روستای امزاجرد همدان، مدینهفاضله آخرالزمانی بود به ابعادی کوچک در کنج آرام غرب ایران؛ روستا در مسیر زائران عتبات قرار گرفته؛ درب تمام خانهها را چارطاق باز گذاشتهاند بهروی خستگان، و خود_ کوچک تا بزرگ_ در موکب بزرگ روستا، مشغولند. محصولات مزارعشان را از سرِ زمینها مستقیم میآوردند به موکب و روی آتش، داغ داغ به زائران میدهند؛ زنانشان نان به تنور میزنند و بچههاشان خدمت زوّار میکنند؛ مکانیک روستا، نگاهی به قوّت مرکب زائران میاندازد و بزرگ روستا، با لیوانهایی سقایت زائران را عهدهدار است. طرز میزبانی مومنانه برادران عراقی، حالا در حال اشاعه در ایران و تمام شریان مسیر زوار در سراسر منطقه است.
پ.ن: تصویر امیرعباس_خادم ۱۲ ساله موکب_ بعد از اینکه به من گفت «اسمت بهت نمیاد؛ کاش اسمت علی یا مرتضی بود» و هر دو بهذوق لبخند زدیم.
#خرده_روایتهای_یک_پیاده
@Molayemottaqian