت‌نام کردیم تا اوقات فراغتش با این کلاس‌ها پر شود. کم‌کم پایبند مسجد شد. با دوستانش می‌رفت. از طرف مسجد مسافرت‌های زیارتی می‌رفتند. به تدریج به مسائل مذهبی علاقه پیدا کرد. اتفاقا یکی از خاطراتی که تعریف می‌کرد، مربوط به سفری بود که در ۸ سالگی به مشهد داشت. می‌گفت ما آخر شب، ساعت ۱ و ۲ رفتیم حرم و بچه‌ها گم شده بودند. به تعبیر خودش بچه‌ها گم شده بودند؛ اما در واقع خودش و یک نفر دیگر گم شده بودند. آن یکی گریه می‌کرده؛ اما آرمان اصلاً متوجه نبوده که گم شده است. می‌گفته، بیا برویم خانه؛ یعنی همان خوابگاه. خوابگاه نزدیک حرم بوده است. به هر ترتیب آرمان وارد بوده و با دوستش به خوابگاه می‌روند و می‌خوابند. بعد از یک ماه که این ماجرا را برای من تعریف کرد، به سر گروهشان در مسجد گفتم که چنین اتفاقی افتاده، تعجب کرد. گفت اصلاً ما متوجه نشدیم. هیچ کس در گروه متوجه نشده بود. به مرور زمان که بزرگ‌تر شد، هیئتی شد. تقریبا در ۱۰ – ۱۱ سالگی خودش می‌رفت هیئت مسجد یا هیئت همسایه‌ها. رو این حساب به هیئت پایبند شده بود. خیلی هم ائمه اطهار و امام حسین(ع) را دوست داشت. واقعا امام حسینی شده بود. در دوره دبستان در دبستان تربیت بود در مقطع راهنمایی و دبیرستان هم در دبیرستان شاهد. اتمام تحصیلات مدرسه‌اش مصادف شد با قبولی در دانشگاه. در دانشگاه چابهار و تهران. در دانشگاه مهندسی عمران قبول شد.
ورود به حوزه علمیه یک سالی مهندسی عمران خواند و یک روز گفت می‌خواهم بروم درس حوزه بخوانم. گفتم حداقل دانشگاه را تمام کن بعد برو حوزه. گفت نه. بهتر است که بروم حوزه بخوانم و سرباز امام زمان(عج) شوم. چنین عقیده‌ای داشت. وقتی حوزه را ثبت‌نام کرد. باید دانشگاه را هم انصراف می‌داد. چون نمی‌توانست هم زمان هر دو را بخواند. خودمان رفتیم و هزینه‌ای را که لازم بود پرداخت کردیم و انصراف داد. باید مبلغی را بابت انصراف پرداخت می‌کردیم. انصرافش تأیید شد و بعد وارد حوزه شد.
محــــღـن دلـها| 𝑀𝑜𝒽𝓈𝑒𝓃𝒟𝑒𝓁𝒽𝒶
____☆____
خصوصیت اخلاقی شهید علی وردی از زبان پدرش آرمان واقعا بی‌نظیر بود. یک فرد دلسوز بود. فردی بود که واقعا مردم را دوست داشت و به هم نوعش کمک می‌کرد. فردی نبود که طوری با مردم رفتار کند که آن‌ها را دل چرکین کند. در خانواده، فامیل و آشنایان هر کس آرمان را می‌شناخت، می‌گفت که بی‌نظیر است. الآن که این اتفاق برایش افتاده و شهید شده است. هر کس می‌آید، می‌گوید آرمان فرق داشت. خیلی‌ها می‌گویند آرمان اصلاً زمینی نبوده است و باید می‌رفت. خودش هم آرزو داشت. از قبل می‌گفت که دوست دارم در راه دین و اسلام جانم را بدهم. همیشه می‌گفت که هدف من از رفتن به حوزه، این است که می‌خواهم سرباز امام زمان(عج) باشم. هدف اصلیش این بود. با این شرایط تا این جا کارهایش را پیش برده بود که این اتفاق افتاد و شهید شد. به آرزویش رسید. اسمش هم واقعا اسم قشنگی است. آرمانی شد و به آرمانش رسید..
سخن رهبر انقلاب درباره شهید آرمان علی وردی حضرت آیت‌الله خامنه‌ای رهبر معظم انقلاب در دیدار با دانش‌آموزان در روز ۱۱ آبان‌ماه، به شهادت آرمان علی‌وردی اشاره کرده فرمودند: آن طلبه جوان و متدین و حزب‌اللهی، آرمان عزیز که در تهران زیر شکنجه به شهادت رسید و پیکر او را در خیابان رها کردند، چه گناهی کرده بود؟ افرادی که این جنایت‌ها را انجام می‌دهند چه‌کسانی هستند و از کجا دستور می‌گیرند؟ البته این‌ها قطعاً بچه‌ها و جوان‌های ما نیستند، باید عاملان این جنایت‌ها شناسایی شوند و هر کسی که ثابت شود در این جنایت‌ها همکاری داشته است، بدون تردید مجازات خواهد شد.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
شهید ابراهیم هادی شما را به چله حدیث کساء دعوت کرده است... از روز ۱۳ دی الی ۲۲ بهمن﴿سالگرد شهادت آقا ابراهیم)سعی بر گرفتن چله ی حدیث کساء به نیابت آقا ابراهیم داریم. آقا ابراهیم،حضرت زهرایی بود،حتما در این چله شرکت کنید. و حتما در این چهل روز،کتاب سلام بر ابراهیم را بخوانید. میتوانید کتاب را میتوانید رایگان دانلود کنید. با سپاس سلام علیکم بزرگوار ممنون از دعوتتون... لطفا لینک رو ارسال بفرمایید که عزیزانی که قصد شرکت دارند اعلام بفرمایند🌱
دو، سه هفته از سوریه رفتنش گذشته بود؛ بهم زنگ زد.خیلی ناراحت بود.گفت: "حاجی اینجا سر کارم گذاشتن.هیچ خبری نیست.دعا کن بتونم برم خط مقدم." بهش گفتم: " ! شهید صیاد، بالاشهر تهران اومد سراغش. لیاقتش رو نداری بهونه نتراش."😐😔 ••