eitaa logo
↯♡ مࢪۅاࢪیدے دࢪ بهݜٺ♡↯
226 دنبال‌کننده
7.3هزار عکس
2.4هزار ویدیو
77 فایل
ݕھ ناݦ ڂداے فࢪݜتھ ھاے ݫݦينے🌈🦋 🍭{اطݪا عاٺ کاناݪ}🍭 https://eitaa.com/tabadolbehshti صندوق نظرات 👇🥰 https://harfeto.timefriend.net/16926284450974 لینک رمان های کانال مرواریدی‌در‌بهشت 💫🌈 https://eitaa.com/romanmorvaridebeheshti
مشاهده در ایتا
دانلود
آرامشۍ‌بر‌پاست‌اما‌من‌یقین‌داࢪم‌کہ‌باز... با‌یک‌تکآن‌چادرت‌یکباࢪہ‌طوفآن‌می‌شود! :) ↯♡ مࢪۅاࢪیدے دࢪ بهݜٺ♡↯ ~♡[🦋🍓🍭🍭🍓🦋]♡~ ♧♧♧ @Morvaariddarbehesht ♧♧♧ ~♡[🦋🍓🍭🍭🍓🦋]♡~
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
•👭🏻♥️• ↯♡ مࢪۅاࢪیدے دࢪ بهݜٺ♡↯ ~♡[🦋🍓🍭🍭🍓🦋]♡~ ♧♧♧ @Morvaariddarbehesht ♧♧♧ ~♡[🦋🍓🍭🍭🍓🦋]♡~
هدایت شده از ‐مَلجاء
رفقا چند نفر بهمون میدین بشیم 220🙏🏻🌿 @meshkatt72
همسنگری ها چندتا فرشته به ما میدید ۲۵۰ تا بشیم😊🌼🙏🏻 @Morvaariddarbehesht
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
وقتی این حرف ها رو شنیدم از اتاق بیرون اومدم و از مادرم پرسیدم شما مگه کجا رفته بودین؟ این حرف ها برای چیه؟ مامان هم داستان رو تعریف کرد که رفتیم خونه دایی تقی، ولی فرزانه جواب رد داد.منم با ناراحتی و به شوخی گلایه کردم که آخه مادر من!رفتید خواستگاری منم نبردین؟خودتون تنهایی رفتین؟ کجا بدون داماد میرن خواستگاری که شما رفتید؟ بعد هم رفتم داخل اتاق، اشکم در آمده بود.پیش خودم میگفتم من دختر داییمو دوست دارم. هرچی می‌گذشت، اطمینانم بیشتر می‌شد که تو بالاخره زن من میشی. اما بعد که شنیدم جواب رد دادی همش با خودم کلنجار میرفتم که مگه میشه کسی که این همه بهش فکر میکنم ودوستش دارم منو دوست نداشته باشه؟» صحبت به اینجا که رسید، من هم داستان قول و قراری که با خدا داشتم را تعریف کردم. گفتم: «قبل از این که شما دوباره بیایید و با هم صحبت کنیم، نذر کرده بودم. چهل روز دعای توسل بخونم. بعد هم اولین نفری که اومد و خوب بود جواب بله رو بدم. اما شما انگار عجله داشتی؛ روز بیستم اومدین!» حمید خندید و گفت: «یه چیزی میگم، لوس نشیا» در حالی که از لحن صحبت حمید خنده ام گرفته بود، گفتم: «می‌شنوم، بفرما!» گفت: «واقعیتش من یه هفته قبل از اینکه برای بار دوم بیایم خونتون رفته بودم قم، زیارت حرم کریمه اهل بیت، اونجا به خانوم گفتم یا حضرت معصومه، میشه اونی که من دوستش دارموبه من برسونی؟ دل من پیش فرزانه مونده، منو به عشقم برسون! من تو رو از کریمه اهل بیت گرفتم.» تاملی کردم و گفتم: "حمید آقا! حالا که شما این رو گفتی، اجازه بده منم خوابی که چند سال پیش دیدم رو برات تعریف کنم. البته قول بده شما هم زیادی هوایی نشی!"پرسید:"مگه چه خوابی دیدی؟" ادامه دارد... کتاب یادت باشد کپی هم آزاده،من بنده خدا کی باشم که بگم چی‌ حلاله چی حروم🙂✨ 🛑فقط اگه کپی کردید دعای شهادت برای ادمین رمان یادتون نره💔
گفتم :« چند سال پیش توی خواب دیدم یه هلیکوپتر بالای خونه دور میزنه و منو صدا می‌کنه. وقتی بالای پشت بوم رفتم ، از داخل همون هلیکوپتر یه گوسفند سر بریده بغل من انداختن . » حمید گفت :« خواب عجیبیه. دنبال تعبیرش نرفتی ؟» گفتم :« این خواب توی ذهنم بود ، ولی با کسی مطرح نکردم. تا اینکه رفته بودیم مشهد ، توی لابی هتل یه تعداد کتاب زندگی نامه و خاطرات شهدا بود. اونجا اتفاقی بین خاطرات همسر شهید « ناصر کاظمی» فرمانده سپاه پاوه خوندم که ایشون هم خوابی شبیه خواب من دیده. توی خواب میبینه یک هلیکوپتر بالای خونه اومد و یه گوسفند سر بریده همراه یه ماهی توی بغلش انداخت . وقتی این خواب رو برای همکارش تعریف کرده بود،همکارش گفته بود گوسفند سر بریده نشانه قربونی توی راه خداست . احتمالا تو ازدواج که میکنی همسرت شهید میشه . اون ماهی هم نشونه بچه است ! البته همسرت قبل از به دنیا اومدن بچه شهید میشه. نهایتاً آخر قصه زندگیش دقیقا همین طوری شد . قبل از به دنیا اومدن بچه ، همسرش شهید شد . اونجا که این خاطره رو خوندم . فهمیدم که من هم احتمالاً همسر شهید میشم .» این ماجرا را که تعریف کردم . حمید نگاه غریبی به من انداخت و گفت:« یعنی میشه؟ من که آرزومه شهید بشم . ولی ما کجا و شهادت کجا. » آن روز کلی با هم پیاده آمدیم و صحبت کردیم . اولین باری بود که این همه بین ما صحبت ردوبدل میشد. به کانال آب که رسیدیم واقعا خسته شده بودیم. حمید خستگی من را که دید پیشنهاد داد سوار تاکسی بشویم . ادامه دارد... کتاب یادت باشد کپی هم آزاده،من بنده خدا کی باشم که بگم چی‌ حلاله چی حروم🙂✨ 🛑فقط اگه کپی کردید دعای شهادت برای ادمین رمان یادتون نره💔
↯♡ مࢪۅاࢪیدے دࢪ بهݜٺ♡↯
🌺🌼بسم‌الله‌الرحمن‌الرحیم 🌼🌺
آنچہ در ♡مرواریدی‌در‌بهشت ♡گذشت✨ بمونید بࢪامون:) شبتون‌ شهدایے🌹✋️ عاقبتتون امامـ زمانے...💙 یاعلے‌مددッ🌙
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌹بسم‌الله الرحمن الرحیم 🌹
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
از حرم دورم ولی عیبی ندارد آرزو… یک شبِ جمعه منو شش گوشه‌ای در پیشِ رو… ↯♡ مࢪۅاࢪیدے دࢪ بهݜٺ♡↯ ~♡[🦋🍓🍭🍭🍓🦋]♡~ ♧♧♧ @Morvaariddarbehesht ♧♧♧ ~♡[🦋🍓🍭🍭🍓🦋]♡~