eitaa logo
حجت الاسلام محسن رنجبر
558 دنبال‌کننده
2.7هزار عکس
1.7هزار ویدیو
31 فایل
مقطع کارشناسی ارشد رشته ی مشاوره سطح ۳ ی حوزه علمیه مشاور حوزه علمیه مدیر موسسه حجاب و مدیر گروه مشاوره مسرور مدرس دانشگاه فرهنگیان، دوره های ضمن خدمت و عمومی ارتباط بامدیر کانال @Ravan_Yar_Islami تلفن دفتر مشاوره ۰۳۱۳۲۲۴۸۰۰۵ جهت تبادل👇 @Talabeh_Agha313
مشاهده در ایتا
دانلود
🖤 محرّم‌ها دلم بدجوری می‌گیرد... 💔 آقاجان! محرّم‌ها دلم بدجوری می‌گیرد. قبلاً فکر می‌کردم که این دلگیری فقط برای مصیبت جدّت حسین است. برای مظلومیتش، تنهایی‌اش و تشنگی‌اش گریه می‌کردم و با خودم می‌گفتم اگر بودم، یاری‌اش می‌کردم و… اما حالا چندسالی است که می‌دانم این غمِ دل و بغض گلویم فقط برای مظلومیت حسین نیست… ▪️ آقاجان! از وقتی شنیدم که شما همهٔ آن‌ روز مصیبت‌بار را به چشم می‌بینی و روز و شب گریه می‌کنی، بیشتر غصه می‌خورم. خوب که فکر می‌کنم، می‌بینم من هم حسینی دارم که تنهایش گذاشته‌ام. صدایش را نشنیدم و دعوتش را لبیک نگفتم. ▫️ نمی‌دانم برای کدامتان اشک بریزم؟ برای حسین یا برای تنهایی شما؟ یا به حال خودم؟! محرّم‌ها دلم بدجوری می‌گیرد... ؛ 🏴
‍ 📚برکت توسل به نام ارواحنا فداه انسان در هر تنگنا و مشکلی بیفتد، اگر بتواند «یا صاحب الزمان» را درست بگوید، علیه السلام به فریاد او می‌رسند. یک نفر نقل می‌ کرد: دو جوان مدت زیادی در مکه، معتکف شدند که یکی از آنها شیعه و دیگری اهل سنت بود. آن‌ دو نفر با همدیگر رفیق ‌می‌ شوند. شب‌ ها روی پشت بام می‌خوابیدند و گاهی برای تهیه غذای ساده‌ای بیرون می‌رفتند و بقیه‌ اوقاتشان را در مسجد الحرام، مشغول به عبادت خود بودند. روزی مشغول به طواف بودند که پای جوان شیعه پیچ می‌خورد و دستش به لباس احرام یکی از عرب‌ها اصابت می‌ کند. آن عرب، فریاد می‌زند: سارق سارق. شرطه‌ها آن جوان را دستگیر می ‌کنند و به حجر اسماعیل می‌ برند تا مسئول آنها بیاید و او را ببرد. در همین هنگام، اذان مغرب ‌می ‌شود. آن جوان شیعه با صدای بلند می‌ گوید: «یا صاحب الزمان، یا صاحب الزمان». مسئول شرطه‌ها می‌ رسد؛ اما چون نمازگزاران آماده نماز جماعت شده بودند، تصمیم می ‌گیرند آن جوان را بعد از نماز ببرند. آنها ناگهان دیدند یک نفر با آرامش و با قدم‌های محکم، بدون توجه به اطراف آمد به طوری که نظر همه را جلب کرد. سپس دست آن جوان را گرفت و او را در پیش چشمان شرطه‌ها از جمعیت بیرون برد. شرطه‌ها به مسئول خود می‌ گویند: او کیست؟ آن مسئول می‌ گوید: نمی‌دانم؛ اما یک بار دیگر هم یک قضیه‌ای اتفاق افتاد و من او را دیدم که همین کار را انجام داد؛ ولی ما اصلاً نتوانستیم حرف بزنیم. 👤حجت‌الاسلام شیخ جعفر ناصری 🌱 اللهم عجل لولیک الفرج