#دلنوشته_های_من
🔴تو دیگه چرا ؟؟ 🔴
سلام"
#اصحاب_کهف ۳۰۹ سال خواب بودن
وقتی بیدار شدن با تغييرات زيادی توی شهر مواجه شدن
#اما....
ما توی بیداری شاهد این هجمه از تغییریم...
اولین تغییری که اصحاب کهف رو متعجب کرد تغییر واحد پولشون بود
ولی..
من و شما روزانه شاهد تغییر عجیب فرهنگیم...
دردناک ترین تغییر رو
تغییر در رفتار و کردارِ بچه های #مسجد و #هیات میدونم...
هر چی هم که مردم بی تفاوت شده باشن باز هم خیلی چیزا رو از #پرچمداران هیات و مسجد انتظار ندارن...
یعنی همون بدحجابه از دیدن مربی قرآن بد #حجاب متاثر میشه...
همون آقایی که ابتدایی ترین مسائل اخلاقی رو رعایت نمیکنه از دیدن بعضی آداب ما متعجب و متاثر میشه...
باور دارم که همون جوونِ شلوار فاق کوتاه پوش، از دیدن شلوار فاق کوتاه سینه زن امام حسین(ع) متاثر میشه !!
شاید به زعم شما به تحجر فکری مبتلا شدم...
اما معتقدم چیزی که باعث سردرگمی مردم شده تغییر الگوهاشونه....
از تغییر تویی که لباس پیغمبر تنته متاثرن....
از پوشش بَدِ دختر و همسر مَنی که پشت میکروفن از حجاب حضرت فاطمه (سلام الله) دم میزنم متاثرن....
حس میکنم دیگه هیشکی نیس گوش ما رو بگیره و بگه
#تو_دیگه_چرا ؟؟؟
تو دیگه چرا توی این مجلس؟
زیر ابروهای تو دیگه چرا........؟
نمازای تو دیگه چرا .......؟
عروسی تو دیگه چرا ....؟
اگه از نوشته من چیزی متوجه نشدین تعجب نکنین چون فقط برا دل خودم نوشتم ...
عجیب، دلتنگ سنجاق زیرگلوی مادربزرگمم...
شادی روح همه مادربزرگا صلوات
التماس دعا/ مجتبی
@mojtabaramezani
#دلنوشته_های_من
آآآآآآشششششششششششششششش😋
👈پلان اول
کلاس چهارم دبستان بودم که به نوبت پای تخته میرفتیم و اِنشامون رو میخوندیم..
موضوع انشاء این بود که :
🔸تعطیلات نوروز را چگونه گذراندید؟
بچه ها از خاطرات سواحل بندر عباس میگفتن و از زیارت امام هشتم..
بعضیام از خاطرات کیش و قشم.
تا اینکه
نوبت به من رسید و پای تخته رفتم..
به نام خدا
پدرم کارمند است.
حقوقی که میگیرد کمتر از حدی است که بتواند خانواده اش را به مسافرت ببرد..
ما تعطیلات نوروز را در منزل گذراندیم..
معلممون "آقای شریفی" بود
(اهل جعفرآباد رفسنجان)
به من نمره ۲۰ داد و گفت : حیف که بیشتر از نمره ۲۰ نداریم..
از اون روز یاد گرفتم هیچ چی بهتر از صداقت نیس..
👈پلان دوم
در سن ۲۶ سالگی و با دعوت مرکز تعلیمات اسلامی واشنگتن وارد سفارت آمریکای کشور امارات شدم جهت دریافت ویزا
مامور آمریکایی سفارت نگاهی پلیسی به من کرد و گفت :
امام شما معتقده که اسرائیل باید نابود بشه...
و آمریکا از حامیان و دوستان اسرائیله..
نظرت بابت این جمله امامتون چیه؟
پرسیدم : به خاطر ویزا دروغ بگم ؟
گفت : نه صداقت داشته باش..
گفتم : ما مطیع مرجع تقلیدیم و با این نظر اماممون موافقیم..
برخلاف تصور شاهدین ماجرا ، مامور آمریکایی ویزای منو صادر کرد و گفت : چون دروغ نگفتی با ویزات موافقت کردم...
👈پلان سوم
امسال، شب ولادت امام رضا (ع) با آش رشته از مهمونای "هیات کربلا" پذیرایی شد..
اما باید صادقانه عرض کنم نحوه تبلیغات این مراسم و جمله
👈"بزرگ ترین آش" اشتباه بود.
هر چند منظور بچه ها
"بزرگترین آش در حسینیه نخل" بود اما مَنی که با دیدن تابلوی
"مهدیه بزرگ رفسنجان" از این بزرگنمایی کاذب خندم میگیره...
مَنی که تا حج نرفتم، اجازه نمیدم توی تبلیغات از پیشوند "حاجی" استفاده کنن ، نمیتونم با وجدانم کنار بیام و از شما عذرخواهی نکنم..
شاید این دلنوشته باعث رنجش خاطر برخی دوستانم بشه اما در عوض یاد میگیریم بیشتر مراقب جملاتمون باشیم..
از بزرگترین آش همین کافی بود که به سخنران و مداح مراسم چیزی جز بوی آش نرسید😉
التماس دعا
مجتبی رمضانی
@mojtabaramezani
#دلنوشته_های_من
🔴دعای بارون
چند روز قبل نیاز به کارگر بنا داشتم.
صبح علی الطلوع رفتم سرمیدون
چند تا کارگر ایرانی و افغانی ریختن دور ماشین(۲۰۶)
زیر چشمی دنبال یک کارگر جَوون و زبر و زرنگ میگشتم که از عهده بنایی بر بیاد اما یکی از کارگرهای ریش سفید ایرانی جمله ای گفت که روم نشد سوارش نکنم...
گفت : من پنج تا بچه دارم
منو ببر
سوارش کردم...
گفت :
من مث خر برات کار میکنم
گفتم : بلانسبت شما
توی راه گفت :
شما میتونی جواب سوال شرعی منو بدی؟
گفتم : چه سوالی؟
گفت : من همیشه از خدا میخام بارون نیاد...
چون اگه بارون بیاد بناییا تعطیل میشه و زن و بچه من باید گرسنگی بکشن..
این دعای من گناه نداره ؟؟؟؟
جوابی جز سکوت نداشتم😔
تازه فهمیدم چرا مث قدیم بارون نمیاد
التماس دعا/مجتبی
کانال کربلایی مجتبی رمضانی
@mojtabaramezani
#دلنوشته_های_من
شلیک بی موقع😔
از بچگی خونه ما کنار رودخونه بود و هست...
البته رودخونه ای که سالی یکبار هم رنگ آب رو نمیبینه....
همیشه از این رودخونه عوض صدای آب و آبشار، صدای سگ میاد...
یک عمر استرس داشتیم که نکنه توی مسیر مدرسه بلایی سر خودمون و بچه هامون بیاد...
پدرم همیشه میگفت : هر وقت سگی به شما حمله کرد وانمود کنید داخل دستتون سنگ دارید...اگر از سگ بترسید بدتره...
میگفت اگر از سگ بترسید و فرار کنید دنبال شما میفته و پاچه شما رو میگیره...
ما حرف پدرمون رو گوش دادیم و هنوز سالمیم
🔸🔸🔸🔸🔸🔸🔸🔸🔸🔸🔸
منظور 👇
استکبار شباهت زیادی به سگ داره....
اگه فرار کنیم حمله میکنه و ضربه خودش رو میزنه...
پدرمون (رهبر عزیز انقلاب) داد زد و از اخلاق سگ به دولت مردای ما گفت اما گوش ندادن...
اونقد سکوت کردن و عقب عقب رفتن تا اینکه سگ کار خودشو کرد و حاج قاسم رو از ما گرفت...
حالا هم در یک جنگ رسانه ای تمام عیار همه ذهن ها رو بردن طرف سقوط هواپیمای اوکراین...
البته ما از سقوط هواپیما عزاداریم و شنبه این هفته هم به یادشون مراسم داریم...
اما درد داره وقتی میبینی
سپاه صادقانه اعتراف به اشتباه میکنه ، معذرت خواهی میکنه و آرزوی مرگ ...
اما هیات دولت با یک بیانیه اعلام میکنه :
باید از نخستین لحظات ، مردم در جریان واقعه قرار میگرفتند....
یعنی هیات دولتی که مردم رو درجریان گرونی بنزین قرار نداد و صدها نفر رو به کشتن داد باور نداره که سپاه قصد کتمان نداشته و فقط درگیر مراحل کار بوده...
حکایت این روزای ایران شده حکایت اون دزدی که مردم دنبالش میکردن و با انگشت جلو رو نشون میدادن و داد میزدن آی دزد آی دزد
آقا دزده هم دید دارن میرسن خودشم با انگشت جلو رو نشون میداد و داد میزد : آی دزد آی دزد
نتیجه 👇
حاج قاسم
فدای بی بصیرتی و وادادگی ما شد..
حیف که شلیک بی موقع یک پاسدار ، جای مظلوم و ظالم رو عوض کرد 😔
خادم الشهدا: مجتبی رمضانی
کانال کربلایی مجتبی رمضانی
@mojtabaramezani
#دلنوشته_های_من
لعنت بر لایک❤️
خانوادمم میدونن که دوسه ساله اینستاگرام ندارم...
زحمت مدیریت صفحه منو محسن و محمد و حسن میکشن...
(البته با کمال افتخار ، به جرم عاشقی حاج قاسم بسته شده و دوباره یکی دیگه باز کردن)
من میگم :
کاش کسی که اینستاگرام رو اختراع کرد براش قابلیت لایک نمیذاش ..
ما رو بیچاره کرده لایک ها...
معتقدم روز قیامت باید بابت برخی لایک هامون پاسخگو باشیم..
ما با لایک ها (یا بهتره بگم رای هامون) برخی افراد رو پر رو میکنیم ..
چرا برخی سلبریتی ها احساس گندگی میکنن؟
والله قسم لایک های من و تو بهشون اعتماد به نفس کاذب داده....
چرا باید خانمی مث مهناز افشار به خودش اجازه بده دل فرزند شهید بزرگ، سردار سلیمانی رو برنجونه؟
چی باعث شده که او احساس بزرگی کنه؟
چی باعث شده که حسن آقامیری به جای فعالیت های جهادی (مث آقایون انجوی نژاد و بی آزار تهرانی) بشینه تو خونه و فقط حرف بزنه ؟
چی باعث شده او خودش رو در حدی بدونه که بخاد پیرامون هر چیزی ابراز نظر کنه ؟
خواهشا من و تو که بدون تامل پست افراد رو لایک میکنیم
ادعای "سلیمانی" شدن نکنیم..
کانال کربلایی مجتبی رمضانی
@mojtabaramezani
#دلنوشته_های_من
🔸بچه محل🔸
خدا گواهه هیچ وقت دوس نداشتم یک مجری پشت تریبون به بنده احترام بذاره...
جملات عجیب و غریب بعضی مجری ها رو غلو میدونستم و میدونم...
هر وقت هم هر تعریفی کردند باور نکردم و باور نمیکنم...
خودم بهتر از هر کسی میدونم که "نیستم"..
هیچ وقت "مجتبی" گفتن مردم رو با دنیا عوض نمیکنم...
حتی دوس ندارم کسی منو "حاجی" صدا کنه...
من کربلایی هستم "کربلایی مجتبی"
اما آقای حسن شمشادی در یادواره شهدای فین کاشان برای دعوت از من گفت : بچه محل حاج قاسم...
خدایا تو شاهدی چقدر کِیف کردم!!
خدایا همنشین که بعیده....!!
روز قیامت ما رو بچه محله حاج قاسم قرار بده...😔
ممنونم آقای شمشادی
خادم شهدا : مجتبی رمضانی
کانال کربلایی مجتبی رمضانی
@mojtabaramezani
مجتبی رمضانی . خادم الحسین علیه السلام
#دلنوشته_های_من
🔴 ذکرِ شریفِ : "به تو ربطی نداره"🔴
سلام
به لطف خدا پسرم به خونه بخت رفت...
شاید بالغ بر صد نفر تماس گرفتن و یا پیام فرستادن و از این جشن شاد، سالم و متفاوت ابراز رضایت و تشکر کردن..
وظیفه خودم دونستم سفارشاتی رو که خدمت پسرم داشتم رو خدمت جوونایی که درآستانه ازدواجن عرض کنم تا شب خوبی رو برای خودشون و اطرافیاشون رقم بزنن......
۱...تاریخ مراسم
معتقدم به عنوان بچه شیعه باید مراسم جشن عروسی رو ایام شادی مثل ایام میلاد، اعیاد مذهبی یا حتی الامکان شب یا روز جمعه برگزار کنیم..
۲...عروس و داماد در نحوه برگزاری مجلس جشن با هم مشورت کنن ، با خانواده های خودشونم صحبت کنن تا هر دو خانواده عروس و داماد هماهنگ عمل کنن؛ در این صورت از دخالت کاسه های داغتر از آش که معتقدن بدون کراوات ، رقص و موسیقی نمیشه شاد بود ، جلوگیری میشه ..
۳... از افراد هنرمندی که می تونن با خوندن اشعار، بیان لطیفه های مناسب مجلس رو شاد و گرم نگه دارن، دعوت کنین تا مجلس جشن سوت و کور نباشه..
(مث مراسم عروسی حسن که صدای خنده مردها رو به کوچه رسونده بود)
۴... مجلس زنونه و مردونه کاملا مجزا باشه ...از قبل پیغام بدین تا بعضیا بدونن که از نظر شما این یک شب از هزاران شب مهمتره و یک شب هزار شب میشه....
۵...تا جایی که امکانش رو داره و تا جایی که توان مالی دارین پذیرایی خوبی از مهموناتون داشته باشین... چون یکی از وسیله های شادی بخش همین پذیرایی هاست و می تونه جانشین خوبی برای کارای حرام باشه ...
البته اسراف نکنیم
۶..از افراد متدین و وزین و با شخصیت در عروسی خودتون دعوت کنین..
چون حضور اونا در اینگونه مجلسا باعث میشه جلوی برخی از شیطنت های حسودان گرفته بشه...
۷..جَوگیر نشین و حواستون باشه هیچ یک از مراجع ، رقص رو جائز نمیدونن به جز رقص زن برای همسرش..
۸...از به راه انداختن کاروانایی که عروس رو همراهی میکنن و گهگاه عمدا خیابانها و معابر عمومی رو سد راه میکنن و موجب ترافیک میشن جلوگیری کنین...
بنده از ساکنین خیابان های اصلی شهر شنیدم که با شنیدن سروصدای کاروان های عروسی ناله و نفرینشون رو بدرقه زندگی میکنن...
۹....از اسراف در مورد غذا و سفره های عقد و ... جلوگیری کنین...
والله والله والله اسراف از گناهان کبیره اس..
۱۰ ....اگه عروس و داماد توانایی داشتن بعد از مراسم به زیارت حضرت علی بن موسی الرضا مشرف بشن ..
اگرم توانایی نداشتن به زیارت شهدا مشرف بشن تا زندگی خودشونو با دعا و خشنودی امام زمان شروع کنن... و از او برای کل زندگی و هدایت خود طلب یاری کنن..
اما این به این معنی نیست که این زیارت به جای مجلس عروسی جایگزین بشه....
۱۱...ریشتون رو دست فضولای طایفه ندین...
هر کی فضولی کرد در جوابش سکوت کنین و توی دلتون چهل بار بگید : به تو ربطی نداره...
منم شب عروسی حسن، این ذکر رو برای یک نفر گفتم😜
۱۲..قبل از شروع به زندگی اطلاعاتی از زنان و مردان و نحوه برقراری رابطه و تعامل با یکدیگر رو داشته باشین ...
کتاب آیین همسرداری آیت الله امینی خیلی مفیده...
آرزومند خوشبختی شما
برادرتون/ مجتبی
کانال کربلایی مجتبی رمضانی
@mojtabaramezani
#دلنوشته_های_من
سلام"
"منم امسال رای نمیدم"
من به دنیا نَیمدم برا تحمل سختی ها..
به دنیا اومدم که بخورم ، بیاشامم و بغل همسرم بخوابم..
اینکه مهندسای آمریکایی شرکت مس ، در زمان شاه، پدر و مادرای ما رو وحشی میدونستن و حقوقی به عنوان تحمل وحشی ها میگرفتن به من چه ؟؟؟
اینکه افسران آمریکایی ، دخترای ایرانی رو برای سرویس دادن به سگ هاشون استخدام میکردن به من چه ؟؟؟
اینکه ۱۹۶۸۳۷ نفر از جوونای این مملکت به خاطر تجاوز عراق تکه تکه شدن به من چه ؟؟
اینکه جنازه حاج علی محمدی پور و برادرش رو در یک روز تشییع کردن به من چه ؟؟؟
اینکه حاج قاسم جوونی و میانسالی و پیریش رو به خاطر ما توی بیابون ها و مرزها گذروند و حق ماموریت هم نگرفت ، به من چه ؟؟؟
امنیت میخوام چکار ؟؟؟
من آسایش میخوام...
ارزونی میخوام....
حالا که دلار گرون شده....
حالا که تحریمیم...
حالا که از بعضی مسئولین بدم میاد
شادی مادران شهدا رو با شادی ترامپ عوض میکنم و در این انتخابات شرکت نمیکنم...
والسلام
مجتبی رمضانی
کانال کربلایی مجتبی رمضانی
@mojtabaramezani
#دلنوشته_های_من
🔸خطرناکتر از کرونا🔸
یادمه توی حرم امام رضا (ع) نشسته بودم....
تنهای تنها...
حال خوشی پیدا کرده بودم و برا خودم میخوندم....
صورتم خیس اشک....
حواسم نبود سه چهار نفر پشت سرم نشستن و حال و هوایی دارن از حال و هوای من...
یهو حواسم به یک زائر جلب شد....
دیدم داره تخمه میخوره و پوستاشو روی زمین میریزه....
از این حرکتش ناراحت شدم ...
به حدی که خوندنم قطع شد و اشکامم خشک...
نگاه کردم پشت سرم دیدم پیرمردی محاسن سفید نشسته....
بهش گفتم : اون زائر رو ببین...
پوست تخمه هاش رو روی زمین میریزه...
به صحبت من اهمیتی نداد و آرام در گوش من گفت : میدونستم شیطون اجازه نمیده این حال خوبت ادامه پیدا کنه....
با حرف پیرمرد
تازه یادم اومد که من در حال زمزمه بودم و گریه....
پیرمرده گفت : تو سیمت وصل شده بود... سه چهار نفر دیگه هم با سیم تو ارتباطشون وصل شده بود ولی من مطمئن بودم شیطون اجازه نمیده این حال خوش ادامه پیدا کنه..... یهو حواست رفت به تخمه خوردن زائر ....
پیرمرده رومو بوسید و گفت :
حرم صاحب داره....تولیت داره..... حرم نظافت چی داره..... حرم خادم داره......شاید سلطان از تخمه خوردن زائرش ناراحت نشده باشه اما تو .....
او رفت و سالهاس هر از گاهی فکرم رو به جملاتش مشغول میکنه....
همشم باخودم میگم کاش اون روز فضولی نکرده بودم و به خوندنم ادامه میدادم..
🔴حالا👈 درگیر نجات مردم از کروناییم
یهو خبر میاد که عده ای درب حرم ها رو شکستن.....
دیگه دوس ندارم حواسم رو از این عبادت(نوکری مردم) پرت کنم....
حتم دارم شیطون در تلاشه فرصت همدلی و خدمت به مردم رو از ما هیاتی ها بگیره....
دیگه گول نمیخورم....
حرفای پیرمرد رو مرور میکنم....
حرم صاحب داره....
تولیت داره....
خادم داره....
من کار دارم....
حال مردم شهرم خوب نیس...
بچه های روستاهای رفسنجون اومدن پای کار و کلی کار داریم..
یا امام رضا خودت کمک کن...
التماس دعا/ مجتبی رمضانی
کانال کربلایی مجتبی رمضانی
@mojtabaramezani
مجتبی رمضانی . خادم الحسین علیه السلام
پستجدید در اینستاگرام صفحه شخصی بنده در اینستاگرام را دنبال کنید و به بقیه معرفی کنید https://www
.
.
#دلنوشته_های_من
.
. 🔴بُران تر از تیغ🔴
کار به اراذل و اوباش ندارم اما نمیدونم چرا همیشه لات ها رو دوست داشتم و دارم...
البته لات های لوتی رو ...
.
همونا که هر از گاهی گرد و خاک هم میکنن ولی ته دلشون هیچی نیس ... .
همونا که برعکس امثال من کسی بهشون التماس دعا نمیگه ...
.
همونا که موها و سبیل ها و لباساشون غلط اندازه و از بس ماها تحویلشون نگرفتیم خودشونم به این باور رسیدن که آبرویی پیش خدا ندارن...
.
همونا که اونقدر دیر میان هیات که چراغ ها خاموش بشه ....
.
همونایی که برعکس ما مذهبی ها هر چی هستن ، همینن....
.
همونایی که از سبک سینه زنی چیزی سردر نمیارن اما پشت سر مداح و سخنران و بچه هیاتی ها هم حرف نمیزنن....
.
همونایی که نه سودی برای آقا و انقلاب و این مملکت دارن نه ضرر ...
.
نه دم از مذهب میزنن و نه با نام مذهب سر مردم رو کلاه میذارن...
حتی نمیدونن اختلاس با سین نوشته میشه یا با صاد ...
.
همیشه سِلاح تیز اونا رو کم خطرتر از سِلاح تیز خودمون میدونم...
.
اونا دشمناشون رو با چاقو میزنن اما ما با زبون....
.
اونا به جسم ها لطمه میزنن اما ما به آبروها ...
.
اونا نهایت نامردیشون اینه که از پشت به کمر تیغ میزنن اما ما تیغ غیبت و تهمت و وصله هایی مث "ضدانقلاب"
"ضدولایت" "ضد فلان" "ضد بهمان" رقیب ها رو ناک اوت میکنیم...... قسم میخورم همه عزیزانی که از دست زبون ما مذهبی نماها تیغ خوردن و رفتن اگه قمه هم میخوردن تا حالا بلند شده بودن .....
.
نمیدونم منظورم رو رسوندم یا نه ...
اما همیشه از خدا میخوام اگه تیغی میخورم از این جماعت باشه و آخرشم با این مدل آدما محشور بشم
(البته از جنس داش مشتی هاشون)
.
خدا رحمت کنه حضرت آیت الله مجتهدی رو که فرمود : توی کربلا ، داش مشتی ها رفتن به کمک امام حسین (ع) اما مقدس نماها استخاره کردند و استخاره شان بد آمد ...
.
شادی روح شهدایی که قبل از شهادت با تیغ زبون ما مجروح شدن صلوات ....
.
از طیب حاج رضایی و شاهرخ ضرغام و سید حمید میرافضلی گرفته تا مجید گاوی، مصطفی ریش، علی تریاکی، مجید سوزوکی،حسین عزرائیل ، مجید قربانخانی و ......
.
.
پی نوشت : شخصیت فیلم ربطی به کپشن نداره اما فرصت خوبیه که برای سلامتی استاد محمدعلی کشاورز دعا کنیم..
.
التماس دعا
مجتبی رمضانی
#دلنوشته_های_من
🔴سردار دلها🔴 سرباز بابل🔴
سرباز نگون بخت ، کارمند دادگستری رو نمی شناسه و از او تقاضای کارت شناسایی می کنه...
انگار ماجرا برای آقای کارمند گران تمام میشه و سرباز نگون بخت رو با سیلی نوازش میکنه...
یاد باجناقم (حسین علیپور) افتادم که میگفت : سال ۶۶ دژبان لشکر ۴۱ ثارالله بودم در اهواز ..
ساعت سه بامداد پیکانی جلوی دژبانی ترمز زد و راننده علامت داد تا راه رو براش باز کنم...
جلو رفتم و گفتم کارت شناسایی داری؟ گفت نه ...
گفتم چون نمی شناسم راه رو باز نمی کنم... با لبخند گفت باز می کنی...
با جدیت گفتم راه نداره..
خاموش کرد و گفت خسته که بشی باز می کنی ...
گفتم اتفاقا بودنت باعث می شه وقت سریعتر بگذره اما بدون کارت شناسایی باز نمی کنم...
نیم ساعتی گذشت و داخل پیکان منتظر موند....
بعد از نیم ساعت شیشه رو پایین کشید و گفت به مسئول شب بگی من اینجام باز میکنه ...
وقتی مسئول شب رو خبر کردم و چشمش به حاج قاسم افتاد خشکش زد و با صد تا عذرخواهی راه رو باز کرد....
روز بعد که به دفتر فرماندهی احضار شدم ، خودم رو مهیای تنبیه و اضافه خدمت کرده بودم که ایشان با کمال تعجب کلی از من تعریف کرد و تشویقی داد و پیشونی من رو بوسید و یک دست لباس نو نظامی به من هدیه داد...
"شِما نِخانِه حاج قاسِم اِنتقام بیرین وِنِه راه ره ادامه هادین اَمِسه وَسه"
خادم الشهدا
مجتبی رمضانی
کانال کربلایی مجتبی رمضانی
@mojtabaramezani
#دلنوشته_های_من
سلام و نور
شب قبل متفاوت ترین مراسم هفتگی هیأت کربلا رفسنجان در گلزار شهدای کرمان برگزار شد.
پیام های محبت آمیز صدها کرمانی عزیز از هیأت کربلا نشان دهنده نیاز جامعه به چنین جلساتی است.
حس و حال بچه های هیأت کربلا هم قابل تأمل بود .
بچههایی که زیر سایه حاج قاسم میدویدند و تلاش میکردند تا مراسمی در خور نامش برگزار کنند.
خوشحالم که بچه ها نیازها رو درک میکنند.
خوشحالم که بالاخره اتاق فکر واحد فرهنگی راه اندازی شده و دنبال به روز رسانی مجموعه هستند .
همکاری هیأت با بچه های متواضع گلزار هم قابل تحسین بود .
خلاصه جنس مراسم دیشب از جنس جلسات رهپویان وصال شیراز بود .
جلساتی که همیشه برای داشتنش آرزو میکردم .
خداقوت به تک تک هیأت کربلایی های عزیز
نوکر نوکران اباعبدالله/ مجتبی
کربلایی مجتبی رمضانی
💻@mojtabaramezani
#دلنوشته_های_من
#فوتبال
از بچگی خبرهای فوتبالی رو دنبال میکنم. میرفتم کتابفروشی فارسی رفسنجان ، روزنامه های ورزشی رو میخوندم و میذاشتم سرجاش 😁..
همیشه اعتقاد داشتم پیگیری خبرهای فوتبالی به موفقیت در زندگی کمک میکنه..
به طور مثال :
۱. فوتبالیست های مطرح و محبوب زیادی بودند که با یک شکست مورد غضب مردم قرار گرفتند .
فورواردهای زیادی بودند با آمارهای زیاد گل های زیبا که با خراب کردن یکتوپ فحش و ناسزا شنیدند.
دروازه بان های زیادی بودند که با خروارها کلین شیت اما با یک اشتباه، فحش و ناسزا شنیدند...
مربی های زیادی بودند که بعد از کلی قهرمانی با یکفصل ضعیف شعار " حیاکن و رها کن " شنیدند .
پس از فوتبال یاد میگیریم
به طرفدارها نباید تکیه کرد و فقط خدا را ملاک قرار دهیم .
۲....در فوتبال هرچقدر اتحاد بین بازیکنان بهتر باشه ، بازی این تیم زیباتر میشه .پس از فوتبال یاد میگیریم که افراد یک خانواده یا یک جامعه هر چقدر با هم ارتباط بهتری داشته باشند زندگی زیباتری خواهند داشت.
۳....در فوتبال، بارها و بارها خلاقیت های فردی به کمک تیم آمده .
پس از فوتبال یاد میگیریم که با تلاش و پشتکار و استفاده از خلاقیت فردی هم میشه جوری زندگی کرد که یک تنه باعث کمک به خانواده و جامعه شویم .
(پس یک دست صدا داره)
۴...تمام مردم دنیا فوتبالیست خوش اخلاق رو دوست دارن ...
وقتی بازیکنی بازی جوانمردانه رو در قبال رقیب رعایت میکنه تماشاچی ها ، او و کشور او رو تحسین میکنن...
پس از فوتبال یاد میگیریم در کسب و کارها و مراودات به رقیب احترام بگذاریم.
۵....در فوتبال از لحظه ای که بازیکن وارد زمین میشود تا لحظه ای که صدای سوت پایان را نشنیده به تلاش و بازی خود ادامه میدهد و لحظه ای ناامید نمیشود .
حتی اگر گل بخورد ، حتی اگر اشتباه کند ، حتی اگر زمین بخورد ، دوباره بلند میشود و تلاش میکند.
پس از فوتبال یاد میگیریم بعد از زمین خوردن بلند شویم .
۶...در فوتبال وقتی فوتبالیست خطایی میکند توسط داور بازی جریمه میشود .
بعضی جریمه ها با کارت زرد و بعضی با کارت قرمز و اخراج .
پس از فوتبال یاد میگیریم اگر در زندگی اشتباه کنیم از طرف خانواده، دوستان ، قوه قضائیه و یا از طرف خدا جریمه شویم.
۷....فوتبال بازی لحظه هاست .
فوتبالیست باید در یک لحظه بهترین تصمیم را بگیرد .
پاس بده ، شوت بزنه ، سانتر کنه و یا هر گزینه دیگه و اگه تصمیم درست نگیره ممکنه لطمه بزرگی به تیم بزنه.
پس از فوتبال یاد میگیریم
بیشتر فکر کنیم و بهترین تصمیم رو بگیریم.
مثل ماجرای بورس در دولت روحانی که خیلی ها تصمیم غلط گرفتند و زمینخوردند .
۸...در فوتبال اگر داور سوت اشتباه بزند و فوتبالیست زیاد اعتراض کند و روی زمین دراز بکشد و روی چمن ها مشت بکوبد هیچ ثمره ای برایش ندارد جز اینکه فرصت را از دست بدهد و به تیم لطمه بزند .
پس از فوتبال یاد میگیریم
وقتی که در زندگی به نتیجه دلخواه نمیرسیم و به زمینمیخوریم باید به جای عزا گرفتن و غصه خوردن با انرژی دوچندان به ادامه زندگی بپردازیم و اجازه ندهیم که ناملایمتی های روزگار ما را از پا در بیاورد
۹....در فوتبال مربی و بازیکن لازم و ملزوم همند ..
یعنی اگر بهترین مربی دنیا بالای بازیکنانی ضعیف باشد و یا بهترین بازیکن ها را در اختیار یک مربی ضعیف بدن نتیجه ای نداره...
پس از فوتبال یاد میگیریم
بهترین مدیر دنیا باشه ولی نیروهای کارمند زیرمجموعه او ضعیف باشند
موفق نمیشود.
تمام
نوکر نوکران اباعبدالله
مجتبی رمضانی
@mojtabaramezani
#دلنوشته_های_من
#انتخابات
بچه های هیأت کربلا خدا قوت...
زیر بارش شدید برف و باران، با همکاری شهرداری و با حضور چند مهمان شاخص کشوری ، جشن بزرگ نیمه شعبان رو در ورزشگاه تختی برگزار کردید و بلافاصله با همکاری بسیج دانشجویی دانشگاه ولی عصر علیه السلام مناظره ای جانانه و حرفه ای به نمایش گذاشتید بین چند کاندیدای برگزیده .
واقعیت امر از اینکه یکی از کاندیداها ( آقای جلالی ) با عصبانیت ، عملکرد شما و مجری و عوامل اجرایی مناظره رو زیر سؤال برد تعجب کردم.
در ابندا تصور میکردم ایشان به عنوان عضو کمیسیون فرهنگی مجلس سخنرانی شان رو با عذرخواهی شروع کنند .
عذرخواهی از مردم و عذرخواهی از فعالترین مجموعه شاخص فرهنگی جنوب کشور که چهارسال به چشم نیامد و پشیزی حساب نشد .
قطعا امثال بنده مقصریم که وقتی از عدم انعطاف وتعامل ایشان با استاندار و شهردار و نمایندگان استان و .....شنیدیم سینه سپر کرده و دفاع کردیم و فحش خوردیم.
قسم میخورم بسیاری از شما دغدغه معیشت داشتید اما وقف شدید تا این شهر خيمه ای در تراز انقلاب داشته باشد...
به جای همه ، دست تک تک شما جوانان عزیز و دغدغه مند رو میبوسم.
به امید انتخاباتی پر شور تر از قبل
نوکر نوکران اباعبدالله/ مجتبی رمضانی
@mojtabaramezani
#دلنوشته_های_من
#کدام_شفافیت؟
من و شما که تحمل شنیدن آرا و نظرات همدیگه رو نداریم ، چطور توقع داریم مجلس ، مصوبه شفافیت آرا رو تصویب کنه ؟
به خدا ظرفیت شفافیت آرا رو نداریم
اگر رأی نماینده ها رو بدونیم و این رأی برخلاف سلیقه مون باشه روزگارش رو سیاه میکنیم !!!
همین روزها رو ببین !!!
شما دوست داری به آقای ایکس رأی بدی و منم به آقای ایگرگ.
این حق جفتمونه
پس برخی پرخاش ها و تندخویی ها مال چیه !؟
برخی دوستان رو میشناسم که گوشی هاشون رو خاموش کردند تا بعد از انتخابات
عده ای ترجیح دادند این ایام رو کربلا باشند چون تحمل بداخلاقی ها رو ندارن.
به همدیگه احترام بزاریم/مجتبی رمضانی
@mojtabaramezani
#دلنوشته_های_من
چهارسال قبل
#با_بصیرت بودیم و
امروز #بی_بصیرت
متنی علیه بنده ، آقای پورابراهیمی ، آقای حسن پور ، آقای پورغلامعلی، آقای فداکار ، آقای پورمحمدی و آقای کهنوجی در شبکه های مجازی رفسنجان منتشر شده .
بقیه رو نمیدونم اما بنده گلایه ای از نویسنده و منتشر کننده این متن ندارم چون غریبه نیست و از دوستان قدیمی بنده است .
احتمالا از چیزی عصبانی شده .
چون علی آقا در این متن بنده رو مداح مسئله دار رفسنجان خطاب کرده.
در مسئله دار بودن بنده روسیاه که شکی نیست و خودم هم معترفم اما در عجبم از اینکه با این آگاهی ، چرا دو روز قبل با بنده تماس گرفته و اصرار داشت در اجتماع طرفداران آقای جلالی شرکت کنم !؟
در جای دیگر عنوان کرده آن روز که مجتبی درخواست دریافت دوربین و سیستم صوتی مجهز بروز از مس سرچشمه داشت اگر آقای جلالی به غیر از تلفن ، پول مردم و سهامداران مس را به او میداد الان کاندیدای یکه تاز هیئت شان بود .
بنده افتخار میکنم اگر درخواستی از نماینده شهرم داشتم برای تجهیز واحد سمعی بصری هیأت امام حسین علیه السلام بوده.
اینکه چرا ایشان برای رفع مشکل ما با مدیر عامل مس تماس گرفته سوالیه که خودشون باید پاسخگو باشند ..
خط بعد نوشته ایشان این تجهیزات رو برای شهرت خودش میخواسته که باید بگم " الله اعلم"
ببین برادر یا برادران !!
با توجه به نظر سنجی ها به شما حق میدم که عصبانی باشید اما رفاقت رو فدای رقابت نکنید .
بنده هنوز هم معتقدم آقای جلالی انسان پاکدستی بود و هست .
اولین گلایه های ما از ایشان ، سپردن دفتر مهمشون به امثال شما بود .
شما باید خیلی پخته تر و پر حوصله تر از این عمل میکردید .
باز خداروشکر درخواست آقای جلالی برای پذیرش مسئولیت مهم مشاور فرهنگی مدیرعامل شرکت مس رو قبول نکردم والا امروز رسانه ایش میکردید و مسئله دارتر میشدم.
و در آخر ؛
باز هم اگر خَیِری یا ارگانی یا مجموعه ای پیدا کردید که بتونه مشکل سمعی بصری هیات کربلا رو حل کنه ممنون میشم..
مردم شهر خودتون استفاده میکنن و دعاگوتونن..
به امید انتخاباتی پر شور
التماس دعا/ مجتبی
@mojtabaramezani
#دلنوشته_های_من
حاشیه های #انتخابات_انار_رفسنجان
انتخابات با تمام تکاپوها و هیجان ها تمام شد و مشارکت مردم در اوج تحریم ها ، چشمگیر بود .
هیأت کربلا به فرمان ولی امر مسلمین جهان لبیک گفت و پای کار آمد.
با کمک بسیج دانشجویی دانشگاه ولی عصر علیه السلام مناظره برگزار کردیم و عهد بستیم از جایگاه حقیقی نظراتمون رو به اطرافیانمون منتقل کنیم و تریبون هیأت رو خرج کسی نکنیم .
طبق نظرات مردمی ، مناظره ، تنور انتخابات رو داغتر کرد.
بعد از مناظره نظرات متفاوتی داشتیم .
یکی طرفدار آقای جلالی بود ، یکی آقای انارکی ، یکی آقای ملانوری و ....
همه دلایل خودمون رو میگفتیم و به نظرات هم احترام میگذاشتیم.
بنده بین آقای جلالی و آقای ملانوری مردد بودم . از طرفی آقای جلالی رو از دوران نوجوانی میشناختم ، مکبر ایشان در مسجد ماهونک بودم و در پاکدستی ایشان شک نداشتم ، از طرفی هم سابقه مدیریتی آقای ملانوری رو چشمگیر میدیدم.
با برخی از بچه های انقلابی و حتی سپاهی بیرجند مشورت کردم و به این نتیجه رسیدم که به آقای ملانوری رأی بدهم.
دوستان نخبه سیاسی و انقلابی اذعان داشتند ایشان استاندار دولت حسن روحانی بوده و برخی که خبر از ولایتمداری ، اخلاص و توانایی ایشان ندارند قطعا بی تقوایی کرده و هیأت امام حسین علیه السلام رو تخریب میکنند و باعث رنجش خاطر نوجوانان میشوند ، لذا اعلام موضع نکن .
خلاصه بنده به آقای ملانوری رأی دادم و در هیچ ستاد تبلیغاتی حضورپیدا نکردم.
حالا هم که آقای انارکی رأی آورده به ایشان تبریک میگم .
ایشان نماینده تمام مردم انار و رفسنجان شده . حتی نماینده مردمی که پای صندوق ها نیامدند .
ما با خیلی ها فرق داریم.
از رأی نیاوردن آقای جلالی خوشحال نشدیم همچنان که از شهردار شدن آقای کهنوجی ناراحت نشدیم .
از استاندار شدن آقای فداکار ناراحت نشدیم همچنان که از رفتن آقای عظیم زاده خوشحال نشدیم .
از انصراف آقای پورغلامعلی خوشحال نشدیم همچنان که از رفتن آقای پورمحمدی خوشحال نشدیم.
از رأی نیاوردن آقای پورابراهیمی خوشحال نشدیم همچنان که .....
کلا ما با باخت تیم #رفسنجان ناراحت میشویم ...
معتقدیم نامی که میماند "رفسنجان " است و ما سهمی جز یک قبر نداریم .
خدایا شاهد باش ما
هیچ وقت هیچ طمعی نداشتیم .
تا به امروز هیچ مطالبه ی شخصی از هیچ مسئولی نداشتیم و نداریم .
هر چه بود برای #رفسنجان بود و به فضل تو ، این مسیر رو با قدرت ادامه میدهیم.
ببخش اگر کم کاری کردیم.
نوکر نوکران اباعبدالله
مجتبی رمضانی
@mojtabaramezani
#دلنوشته_های_من
#کاندیدای_سرمایه_دارها
♦️شُبهه❗️
توی کارتونهای کودکی و سریال های تلویزیونی ، آدم خوبا رو با فقر نشون دادن و آدم بدا رو با ثروت..
شاید به همین دلیله که برامون جا افتاده اگه شخصی ثروتمند در یکی از ستادهای انتخاباتی شرکت کرد ، اونا آدم بدای شهرن..
هیشکی به ما نگفت آدم فقیر هم میتونه بد باشه...
هیشکی نگفت تحصیل مال مشروع و نامشروع مهمه نه میزان دارایی !!!
هیشکی نگفت اگر ثروتمند ، کارخانه نساخته و هزاران فرصت شغلی ایجاد نکرده بود ، الان آمار بیکارها و آسیب های اجتماعی مون صدهابرابر بود.
هیشکی نگفت بعضی ثروتمندا ، بیمارستان و مسجد میسازن ، جهیزیه تهیه میکنن و به فقرا کمک میکنن...
توی فیلم و سریال ها هم به ما نگفتن بخشی از پیشرفت اسلام به خاطر ثروتی بود که حضرت خدیجه (سلام الله) برای اسلام و تبلیغ اسلام خرج کرد ...
خلاصه اول باید شبهه جوان و نوجوان مذهبی رو پاسخ بدیم و بعد هم از ثروتمندها و سرمایهگذارها حلالیت بطلبیم ..
نوکر نوکران اباعبدالله/ مجتبی رمضانی
💻@mojtabaramezani
#دلنوشته_های_من
بچه که بودم پدرم سحرای ماه مبارک، دوبار به مسجد میرفت...
🔸یکبار برای "سحرخونی"
🔸یکبارم برا "قرائت دعای سحر"
هر دوبار باهاش میرفتم..
دفعه اول که غزل و مناجات رو شروع میکرد، دونه دونه چراغ خونه ها روشن میشد...
دفعه دوم که دعا میخوند ، یکی یکی اهل محل وارد مسجد میشدن برا نماز جماعت...
یادمه سحرا از سمت محله بغل صدای "طبل" میومد...
از پدرم پرسیدم صدای چیه ؟
میگف : رسمه توی رستم آباد برای بیدار کردن مردم "طبل" میزنن...
خلاصه همه جا بوی نشاط بود و بیداری و آبادی....
هیچ وقت یادم نمیره یکی از ماه رمضونا پای پدرم توی ورزش شکست...
همسایه ها میتونستن برا خودشون ساعت بخرن و کوک کنن و بیدارشَن اما وقتی دیدن که بابا دیگه نمیتونه براشون سحرخونی کنه دویست ، سیصد متر سیم و کابل خریدن ؛ سیستم صوت رو آوُردن توی خونه...
میگفتن : #مناجات_آبادیه
بابا سحرا با عصا پامیشد، وضو میگرفت و داخل اتاق مناجات میخوند...
اینجا میخوند ولی صداش از مسجد محل پخش میشد...
اما 👇
حالا سحرا از خواب بلند میشیم هیچ صدایی از مسجدا نمیاد...
طبل و مناجات خونی که هیچ ،حتی دیگه صدای قرائت #دعای_سحر هم نمیاد...
وقتی دلیلش رو میپرسیم ، میگن بعضی مردم بابت صدای بلندگو اعتراض میکنن ...
من #همسایه مسجدم...
منم مخالف ناهنجاری صوتی ام...
خودمون توی "حسینیه نخل" چیزی به نام بلندگو روی پشت بوم نداریم اما مگه دعای سحر چقدر طول میکشید ؟
این ماه رمضون هم میگذره...
یه روز همه ی ماها می میریم...
همه ی ما.
بدون استثناء ، کمی دیرتر .
کمی زودتر.
یک دفعه...
ناگهانی ...
اونقدر زیر خاک آرزوی صدای "موسوی قهار" کنیم تا برامون بخونه
اللَّهُمَّ إِنِّي أَسْأَلُكَ مِنْ بَهَائِكَ بِأَبْهَاهُ وَ كُلُّ بَهَائِكَ بَهِيٌّ، اللَّهُمَّ إِنِّي أَسْأَلُكَ بِبَهَائِكَ كُلِّهِ....
و حسرت بخوریم...
محتاجم به دعاهای شما
مجتبی رمضانی
@mojtabaramezani
#دلنوشته_های_من
نوروز نزدیکه و بازارها داغ.
بازار جاده ها..
بازار گفتن ها و خندیدن ها
بازار خریدها و فروش ها
بازار مهمانی ها و میزبانی ها
نباید فراموش کنیم که نوروز امسال، خودمان هم مهمانیم .
مهمان خالق متعال.
فرصت خوبی داریم برای این عشق بازی.
در فروش ها و خریدها
دیدها و بازدیدها
رفت ها و آمدها
مراقب باشیم .
مراقب دلها
مراقب یخچال های خالی
مراقب سفره های تکراری.
مراقب چشم های منتظر و کم توقع.
مراقب دکان ها ، دکه ها و مغازه های خلوتی که با هزاران امید و آرزو افتتاح شدند.
مراقب دستفروش ها و ماهی های قرمز و سبزه ها .
مراقب مغازه های غبارگرفته و غم گرفته.
مراقبت کنیم تا خالق هم
مراقب دلهای غبارگرفته
ما باشد .
به فرموده سعدی :
ببخشای آنان که مرد حقند
خریدار دکان بی رونقند
آمین/ سحر سوم رمضان المبارک
مجتبی رمضانی
کانال کربلایی مجتبی رمضانی
@mojtabaramezani
#دلنوشته_های_من
امروز که از محل کار( رستوران) اومدم بیرون ، مرد میانسالی کنارم اومد و چند جمله بهم گفت .
گفت : سالهاست میام هیأت شما . معتقدم اتفاقایی که میفته غیر طبیعیه ...گفتم چطور ؟ گفت : یهو مرکز شهر یک زمین بزرگ رو به شما هدیه کردند . یهو بانی پیدا شد و ساخته شد .
یهو مدرسه بغل تبدیل شد به بوستان و یهو شهید گمنام داخلش دفن شد و نمای شهر عوض شد .
گفتم : خودتون چی فکر میکنین ؟
گفت : معتقدم امداد غیبی مدیریت میکنه .
گفتم : بعضیا تصور میکنن با زد و بند مدرسه تبدیل به بوستان شده .
گفت : آموزش و پرورش یک وزارتخونه جداست و شهرداری یک مجموعه جدا ، با وجود نهادهای نظارتی و امنیتی چنین تغییری از راه غیر قانونی امکان نداره.
پرسید : خودت چی فکر میکنی؟
گفتم : منم چیزی جز قدرت خدا به ذهنم نمیرسه....
آخر صحبت هاش هم گفت :
به حواشی اهمیت ندید ، من چیزی سردرنمیارم فقط میفهمم این چند تکه استخوان ارزشش از کل اون زمین و اون مدرسه و کل خیابان امام و کل شهرستان رفسنجان و کل استان کرمان و .....بیشتره و هر کی میاد کنارش حس و حال خوبی پیدا میکنه ...
الحمدلله رب العالمین / مجتبی
کربلایی مجتبی رمضانی
@mojtabaramezani
#دلنوشته_های_من
چندین سال قبل که حسینیه نخل رفسنجان ساخته شد یکی از سالن ها رو اختصاص دادیم برای کودکان..
دنبال نامی میگشتیم برای سالن که با همفکری اعضای شورا نام
" سیدحسن نصرالله " انتخاب شد
چون اعتقاد داشتیم و داریم که سید حسن نصرالله یک مکتب است و
راهش ادامه دارد.
همچون سرور و سالارش که اربا اربا شد اما چراغ راهش خاموش نشد .
کمترین / مجتبی رمضانی
کانال شخصی کربلایی مجتبی رمضانی
@mojtabaramezani
#دلنوشته_های_من
گفتند بین لوازم سنوار آبنبات دیدند .
حقیقتا آن آبنبات جگر ما را سوزاند .
شاید تنها کالری بوده که دریافت میکرده
شاید روزها بوده که غذایی کافی نخورده بوده ...
آه یحیی سنوار
خیییییلی سوختم از فیلم شهادتت.
حقیقتا مقتدر مظلوم رو دیدیم😭
کربلایی مجتبی رمضانی
@mojtabaramezani