#معࢪفۍ_ڪتاب
○﴿ ڪتاب خودسازے بھ سبڪ شهدا اثࢪ مجموعه ے نویسندگان ﴾○
این خاطࢪات شامل مࢪاحل خودسازے از جملھ مشاࢪطھ (شࢪط ڪردن با خود بࢪاے انجام ندادن گناھ)، مࢪاقبھ ، محاسبھ ، معاتبھ و معاقبھ (مجازات خود بࢪاے نرفتن بھ سمت گناه) است. دࢪ هࢪ خاطرھ نام شهید ذکر شده و محل و سال تولد، محل و سال شهادت و مزاࢪ وی معرفۍ میشود •○•
آیت الله بهجت سرشان را پایین انداختند،
آن گاه سر را بالا آوردند و فرمودند:
‹ یکبار که به حرم مشرف شدم حضرتِ
رضآ ده مطلب را به من فهماندند؛
یکی از آن ها این بود:
مگر میشود، مگر میشود، مگر ممکن است،
کسی به ما پناه آورد و ما او را پناه ندهیم؟! ›
| #برشکتاب این بهشت، آن بهشت.💜
#معࢪفۍ_ڪتاب
محــــღـن دلـها| 𝑀𝑜𝒽𝓈𝑒𝓃𝒟𝑒𝓁𝒽𝒶
توعࢪاق بگۍ داࢪوخونھ ڪجاست میبرنت حࢪم حضرت عباس...(:"🔗♥️ #پروفایل
#شهیدانھ
#خاطرات_شهدا ✨
هࢪ شـب وسـط هاےگریھ هایش
میزد ࢪوے شانھ ام: "ࢪفیق! دعا ڪن منم این طوࢪ شهید بشم"
_وقتۍ از اِرباً اِربا شدن علی اکبر علیهالسلام مۍخواند
_وقتی از گلوی بریدھ ے حضرت علی اصغر علیهالسلام مۍگفت،
_وقتی از جدا شدن دستان حضرت عباس علیهالسلام مۍگفت،
_وقتی از بی سر شدن امام حسین علیهالسلام ضجه می زد و حتی از اساࢪت حضرت زینب سلامالله
.
یک شب از دستش کلافه شدم، بهش توپیدم: .
"مسخࢪھ ڪࢪدے ما رو؟؟ هࢪ شب هࢪ شب دوست داࢪے یھ شڪلۍ شهید بشۍ!
لبخندے زد و گفت: "حاجی، دعا کن فقط! .
📚کتاب سربلند...
ࢪوایت زندگۍ شهید محسن حججی
#معࢪفۍ_ڪتاب
•|﷽|•
✳️#بُرشی_از_کتاب^^
هادی از میان همه ی شهدای کربلا به یـک شـهید
علاقه ی ویژه ای داشت. بعضی وقتها خودش را
مثل آن شهید می دانست و جمله ی آن شـهید را
تکرار می کرد.☺️
هادی می گفت: من عاشق جوون، غلام آقا اباعبدالله (ع) هستم.♥️
چون در روز عاشورا به آقا حرف هایی زد که حرف دل من به مولا است.😊
او از سیاه بودن و بدبو بودن خودش حرف زد و این که لیاقت ندارد که خونش در ردیف پاکان قرار گیرد. من هم همین گونه ام .
نه آدم درستی هستم نه …😢💔
#برگرفتهازکتابپسرک_فلافل_فروش📚
#شهیدهادی_ذوالفقاری🦋
#معࢪفۍ_ڪتاب