eitaa logo
منتظران ظهور
412 دنبال‌کننده
799 عکس
752 ویدیو
4 فایل
﴾﷽﴿ ✍️ ارتباط باما @montazerzohoor50 شرایط تبادل و کپی👇 @tabadol_tablighat برای ارسال سوالات شرعی به صورت ناشناس کلیک کنید👇 https://eitaa.com/Montazeranzohoore_313/4329
مشاهده در ایتا
دانلود
3.06M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🍂آیا منم با این همه گناه، میتونم یار عج باشم؟!😭 قلبت آروم♥️ دلت روشن ✨تو نگو ما را بدان شه بار نیست با کریمان کارها دشوار نیست 🌱 @Montazeranzohoore_313
گفت:من‌ازنمازخواندن‌لذت‌نمی‌برم!!! آیاذکر؎هست‌کہ....... آیت‌الله شاه‌آبادی بلافاصلہ‌گفت:↯ شماموسیقی‌حرام‌گوش میکنی؟! طرف‌یکباره‌جاخورد!: وحرف‌ایشان‌راتاییدکرد.: آیت‌الله‌شاه‌آبادی بلافاصله‌می‌گوید:↯ ذکࢪلازم‌نیست!!! موسیقی‌حرام‌راترک‌کنید : صدا؎حرام، انسان‌را به‌گناهان‌علاقه‌مند، و‌در‌نتیجه‌‌از‌نماز‌دور وبی‌علاقہ‌کرده‌ و راه حضور شیطان رافراهم می کند💔 ‌نماز را با توجه بخوانیم 🌱 @Montazeranzohoore_313
‍ 🎆 با امام زمان (علیه السلام) در سرداب مقدّس توسّط سیّد بحرالعلوم: ✨فردی به نام سیّد مرتضی از نزدیکان جناب سیّد بحرالعلوم می گوید: «در سفر زیارتی سامرّه با علاّمه بحرالعلوم بودم. برای او اتاقی بود که تنها در آنجا می خوابید واتاق من کنار اتاق ایشان بود. من تمام سعی خودم را برای مواظبت وخدمت به ایشان در شب وروز می کردم. شبها مردم به نزد آن مرحوم جمع می شدند تا اینکه قسمتی از شب می گذشت. در یک شب اتّفاق افتاد که بر حسب عادت خود نشست ومردم در نزد او جمع آمدند. من سیّد را در حالتی دیدم که مثل اینکه دوست ندارد مردم جمع شوند ودوست دارد خلوت شود وبه هرکس حرفی می زند که در آن اشاره ای است به عجله کردن در رفتن از پیش او. مردم رفتند وجز من کسی نماند وبه من نیز دستور داد که بیرون روم. من به حجره خود رفتم ودر مورد حالت علاّمه بحرالعلوم در این شب فکر می کردم وخواب از چشمم دور شد. مدّتی صبر کردم، سپس مخفیانه بیرون آمدم به طوری که از حال سیّد، جست جوئی کنم. دیدم در اتاق بسته است. از شکاف در نگاه کردم، دیدم چراغ روشن است وکسی در اتاق نیست. وارد اتاق شدم واز وضعیّت آن فهمیدم که امشب نخوابیده است. با پای برهنه به دنبال علاّمه بحرالعلوم می گشتم. وارد صحن حرم شدم ودیدم درهای حرم امام حسن عسگری وامام هادی (ع) بسته است. اطراف بیرون حرم را گشتم ولی اثری از ایشان نبود. وارد صحن سرداب مقدّس شدم. دیدم درهای آن باز است. از پلّه های آن آهسته به طوری که هیچ حسّی وحرکتی پیدا نبود پایین رفتم. صدای همهمه ای از سکوی سرداب شنیدم مثل اینکه کسی با دیگری صحبت می کند ولی من متوجّه نمی شدم چه می گویند تا اینکه سه یا چهار پلّه مانده بود ومن بسیار آهسته می رفتم که ناگهان صدای سیّد از همان مکان بلند شد که: «ای سیّد مرتضی! چه می کنی؟! چرا از خانه بیرون آمدی؟!» در جای خودم حیرت زده و بی حرکت ایستادم مثل چوب خشک تصمیم گرفت بدون اینکه جوابی بدهم برگردم. ولی به خودم گفتم: «چطور حال من بر او پوشیده خواهد ماند در صورتی که بدون حواس ظاهری متوجّه آمدن من شد». پس با معذرت وپشیمانی جوابی دادم ودر بین عذرخواهی از پلّه ها پایین رفتم. علاّمه بحرالعلوم را دیدم که تنها روبروی قبّه ایستاده است واثری از کس دیگری نیست. پس فهمیدم که او با حضرت مهدی (علیه السلام) صحبت می کرد». 📗نجم الثّاقب @Montazeranzohoore_313
‍ 🔆رسول خدا (صل الله علیه وآل و سلم) فرمودند: شیاطین دو گروه اند: جنی که با ذکر (لاحول و لاقوه الا بالله العلِّی العظیم) رانده میشوند و شیاطین که با بر محمد و آل محمد (شر و آزارشان) از شخص دور می شود. 📚 (بحار الانوار،ج ۹۲،ص۱۳۶) 🌱 @Montazeranzohoore_313