#شعر
#فاطمیه
✍ این غزل را بخونید و بسوزید😭
🔹دیر آمدم...🔹
دیر آمدم... دیر آمدم... در داشت میسوخت
هیأت، میان «وای مادر» داشت میسوخت
دیوار دم میداد؛ در بر سینه میزد
محراب مینالید؛ منبر داشت میسوخت
جانکاه: قرآنی که زیر دست و پا بود
جانکاهتر: آیات کوثر داشت میسوخت
آتش قیامت کرد؛ هیأت کربلا شد
باغ خدا یک بار دیگر داشت میسوخت
یاد حسین افتادم آن شب آب میخواست
ناصر که آب آورد سنگر داشت میسوخت
آمد صدای سوت؛ آب از دستش افتاد
عباس زخمی بود اصغر داشت میسوخت
سربند یا زهرای محسن غرق خون بود
سجاد از سجده که سر برداشت، میسوخت
باید به یاران شهیدم میرسیدم
خط زیر آتش بود؛ معبر داشت میسوخت
@MookebNanvaianDehziar
برگشتم و دیدم میان روضه غوغاست
در عشق، سر تا پای اکبر داشت میسوخت
دیدم که زخم و تشنگی اینجا حقیرند
گودال، گل میداد و خنجر داشت میسوخت
شب بود و بعد از شام برگشتم به خانه
دیدم که بعد از قرنها در داشت میسوخت
ما عشق را پشت در این خانه دیدیم
زهرا در آتش بود؛ حیدر داشت میسوخت
📝 شاعر: حسن بیاتانی
شادی دل حضرت زهرا(س) و شادی روح همه شهیدان از دفاع مقدس تا جبهه مقاومت #صلوات
•┈┈••✾•..... 🌿🌺🌿.....•✾••┈
💗#اللّٰھـُـم_عجِّل_لِوَلیڪَ_الفَرَجْ💗
🔰 هیئت تعزیه خوانی حضرت ابوالفضل علیه السلام ده زیار🔰
🔰 موکب نانوایان ده زیار 🔰
•┈┈••✾•..... 🌿🌺🌿..... •✾••┈
↶【به کانال ما بپیوندید 】↷
✾࿐༅✧🍃🌺🍃✧ ༅࿐✾
╭❣
╰┈➤ @MookebNanvaianDehziar