●لطفاً از نحوه آشنایی با شهید قاضیخانی بفرمائید؟
همسر شهید: سال اول دانشگاه در رشته زبان و ادبیات فارسی تحصیل میکردم و در عین حال خیلی بلندپرواز بودم
و با اینکه ماشین نداشتیم و میدانستم که نمیتوانیم ماشین بخریم دوست داشتم گواهینامه بگیرم
و برای همین هم به نزدیکترین آموزشگاه رانندگی محل زندگیمان مراجعه کردم
، هنگام ثبتنام مسئول آموزشگاه گفت ما یک هنرجوی دیگر هم داریم که نام ایشان هم قاضیخانی است و من در پاسخ گفتم اینجا کسی را با این نام نمیشناسم.
چند روز بعد همان مسئول به من گفتند که آن آقا همان کسی است که میگفتم هم نام شماست و بعد از آن هم، من، آقا مهدی را یکی دو بار دیگر در آموزشگاه دیدم
و با هم در حد سلام و احوالپرسی صحبت میکردیم، هر بار هم که آقا مهدی من را میدید چهرهاش برافروخته میشد.
آقا مهدی آن زمان تازه از سربازی برگشته بودند و در همان مدّت هم مسئله ازدواج را با خانواده مطرح کرده بودند و گویا چون همشهری پدرم بودند، پدرم را هم میشناختند.
مدافع حرم
#شهید_مهدی_قاضی_خانی
#زندگینامه_شهیدمهدی_قاضی_خانی
ادامه دارد.....
یادشهداباصلوات
اللهمعجللولیکالفرج
@Mostanade_Eshq
● مراسم خواستگاری و عقد و عروسی چگونه برگزار شد؟
همسر شهید: خواستگاری ما خیلی ساده برگزار شد و حتی گل و شیرینی نگرفته بودند و خواهر بزرگتر من میگفت ببینید حتی گل و شیرینی نگرفتهاند؛
اما این حرفها برایم مهّم نبود، چرا که آقا مهدی در آن مراسم حرفهایی زدند که برای من از هر گلی زیباتر و از هر شیرینی شیرینتر بود، و وقتی به آقا مهدی میگفتم چرا من را انتخاب کردید میگفتند به خاطر حجاب شما، حجاب مسئله کوچکی نیست و خیلی باارزش است.
پدرشان در همان جلسه خطاب به آقا مهدی گفتند شما تازه 20 سالت تمام شده
و از سربازی برگشتهای، من الان این را در جمع میگویم که فردا از من طلب کمک نکنی،
آقا مهدی هم گفتند من با توکل به خدا تصمیم گرفتهام زندگی کنم و تا آخر هم به امید خدا روی پای خودم میایستم،
این حرف برای من خیلی زیبا بود و به من قوّت قلب میداد.
#حجاب
#شهید_مهدی_قاضی_خانی
#زندگینامه_شهیدمهدی_قاضی_خانی
یادشهداباصلوات
اللهمعجللولیکالفرج
@Mostanade_Eshq
پدرشان در همان جلسه خطاب به آقا مهدی گفتند شما تازه 20 سالت تمام شده
و از سربازی برگشتهای، من الان این را در جمع میگویم که فردا از من طلب کمک نکنی،
آقا مهدی هم گفتند من با توکل به خدا تصمیم گرفتهام زندگی کنم و تا آخر هم به امید خدا روی پای خودم میایستم،
این حرف برای من خیلی زیبا بود و به من قوّت قلب میداد.
آقا مهدی دیپلم هم نداشت
و در دانشگاه به من میگفتند که شاید شما موقعیتهای بهتری را داشته باشید،
من با خیلیها مشورت کردم اما در نهایت با خودم فکر کردم که
《خداوند فردی را سر راهم قرار داده که با اخلاق و باایمان است و به خانواده اهمیّت میدهد و اهل #نماز است 》
و هر چه سبک سنگین کردم دیدم اینها بهتر از مدرک تحصیلی و ثروت است.
#شهید_مهدی_قاضی_خانی
#زندگینامه_شهیدمهدی_قاضی_خانی
ادامه دارد…
یادشهداباصلوات
اللهمعجللولیکالفرج
@Mostanade_Eshq
طولی هم نکشید که عقد کردیم، عقدمان همزمان با سالگرد ازدواج حضرت علی و حضرت فاطمه (علیهاالسلام) بود،
من دوست داشتم مهرم به وحدانیت خداوند یک سکه باشد اما پدر شوهرم گفتند که 5 سکه باشد و با اینکه زیاد راضی نبودم قبول کردم.
پول محضر را خود آقا مهدی پرداخت کردند و فقط برای من یک چادر سفید ساده خریدند و برای خودشان هم رفتیم خیاطی و یک دست کت و شلوار تهیه کردند به همراه کفش.
بعد از عقد، یکسال نامزد بودیم.
تا آقا مهدی پولی فراهم کنند و وسایل را تهیه کنیم، به من گفتند اگر برای شما طلا بگیرم دیگر هیچ وسیله دیگری نمیتوانم بخرم که من گفتم من طلا نمیخواهم و برای عروسی هم هیچ طلایی نداشتم و فقط همان حلقهای بود که برای من خریداری کرده بودند و چون میگفتند طلا برای مرد حرام است برای خودشان هم حلقه نخریدند و همزمان با عید غدیر هم مراسم عروسی برگزار شد که همراه با مولودیخوانی و خیلی ساده بود.
#ساده_زیستی
#شهید_مهدی_قاضی_خانی
#زندگینامه_شهیدمهدی_قاضی_خانی
یادشهداباصلوات
اللهمعجللولیکالفرج
@Mostanade_Eshq
تقریباً محمدمتین یکماه بود رفته بود مدرسه که آقا مهدی رفتند سوریه،
طبق گفته دوستانشان شب شهادت بعد از نماز وارد عملیات میشوند گویا یکی از دوستانشان زخمی شده بوده که آقا مهدی سینهخیز میروند
که دوستشان را بیاورند و در حین آوردن او از ناحیه پهلو تیر میخورد و به شهادت میرسد، البته خدا را شکر آن دوستشان نجات پیدا میکند
●مهّمترین دغدغه شهید چه بود؟
همسر شهید: مسائل اخلاقی و فرهنگی هم برایش خیلی مهّم بود، از پایگاه دستگاه دیجیتال میآورد و آن را با ماهوارهها تعویض میکرد.
●تسنیم: خبر شهادت آقا مهدی را چگونه به شما دادند؟
همسر شهید: من خانه را تمیز کرده بودم چون میدانستم سر 45 روز همه را برمیگردانند و حتی فرشها را شسته بودم و برای بچهها هم لباس نو خریده بودم،
محمدمتین مدرسه بود، من محمدیاسین را بغل کردم و دست نهال را گرفتم و برای خرید رفتم بیرون، همان موقع شهید نجفی به شهادت رسیده بودند
و اولین شهید ایرانی قرچک بودند، از جلوی منزل آنها عبور میکردم که با دیدن بنر شهادت، رفتم جلوتر و از آقایی که در آنجا بود پرسیدم
یعنی هر کسی به سوریه برود شهید میشود؟! آن آقا گفتند که نه باید قسمتشان باشد و اینکه شهید نجفی مدّت زیادی در سوریه بوده، حالم بد شد و
با خودم گفتم این بار که آقا مهدی زنگ بزند میگویم که حتماً مراقب خودت باش که اتفاقی نیفتد.
#شهید_مهدی_قاضی_خانی
#زندگینامه_شهیدمهدی_قاضی_خانی
ادامه دارد...
یادشهداباصلوات
اللهمعجللولیکالفرج
@Mostanade_Eshq
بعد از حمام بچهها رفتیم خانه پدرشوهرم و دیدم که اقوام از راه دور آمدهاند، شوکه شده بودم نمیتوانستم گریه کنم، چون کسانی آنجا بودند که همیشه خوشبختی من و آقا مهدی را دیده بودند و همیشه من از خوبی زندگی با ایشان صحبت میکردم و میگفتم آقا مهدی اهل خانواده است، آقا مهدی هم همیشه در جمع به جای هر مسئله دیگری از من میگفت.
میگفتم اگر الان من گریه کنم اینها میگویند دیدید بالاخره اشکش درآمد، احساس میکردم اگر گریه کنم انگار شکست خوردهام؛
اما بعد که بیشتر فکر کردم دیدم آقا مهدی همانطور که در قبل از شهادت برای من افتخار بود بعد از شهادت هم باعث افتخار من است و الان هم افتخار میکنم که همسر مجاهد فی سبیلاللّه هستم.
#شهید_مهدی_قاضی_خانی
#زندگینامه_شهیدمهدی_قاضی_خانی
ادامه دارد…
یادشهدابا صلوات
اللهمعجللولیکالفرج
@Mostanade_Eshq
●شهید قاضیخانی در وصیتنامه خود به چه مواردی اشاره کرده بودند؟
همسر شهید: آقا مهدی واقعاً قدرشناس بودند و در وصیتنامه هم چند بار تأکید کرده بودند که به پدر و مادر خود احترام بگذارید، در مورد من هم نوشته بودند که همسر من کوه صبر و تحمل است و میدانم که فرزندانم را لایق و سرباز امام زمان(عجلالله) تربیت میکند و بر ولایتمداری و حفظ حجاب تأکید کرده بودند و اینکه نگذارید خون شهدا پایمال شود و به نظر من اگر این شهدای مدافع حرم نمیرفتند قطعاً خون شهدای دفاع مقدس پایمال میشد.
قبل از شهادت هم میگفتند سوریه خط مقدم ما است، برای این است که نگذاریم دشمن وارد ایران شود؛ چرا که هدف اصلی ایران است.
#حجاب
#شهید_مهدی_قاضی_خانی
#زندگینامه_شهیدمهدی_قاضی_خانی
ادامه دارد…
یادشهداباصلوات
اللهمعجللولیکالفرج
@Mostanade_Eshq