eitaa logo
🇮🇷مستندعشق
338 دنبال‌کننده
8.4هزار عکس
3.3هزار ویدیو
27 فایل
﷽ بترسید از آنان که دعای بعدِ نمازشان شهادت است...💔 . . ویژه یاد و خاطره شهداء . . محفل شهداء را ترک نکنید🌷 کپی مطالب آزاد🥀 خادم‌الشهداء: @MoghuofehMahdavi9401
مشاهده در ایتا
دانلود
حکایتی از آیت‌الله بهجت در مورد توجه اهل‌بیت علیه‌السلام به گریه‌کن‌های امام حسین علیه‌السلام؛ آیت‌الله بهجت (ره): در نزدیكی نجف اشرف، در محل تلاقی دو رودخانۀ فرات و دجله، آبادی‌ای است به نام «مصیب»، كه مردی شیعه برای زیارت مولای متقیان امیرالمؤمنین علیه‌السلام از آنجا عبور می‌كرد... مردی كه در سر راه مرد شیعه خانه داشت، چون می‌دانست او همواره به زیارت حضرت علی علیه‌السلام می‌رود، او را مسخره می‌كرد. حتی یک‌بار به امیرالمؤمنین علیه‌السلام جسارت كرد و همچنین گفت: به او (امام علی علیه‌السلام) بگو من را از بین ببرد، وگرنه در بازگشت، تو را خواهم کشت! مرد شیعه خیلی ناراحت شد.. چون به زیارت مشرف شد، بسیار بی‌تابی كرد و عرض کرد: شما که می‌دانی این مخالف چه می‌كند؛ چرا پاسخش را نمی‌دهید؟! آن شب آن حضرت را در خواب دید و به ایشان شكایت كرد. حضرت امیر علیه‌السلام فرمودند:«او بر ما حقی دارد كه نمی‌توانیم در دنیا او را كیفر دهیم.» مرد شیعه می‌گوید:«آری، لابد به‌خاطر آن جسارت‌هایی كه او می‌كند، بر شما حق پیدا كرده است؟!» حضرت فرمودند:«روزی او در محل تلاقی آب فرات و دجله نشسته بود و به فرات نگاه می‌كرد، ناگهان ماجرای كربلا و منع سیدالشهدا علیه‌السلام از نوشیدن آب، به خاطرش آمد و پیش خود گفت: عمربن‌سعد كار خوبی نكرد كه این‌ها را تشنه كشت، و ناراحت شد و یک قطره اشک از چشم او ریخت؛ از این جهت بر ما حقی پیدا كرد كه نمی‌توانیم او را در این دنیا مجازات کنیم.» آن مرد شیعه می‌گوید: از خواب بیدار شدم و به سمت منزل خود رفتم. در سر راه با آن سنی ملاقات کردم. با تمسخر گفت: امامت را دیدی و از طرف ما پیام رساندی؟! مرد شیعه گفت: آری، پیام تو را رساندم و پیامی دارم. او خندید و گفت: بگو چیست؟ مرد شیعه جریان را تا آخر تعریف كرد. مرد سنی با شنیدن این ماجرا سر به زیر افكند و كمی به فكر فرو رفت و گفت: خدایا، در آن زمان هیچ‌كس در آنجا نبود و من این را به كسی نگفته بودم، علی علیه‌السلام از كجا فهمید؟! بلافاصله شیعه شد...
🎧 کتاب صوتی : زنان آسمانی ✍ نویسنده : فریبا انیسی 📚 ناشر : ✨ موضوع : شهیده ناهید فاتحی کرجو 🎙با صدای : شهره حیدری 🖇 قالب : روایی 🎬 تولید شده در پایگاه کتاب گویای ایران صدا 🌹شهیده«» در چهارم تیرماه ۱۳۴۴ خورشیدی در سنندج متولد شد. پدرش از کارکنانِ ژاندارمری و مادرش زنی خانه‌دار بود. 🌺ناهید بسیار مهربان بود. او اغلب لباس و وسایلش را به دیگران هدیه می‌کرد. وی از آغاز نوجوانی، با گروه‌های مبارز مسلمان همکاری نزدیک داشت و هم‌‌‌سالانش را نیز از ستم رژیم پهلوی آگاه می‌کرد. ناهید، پس از پیروزی انقلاب، به فعالیت دینی و انقلابی‌اش ادامه داد؛ تا آن‌جا که حزب تاب نیاورد و ناهید را در حمله‌ای ناجوانمردانه به اسارت درآورد. 💢 این دختر فداکار، پس از تحمل ماه‌ها شکنجه و رنجِ اسارت، در تاریخ دهم تیر ۱۳۶۱، در هفده‌سالگی، به شهادت رسید. ❇️ اندکی از بسیار خاطراتی که از وی در یاد اطرافیانش مانده، در دومین مجلد از مجموعه‌‌ی «زنان آسمانی» گردآوری شده است.