eitaa logo
مستندعشق 🌷
356 دنبال‌کننده
7.5هزار عکس
2.9هزار ویدیو
26 فایل
﷽ بترسید از آنان که دعای بعدِ نمازشان شهادت است...💔 . . ویژه یاد و خاطره شهداء . . محفل شهداء را ترک نکنید🌷 کپی مطالب آزاد🥀 خادم‌الشهداء: @MoghuofehMahdavi9401
مشاهده در ایتا
دانلود
به هوش باشيد، فتنه ها در پيش است! فِتَنٌ کَقِطَعِ الْلَّيْلِ الْمُظْلِمِ، لاَ تَقُومَ لَهَا قَائِمَةٌ، وَ لاَ تُرَدُّ لَهَا رَايَةٌ فتنه هايى است همچون پاره هاى شبِ تاريک، که هيچ کس نمى تواند در برابر آن بايستد و هيچ پرچمى از پرچم هاى آن به عقب رانده نمى شود (و شکست، دامن آنها را نمى گيرد)» ✍️اشاره به اينکه، گردانندگان اين فتنه بسيار قوى و زورمندند و حساب شده وارد ميدان مى شوند و فضاى جامعه را تيره و تار مى سازند. خطبه ١٠٢
لطفی که کرده ایی تو به من مادرم نکرد ای مهربانتراز پدرو مادرم حسین... :)
Seyed.Reza.Narimani.Akse.Refighe.Shahidam(128) (1).mp3
8.65M
شهید مهدی زین الدین: هرکس شب جمعه شهدا را یاد کند، شهدا نیز او را نزد اباعبدالله الحسین (ع) یاد خواهند کرد ... [شهدا را یاد کنیم حتی با ذکر یک صلوات]
شهداشقایق هایی هستند که ایثارراآبرودادندوبه نام خودساختند🍃🌹🍃🍃🌹🌹 دنیارابه گوشه ای افکندندوباپرواز عاشقانه خود برروزهای مانسیم بهشت پاشیدند🍂🍃🍂🍃🍁🍃🍂🍃🍁🍂🍃🍁🍂🍂🍁🍂🍃 هزاران گل صلوات محمدی رانثارشهدایی می کنیم که زنده ی جاویدندونزدخداوندروزی می خورند.🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹اللهم صل علی محمدوآل محمد🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹
🔴 امام خامنه‌ای: شهید چمران، هم علم است، هم ایمان؛ هم سنت هست، هم تجدد؛ هم نظر هست، هم عمل؛ هم عشق هست، هم عقل. 🌹گرامی‌باد 31 خرداد سالروز شهادت دکتر چمران
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 امام‌خمینی: مثل چمران بمیرید 🗓 به مناسبت سالروز شهادت دکتر چمران
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
دامن آلوده و روی سیاه آورده ام گرچه آهی در بساطم نیست، آه آورده ام... هرچه هستم، هرچه بودم، بر کسی مربوط نیست! بر امامِ مهربانِ خود، پناه آورده ام :)... ..
لایق وصل تو که من نیستم؛ اذن به یک لحظه نگاهم بده آقاجان...
با همین پرونده‌‌ی سنگین‌و این بار گناه‌ میخرد ما را در این‌ دنیاو آن‌ دنیا حسین ...
«ما لا يمكنُ أن يُقال؛ سينهمرُ دمعاً». آنچھ نمۍ‌توان گفت؛ بھ‌ صورتِ اشڪ جارۍ میشود . . .
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
گفت: باز هم شهید آوردن؟ یک مشت استخوان شب خواب دید در یک باتلاقه دستی او را گرفت... گفت: کی هستی؟ گفت: من همان یک مشت استخوانم...🥀
🌸 فرزند:فتح الله تاریخ ولادت:۱۳۴۳/۳/۲ کوهدشت_لرستان تاریخ شهادت:۱۳۶۵/۱۰/۲۹ عملیات کربلای پنج_شلمچه محل دفن:گلزار شهدای شهرستان کوهدشت🥀
آری پایان کار پیشروان به سوی خدا و آنهایی که برای خدا حرکت می کنند بهشت است و پایان و آخر کار تقصیر کاران و آنهایی که خدا را فراموش کرده اند و همچنین آنهایی که خدا را با این همه عظمت در مقام و ریاست با این همه حقارت حل کرده اند آتش دوزخ است...🥀
🔴7تیر ماه سالروز شهادت و 72تن از یاران باوفایش گرامي باد. شهدا را یاد کنیم با ذکر صلوات🥀
اواخر شب بود که پسرم تازه به خواب رفته بود و من هم فرصت را غنیمت شمردم و تعدادی از برگه‌های امتحانات میان‌ترم دانشجوهایم را تصحیح کردم. از بس با پسرم کلنجار رفته بودم و بازی کرده بودم خسته شده بودم، به رختخواب رفتم  و زود خوابم برد، در خواب شهید همت را دیدم. با موتور تریل آمد ، چشمان درشت و زیبایش را به من دوخت و با لبخند گفت: بپر بالا! محو تماشای چشمان او بودم و بی اختیار سوار موتور تمیز و نوی او شدم. از کوچه ها و خیابان ها که گذشتیم، به در یک خانه رسیدیم.  ناگهان از خواب پریدم، سابقه نداشت که نیمه‌های شب بدون دلیل از خواب بیدار شوم. چهره‌ی نورانی و چشمان مشکی شهید همت در خاطرم تازه بود و به خوبی همه جزییات خوابم را می‌دانستم. به امید دوباره‌ی دیدن چشمهایش به خواب رفتم ، صبح زود بیدار شدم اما بدون دیدن دوباره‌ی چشمهایش! خوابی که دیدم بودم آنچنان شفاف و روشن بود که آدرس خانه‌ای که با شهید همت رفته بودم به خوبی در ذهنم مانده بود ، به دانشگاه که رسیدم در جمع دوستانم این خواب را تعریف کردم و گفتم:  به نظر شما تفسیر این خواب چیست؟ هر کس اظهار نظری می‌کرد ، بعد از دقایقی همه با هم گفتند: آدرس خانه را بلدی؟  گفتم: بله. گفتند: خوب معلوم است، حاج ابراهیم بهت گفته  باید آنجا بروی!  دل تو دلم نبود کلاس درس که تمام شد بلافاصله خودم را به در آن خانه رساندم. همه شواهد و جزییات مو به مو در خاطرم بود و این خانه دقیقا همان خانه بود، با آشوبی در دل و دستی لرزان زنگ خانه را زدم. پسر جوانی دم در آمد، با ابروهایی برداشته و موهایی ژولیده  گفت: بله کاری دارید؟! با عجله گفتم: شما با حاج ابراهیم همت کاری داشتی؟ نام حاج ابراهیم را که شنید ناگهان رنگش عوض شد و بدون مقدمه  شروع به گریه کرد. شانه‌های نحیف و استخوانی‌اش می‌لرزید و گلوله گلوله اشک بر محاسن نداشته‌اش می‌لغزید. حال او را که دیدم بی اختیار اشکم روان شد و دست او را گرفتم و یک یا الله گفتم و داخل خانه شدم. در میان اشک و هق هق گریه گفت: چند وقت هست می خواهم خودکشی کنم. دیشب آخرای شب داشتم تو خیابون راه می رفتم و فکر می کردم، که یک دفعه چشمم افتاد به تابلو اتوبان شهید همت. گفتم: می گن شماها زنده اید، اگر درسته یک نفر رو بفرست سراغم که من رو از خودکشی منصرف کنه.  الآن هم که شما اومدید اینجا و می گید از طرف شهید همت اومدید. او را در بغل گرفتم، تنها بود تنهای تنها! شانه‌های او می‌لرزید و قلب مرا هم می‌لرزاند. ذراتی از اشک که از حدقه چشمم جوشیده بود بر روی عینکم ریخت و دیدم را کم می‌کرد اما دید باطنی‌ام را زیاد.  تا دیشب معنای آیه قرآن را که می‌فرماید: شهیدان زنده‌ هستند و عند ربّهم یرزقون‌اند را نمی‌فهمیدم اما حالا ...واقعا شهیدان زنده‌اند[1]! [برداشتی از کتاب شهیدان زنده‌اند.] 🌷اللهم عجل لولیک الفرج🌷
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
لطفا در ایتا مطلب را دنبال کنید
مشاهده در پیام رسان ایتا
با رویای بینﺍلحرمین خیلی خیلی دلتنگم حسین...