May 11
گاها یه سری حرفارو میشنوم که طبق اون چیزی که میدونم اشتباهه
بعد جواب منطقی و درستی هم واسه اون مبحث دارم
ولی هرچی فک میکنم هی میگم برم بهش بگم خب که چی؟
بعد میخاد انکار کنه دلیل بیخود بیاره فحش بده خب چه کاریه
میزاریم در جهل به اون موضوع بمونه دلش خوش باشه
که مثلا روشن فکره ، والا دیگه کی حوصله داره
شاید اینم جهل منه نسبت به اهمیت قانع نکردن بقیه .
مُنیب ؛
- 🪄
اینم از پایان سال ۱۴۰۳ ..
یک سال دیگه از عمرمون به سرعت برق و باد گذشت
و پر از اتفاقای تلخ و شیرین بود ، پر از تجربه ..
اینکه زندگی اون چیزی نیس که تو کودکی تصورش میکردیم
تلخ تر از آرزوی بزرگ کودکی ماست !
یاد داد که همه ی آدما رفتنی ان ،
یاد داد که حتی چشم هاهم میتونن دروغ بگن
یاد داد که لحظه های شیرینی که میگذره رو از دست ندیم
و یادمون داد که خودمون باید سعی کنیم
این زندگی بهمون خوش بگذره وگرنه کسی کاری برای ما نمیکنه!
تهش خودمونیم و خودمون !
به امید روزهای بهتر ..
#۱۴۰۳
#پایان_سال
متوجه شدم که اگه سر یه مسئله ای کسی بزنه تو ذوقم میتونم قتل طرفو متصور بشم و تا یک ماه نسبت ب او موضوع ناراحت باشم .
الان در یه حالتی از احساسات به سر میبرم
که میتونم با دیدن فیلم های اردو جهادی رفیقام
که من نتونستم برم اشک بریزم .
امسال سریع تر از اون چیزی که بنظر میرسید داره تموم میشه ، نمیدونم خدا سال جدید رو چجوری برامون چیده ولی میدونم سالی که گذشت شاید اندازه ۵ ۶ سال زندگیم بود .. انگار خدا شعار امسال زندگی منو بر اساس اون ضرب المثلی که میگه از هرچی بترسی سرت میاد چیده بود .. من تمام زندگیم ترس از دست دادن داشتم و امسال خیلی از چیزای زندگیم رو از دست دادم ، مثل آدمایی که ذره ذره وجودم بهشون مبتلا بود مثل وسایل یادگاری ای که برای روز مبادا نگه داشته بودم تا موقع دلتنگی هام بهشون پناه ببرم یا حتی خاطراتی که از ذهنم اروم اروم پاک شدن .. فهمیدم آدما میتونن تو چشمات زل بزنن و اشک بریزن ولی دروغ بگن ، فهمیدم اگه خیلی دل رحم باشی نسبت ب اطرافیانت به جای ارزش قائل شدن سوارت میشن ، فهمیدم تهش تنها کسی که میمونه خودمم و خودم و واسه نگه داشتن آدما نباید زمین و زمان رو بهم بریزم ، بهم ثابت شد آدما میتونن بغلم کنن و همزمان خنجر تو دستشون رو از پشت فرو کنن به زندگیم ، امسال حداقلش از نظر خودم نسبت به سالای قبل سخت ترین و پرچالش ترین و غمگین ترین و زجرآورترین سالی بود که گذشت ، من با چشمای خودم تیکه تیکه شدن قلبم رو دیدم ، نابود شدن روح و روانمو دیدم ، کم آوردن جسمم رو دیدم ؛ ولی با همه این تفاسیر من دوام آوردم .. شاید زمان ببره تا بتونم بشم اون آدم جدیدی که تو ذهنم ساختم ولی اون ذره نور امیدی که هنوز به گوشه چشمم میخوره باعث میشه هنوز بخام ادامه بدم ، چون شاید هنوز آرزوهامو زندگی نکردم .. آره خلاصه به قول اون دیالوگ معروف که میگه :
.....سانسور من هنوز زنده ام!💆🏻♀
-دلنوشتهآخرسال۱۴۰۳