eitaa logo
محــــღـن دلـها| 𝑀𝑜𝒽𝓈𝑒𝓃𝒟𝑒𝓁𝒽𝒶
1.2هزار دنبال‌کننده
6.4هزار عکس
2هزار ویدیو
61 فایل
#بِسم‌الࢪب‌الشهدا ولۍاگہ شهید بشین تابوتتون بہ بوسہ آسیدعلۍ متبࢪڪ میشہ.! قشنگ‌نیس(: #تولد۱۳۷٠/۰۴/۲۱ #شهادت۱۳۹۶/٠۵/۱۸ خادم‌المحسن: @Bisimchi_hojaji فروش‌کتاب‌سربلند: @Atfe_M84 #ڪانال_ࢪسمۍ #باحضوࢪخانواده‍‌شهید #ڪپۍباذڪࢪصلوات‌
مشاهده در ایتا
دانلود
یه عکس ازشون دیدم و... شروع شد:) یه لحظه که به چشماشون نگاه کردم حس کردم دارن نگاهم میکنن اون لبخندی که داشتن رو حس میکردم کم و زیاد میشه مثل بقیه تصویر ها سرسری ازش رد شدم اما یه دلی میگفت برو و ذخیرش کن برگشتم و ذخیرش کردم کلا حس خاصی به اون عکس داشتم از اون لحظه به بعد آقا محسن منُ انتخاب کردن:) ان‌شاءالله خدا و آقا امام زمان هم مارو انتخاب کنن میشه یه صلوات بفرستید! @hossein_zamaneh و اندکی حمایت:)! تشکر🌱 🌱
شهادتت مباࢪک شهیدم😭✨ قصہ تو بہ سࢪ ࢪسید
سلام، همون اوایل خاب شهیدمو دیدم با لباس سپاه ، با پوتین ، در جمع دوستان شهیدشون بودن، دور یه میز گرد و بزرگ رو صندلی نشسته بودن! من همه اون شهدا رو می‌شناختم، چون عکساشون و زندگینامه هاشونو تو کانال شهدای مدافع حرم دیده بودم . اونا با هم جوک میگفتن و میخندیدن. گوشی داداش محسن رو میز بود ک زنگ خورد ، یکیشون ک همیشه لبخند رو لبش بود وقتی دید ایشون عکس العملی نشون نمیده گف: من الان گوشیو جواب میدم صدامو عوض میکنم تا یکم سر به سر آبجیِ محسن بذارم.( این داداش شهیدم خیلی خاطر خواه آبجیِ آقا محسن بود ، منظورم اینه تو اون دنیا خاستگار ایشون بود و شک ندارم تو آخرت با ایشون زندگی میکنه.) همه دوباره شروع کردن ب خندیدن. چ بزم عاشقانه ای بود ! محبت تو چشای شهدا موج میزد. منم بخاطر شوخی اون داداش لبخند زدم و درحالیک با چادر مشکی، سمت راست داداش محسنم ایساده بودم،( تو فاصله یه متری تقریبا) نگاهش کردم ببینم ایشونم داره میخنده یا ن؟ دیدم لبخند خوشگلی رو لباش بود ! چقدم مظلوم و دوس داشتنی بود! کاش دوباره بیاد ب خابم؛ خیلی دلم براش تنگ شده! خیلی دوسش دارم! خیلی جاها ب من کمک کرده! جوری ک باور کردم از دل من واقعا خبر داره. خیلی ب شفاعتش امیدوارم و میدونم دسمو میگیره و انشاءالله آرزوم اینه شهیدم کنه.