🔹قبل از #کرونا چند روزی از طرف مسجد ، اردوی مشهد رفته بودیم
به اندازه ی چند وعده برای #همسرم غذا آماده کرده بودم...
🔹... سفر تموم شد و برگشتم خونه...🏡
وااای چشمتون روز بدنبینه🤯
🔹انگار قوم مغول حمله کرده بودن ، همه سینک پر از ظرفای نشسته که بو گرفته بودن🤢 ، دیگه تو کابینت ها لیوان تمیز دیده نمیشد... پوستای تخمه شده بود مثل کوه آتشفشان ...
جوراب های نشسته وووو
🔹چون از سفر زیارتی اومده بودم و جوّ معنوی منو گرفته بود😇😉با دیدن این صحنهها ، خییییلی خودم و کنترل کردم که جیغ بنفففش نکشم😬 ... در حد صورتی ملیح تعجّب و عصبانیتم رو نشون دادم 😶
🔹و نشستم کنار همسرم...
کلی باهاش صحبت کردم 🗣
🔹از همکاری و رفتار بزرگانمون تو خونه ... کتاب پا به پای آفتاب که بهمون هدیه داده بودن رو باز کردم و براش چند قسمتش رو خوندم ....
🌱داستان ظرف شستن #امام_خمینی ، آماده کردن صبحانه و ریختن چای برای اهل منزل ...
و این خاطره👇
🌱«در جمع نشسته بوديم، مي ديديم كه آقا دارند به طرف آشپزخانه مي روند. از ايشان سوال مي كرديم، مي گفتند:
مي روم آب بخورم
مي گفتيم: "به ما بگوييد تا برايتان آب بياوريم. " مي گفتند:
مگر خودم نمي توانم اين كار را انجام بدهم؟
بعد با خنده مي گفتند:
انسان بايد خودكفا باشد.»*
🔹خب انتظار نداشتم مثل عصای موسی معجزه رو سریع ببینم ، اما همسرم حسابی توفکر فرو رفت🧐 ....
منم توفکر فرورفتم ،برای برنامه ریزی یه گردش دیگه تو ماههای آینده 😂به نیت امتحان اینکه حرفام اثرگذار بود یا نه😜
*پابهپای آفتاب ، ج۱، ص۱۰۳
#همسرخوبم
_
⇱ ڪلیــڪ ڪنید ⇩⇩⇩
🆔 eitaa.com/moshavereslami