🔘 على خرمدل هیبت عجیبی داشت خیلی تودار بود. کمتر احساساتی می شد. همه از او حساب میبردند.
💔 دریای دل علی را فقط یک چیز طوفانی می کرد! آن هم مصیبت های #حضرت_زهرا (سلامالله) بود حضرت فاطمه را با نام مادر صدا می کرد. بارها دیده بودم که وقتی مداح روضه میخواند قدرت تحمل خود را از دست میداد و غش میکرد.
✨ اگر در اوج شادی و خوشحالی بود با شنیدن نام مادر سادات اشک در چشمانش حلقه میزد ارادت او به مادر زبانزد دیگر رزمندگان بود.
💫 بارها به همراه تیم های شناسایی لشکر به منطقه ی دشمن میرفت و با دست پر برمیگشت.
#شهیدعلیخرمدل
#فاطمیه
اللهمعجللولیکالفرج
@Mostanade_Eshq
مستندعشق 🌷
🔘 على خرمدل هیبت عجیبی داشت خیلی تودار بود. کمتر احساساتی می شد. همه از او حساب میبردند. 💔 دریای دل
🔸در عملیات بدر با هم راهی منطقه هور شدیم.
به علی گفتم تو جلوتر نرو!
با تعجب گفت:چرا !؟
گفتم: تو در همه عملیات ها یا تیر خوردی یا ترکش! اصلا هر چی تیر و ترکش سرگردان است مثل آهن ربا جذب میکنی!
🔸علی خنده تلخی کرد و جلو رفت. در همان عمليات بود که ترکش بزرگی به سرش خورد.
قسمتی از جمجمه ی او آسیب دید با ناراحتی او را روی برانکارد گذاشتیم و حرکت کردیم.
فکر کردم شهید شده. اما انگار نه انگار! روی برانکارد که بود گفت: هوا سرد است یک پتو بیندازید روی من!
🔸با خنده گفتم: مگر تو شهید نشده ای!؟
علی هم گفت: نه؛ من وقتی شهید میشوم که تیر به پهلویم بخورد! الان وقتش نیست.
#شهیدعلیخرمدل در فروردین سال ۶۵ با اصابت تیر به پهلویش، به مادرسادات اقتدا نمود.
📙برگرفته از کتاب مهرمادر
#فاطمیه #حضرت_زهرا
اللهمعجللولیکالفرج
@Mostanade_Eshq