eitaa logo
مستندعشق 🌷
347 دنبال‌کننده
7.9هزار عکس
3.1هزار ویدیو
26 فایل
﷽ بترسید از آنان که دعای بعدِ نمازشان شهادت است...💔 . . ویژه یاد و خاطره شهداء . . محفل شهداء را ترک نکنید🌷 کپی مطالب آزاد🥀 خادم‌الشهداء: @MoghuofehMahdavi9401
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
بسم الله الرحمن الرحیم 📖 صفحه 267 شرکت در ختم قرآن برای فرج اللهم‌عجل‌لولیک‌الفرج @Mostanade_Eshq
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
▫️تو هم آوای آفتابی؛ دعوت کننده به خورشید؛ سلام بر تو مولایم که نور پس از نوری!السَّلَامُ عَلَيْكَ يَا دَاعِيَ اللَّهِ وَ رَبَّانِيَّ آيَاتِهِ ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ ✅ روز دوّم چلّه به نیّت فرج (پنج‌شنبه) ⏳ ۳۸ روز مانده به نیمه‌ شعبان اللهم‌عجل‌لولیک‌الفرج @Mostanade_Eshq
🌷"بسم رب شهدا و صدیقین"🌷 سَلٰامْ بر آنانی که اَوَلْ از ســیم خاردار نَـفْسـْ گُذَشْتَنْـ و بَـعْد از سیم خار دار دشْمَنــــْ🥀 سلام‌بـــَر‌شُهَـدآ... ✋💔 یه سلام از راه دور به حضرت عشق...❤️ به نیابت از شهدا اَلسَّلامُ عَلَی الْحُسَیْنِ وَعَلی عَلِیِّ بْنِ الْحُسَیْنِ وَعَلی اَوْلادِ الْحُسَیْنِ وَعَلی اَصْحابِ الْحُسَیْن 🌹صبحتون_شهدایی صلی_الله_علیک_یا_اباعبدالله ✨یادشهداباصلوات الّلهُمَّ‌صَلِّ‌عَلَی‌مُحَمَّدٍوَآلِ‌مُحَمَّدٍوَعَجِّلْ‌فرَجَهُمْ اللهم‌عجل‌لولیک‌الفرج @Mostanade_Eshq ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌
6.44M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
📌 این روزها یادآور فریاد‌های "یا زهرایی" است که قلـب دشمـــن را در خاک شلمچه لرزاند و هراس را برای دشمنِ اشغالگر به ارمغان آورد ... 🔹 ایام عملیات کربلای ۵ در دیماه ۱۳۶۵ در منطقه‌ شلمچه‌ و شرق بصره‌ که بیش از ۲ ماه بطول انجامید. 🗓 سی و هفتمین سالگرد شهادت سردار شهید اسماعیل دقایقی ◇ فیلم اعلام رمز عملیات کربلای۵ توسط محمدنبی رودکی فرمانده لشکر ۱۹ فجر شیراز_زمستان 1365 عملیات_کربلای۵ ؛ با رمز مقدس یازهـــــرا سلام‌الله یادشهدابا اللهم‌عجل‌لولیک‌الفرج @Mostanade_Eshq
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📗 ▫️وَأَمَرَهُ أَنْ يَكْسِرَ نَفْسَهُ مِنَ الشَّهَواتِ، وَيَزَعَها عِنْدَ الْجَمَحاتِ، فَإنَّ النَّفْسَ أَمَّارَةٌ بِالسُّوءِ إلّاما رَحِمَ اللَّهُ‌ 🛑 و نيز او فرمان مى‌دهد كه خواسته‌هاى نابجاى خود را درهم بشكند، و به هنگام وسوسه‌هاى نفس خويشتن‌دارى را پيش گيرد زيرا كه نفس اماره انسان را به بدى وا مى‌دارد، مگر آنكه رحمت خدا شامل حال او شود 📘 اللهم‌عجل‌لولیک‌الفرج @Mostanade_Eshq
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
[💔🕊] ازاون‌ڪوه‌یه‌مشت‌خاك‌برگشت! ازاین‌دیگه‌حماسی‌ترنمیشد🥀 🌹نهمین سالگرد شهادت یادشهداصلوات الّلهُمَّ‌صَلِّ‌عَلَی‌مُحَمَّدٍوَآلِ‌مُحَمَّدٍوَعَجِّلْ‌فرَجَهُمْ الّلهُـمَّ‌عَجِّــلْ‌لِوَلِیِّکَ‌الْفَـــرَج ┄┄┅═✧❁🌹❁✧═┅┄┄ @Mostanade_Eshq
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
مستندعشق 🌷
#شهید_عباس‌_دانشگر #راستی‌_دردهایم‌_کو ؟ 44 نیمه‌شب باز قلم مرا به خلوت می‌خواند. درد دل می‌کنم؛ ا
؟ 45 حساب و کتاب سلف دانشگاه، چند روزی است فکری‌ام کرده. هرچه حساب می‌کنم می‌بینم روزانه تعداد زیادی غذا اضافه می‌ماند و اسراف می‌شود. نامیزانیِ این حساب و کتاب، نامیزانم می‌کند. زنگ می‌زنم به مهرداد. می‌کوشد که حالی‌ام کند این تعداد اضافه آمدن غذا در مقایسه با تعداد کلی غذاها، طبیعی است. من اما از چیزهای نادرستی که برایمان طبیعی شده می‌ترسم! بی‌طاقتی‌ام را با مهرداد شریک می‌شوم. شب که می‌شود می‌رویم به سلف. تعداد زیادی از غذاهای باقی‌مانده را بسته‌بندی می‌کنیم. ماشینی جور می‌کنیم و از دانشگاه بیرون می‌زنیم. فاصله نسبتا زیادی را تا آن سوی تهران طی می‌کنیم؛ جایی که انگار تهران در آن رنگی نیست! بارانِ زمستان، می‌چکد روی شیشه ماشین و سُر می‌خورد. دستم را از ماشین بیرون می‌برم تا چند قطره‌ای را شکار کنم. می‌رسیم به آن‌جا که باید... تا از ماشین پیاده می‌شوم خشکم می‌زند. قابِ غریب روبرویم، دلم را به هم می‌ریزد. پسرکی که جثه‌اش می‌گوید عدد سنش هنوز دو رقمی نشده، دست‌ها و زانوهای کوچکش را روی زمینِ خیسِ باران‌خورده گذاشته؛ جایی نزدیک شیرابه‌هایی که باران نتوانسته بشویدش. خواهری که قدش اندکی- فقط اندکی!- بلندتر است، کفش‌ها را درآورده و پاهای کوچکش را بر پشت برادر گذاشته و توی تاریکی شب، چشم تیز کرده که لقمه نانی بین زباله‌های مردم بیابد. می‌خواهم جلو بروم اما پای رفتن ندارم. مهرداد چند تا غذا می‌برد برایشان. خواهر، سرش را از میان زباله‌های سطل بیرون می‌کشد؛ چشم‌هایش توی تاریکی برقی می‌زند. ترکیبِ سیاهی از اندوه و غبارِ نم‌زده، گونه‌های کوچکش را پوشانده. چیزی می‌گوید و دوتایی، با برادر، دست هم را می‌گیرند و به دو می‌روند. کلمات از ذهنم می‌گریزند. ساعتی بعد برمی‌گردیم. غذاها تمام می‌شوند اما شب، تمام نمی‌شود. آن برادر و خواهر انگار خواب را هم با خود به دو برده بودند... حساب و کتاب قلبم هنوز نامیزان است... بی‌خوابی می‌کشاندم پای قفسه کتاب‌هایم. انسانِ کاملِ علامه‌ی شهید را برمی‌دارم و ورق می‌زنم. کلمات با صدای علامه در ذهنم مرور می‌شوند: «فرق انسان و غیرانسان این است که انسان، صاحب‌درد است.» بغضِ گلوگیر، شعر می‌شود در ذهنم: هرکجا دردی، دوا آن‌جا رود... ادامه دارد یادشهداباصلوات اللهم‌عجل‌لولیک‌الفرج ─┅─🍃🌺🍃─┅─ @Mostanade_Eshq