eitaa logo
مستندعشق 🌷
355 دنبال‌کننده
7.6هزار عکس
2.9هزار ویدیو
26 فایل
﷽ بترسید از آنان که دعای بعدِ نمازشان شهادت است...💔 . . ویژه یاد و خاطره شهداء . . محفل شهداء را ترک نکنید🌷 کپی مطالب آزاد🥀 خادم‌الشهداء: @MoghuofehMahdavi9401
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 کلیپ فرازی از دعای ڪمیل با نوای شهید محمدرضا تورجی زاده رضوان الله تعالی علیه. ❤️ شادی روح شهدای بزرگوار صلوات بفرستیم ڪپے‌با‌ذکر‌یک‌صلوات‌جهت‌تعجیل‌در‌فرج امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف
لطفا در ایتا مطلب را دنبال کنید
مشاهده در پیام رسان ایتا
رویای حرم، توی سرمه یک ساله دلم، تنگِ حرمه از کرببلا محرومم حسین.. من با تو فقط آرومم حسین... ای جانم حسین(ع)...
💠 نیم کیلو باش، ولی مرد باش! 🌄 هم قد گلوله توپ بود … گفتم : چه جوری اومدی اینجا ؟ گفت : با التماس ! گفتم : چه جوری گلوله رو بلند میکنی میاری ؟ گفت : با التماس ! به شوخی گفتم : میدونی آدم چه جوری شهید میشه ؟ لبخندی زد و گفت : با التماس ! 🌷 شهید مرحمت بالازاده
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎞 کلیپی‌ از صحنه‌ها ی‌حماسی‌ جنگ به‌همراه مصاحبه با بسیج ی‌نونهال شهید مرحمت 🌴 او که بدلیل‌ سنّ ‌کم، نتوانسته‌ بود به‌ جبهه‌ برود، متوسل‌ به‌ آیت‌ الله‌ خامنه‌ای ‌رئیس‌ جمهور وقت شد تا واسطه‌ شوند و او را به جبهه‌ بفرستند!
فرزند  : حسنعلی تاریخ شهادت  :  ۱۳۶۵/۱۱/۱۱ محل شهادت  : کوهدشت محل خاکسپاری : کوهدشت سوم خرداد ۱۳۵۴، در شهرستان کوهدشت به دنیا آمد. پدرش حسنعلی، راننده بود و مادرش فاطمه نام داشت دانش آموز اول راهنمایی بود. یازدهم بهمن ۱۳۶۵، در بمباران هوایی زادگاهش بر اثر اصابت ترکش به شهادت رسید. مزار او در همان شهرستان واقع است.
مستندعشق 🌷
بمباران سال ۶۵ که بر کوهدشت شبیخون زد، «مریم حق‌ندری» را شهید کرد، حالا نام او به‌عنوان تنها خیابانی در کوهدشت بوده که آراسته به شهید زن است. او آن سال‌ها جوان‌تر بود که صدای انفجار را شنید. هواپیماها آمده‌بودند به آسمان در غبار. در روزی شبیه همه روزهای مضطرب جنگ. دخترش تازه از سرپناه بیرون زده‌بود. پرنده‌های آهنین پدیدار می‌شوند در وضعیت قرمز کوهدشت:«شبیه برگِ درخت خمپاره می‌بارید. همان‌سالی که شبیخون عراق بمباران زد.» با مهیبِ ترکش‌ها هراسان می‌رود به‌سمت میدان قدس. بوی باروت و خاک. زنان و مردان بی‌شماری تنیده‌اند در خون. 41 نفر با دخترش شهید می‌شوند در 11فروردین 65. نگاهمادر هزار ساله می‌شود، پیر از بی‌رحمی جنگ. از آوارگی‌های روزمره. ✅شهیدی با یک‌دست حالا از آن‌روزِ بخت‌برگشته سال‌ها گذشته با حُزن. یادگار زندگی«فاطمه خزایی» 7‌فرزندتحصیل‌کرده است. نشسته روی تخت. بریده از جراحی و دردپا: «آن‌روز در بمباران نیروهای سپاه و بسیج به‌سمت میدان آمدند. با هزار زحمت پیکر شهیدان را به درمانگاه محمد رسول‌الله(ص) انتقال دادند. ما هم رفتیم برای پیداکردن نشانه‌ای از دخترم. انبوهی از مردم آمده‌بودند پی جست‌وجوی اهل و عیال‌شان. مریم را نتوانستم پیدا کنم. به بهشت‌زهرا رفتیم. آن‌جا هم هیچ اثری از او نبود. من در پی بوی پیراهنش. دخترم را میان شهیدان یافتم، بدون یک‌دست. هرچه گشتیم میان پیکرها دست قطع‌شده‌ او پیدا نشد. مریم را با یک‌دست به‌خاک سپردیم. فقط ماندگان جنگ می‌دانند که مرگ چقدر نزدیک است به دمادم حیات. آن‌قدر نزدیک که صدها تن را در چند ثانیه بغلتاند به خاک‌وخون.» رنگ چشم‌های فاطمه درهم می‌غلتد. انگار نیمی از صورتش را همین چشمان هراسان و گریزان پر کرده‌است. اشک آماده‌‌ سُریدن است و بیخِ گلویش کمین‌ زده. لب‌هایش می‌جنبد، چیزی شبیه به آخرین لحظه‌های پای رمق. شبیه پرنده‌ای غریب در آخرین آسمان. ..... ....
baboljjonon 8.mp3
19.52M
"ببخش اقا، بازم بی تو کم آوردم•°'
كجا رسد به تو مكتوب گريه آلودم كه باد هم نبرد نامه اى كه نم دارد🌱
36.4M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥💥 آن "خوشتیپ لرستـــــــانی که شهیـــــــد" شد روایتی کوتاه از زندگی شهید "علی عباس حسین پور" دانشجوی نخبه و "اسطوره گمنام" خلوص و نجابت
مستندعشق 🌷
بمباران سال ۶۵ که بر کوهدشت شبیخون زد، «مریم حق‌ندری» را شهید کرد، حالا نام او به‌عنوان تنها خیابانی
💠پدر آن طرف‌تر ایستاده، صبور و سربه‌زیر. 67 سال دارد با داغ فرزند بر پیشانی. بریده‌بریده با چشم حرف می‌زند و بعد مکثی ممتد خیره در قاب دختر. چشم‌های متین مریم را نگاه می‌کند. دختری ایستاده در قاب سیاه‌وسفید، با نگاهِ بی‌جنبش. زیبا و دوازده‌ساله. «حسن‌علی حق‌ندری»، سرش را می‌اندازد پایین. صدایش مثل گمشده‌ای در مه و غبار از دوردست‌ها می‌آید. ته‌مانده‌ اشک‌ را با کف دست از گونه‌های اندوه می‌چیند:«دخترم چند هفته پیش‌تر از شهادتش خبر داده‌ بود. گفته‌بود اگر شهید شدم، رد مرا در کوچه‌ی خسروی پیدا کنید. بمباران که شد، مریم را میان انبوه پیکرها با تقلا یافتم. بالای سرش رفتم. خون از او روان بود و تشنه. طلب آب می‌کرد، شبیه گنجشکی دهان‌باز و رو به لب‌های مادر. آب نبود. با دهان خشک برای همیشه رفت. او آن‌روز خواسته‌بود دخترعمویش را بدرقه کند. در حال بازگشت بود که انفجار شد و دیگر برنگشت. ما ماندیم با خاطرات مؤمن او.» ..... ....
پیــــکرت تنها جنگ بـــــود کہ از خط با خـــــودم آوردم...
شهیدآوینی-در رثای شهدای مکه-1366.mp3
1.61M
📢 صوت | گفتار شهید مرتضی آوینی در در رثای شهدای حرم امن الهی 🗓 به مناسبت ۶ذيحجّه سال ۱۴۰۷ قمري - سالروز کشتار خونین حجاج در مکه به دست ال سعود
27 تیرماه سالگرد قبول امام خامنه ای: قطعنامه را هم که امام قبول کرد، به‌خاطر این فشارها نبود. قبول قطعنامه از طرف امام، به خاطر فهرست مشکلاتی بود که مسؤولین آن روزِ امورِ اقتصادی کشورْ مقابلِ رویِ او گذاشتند و نشان دادند که کشور نمی‌کِشد و نمی‌تواند جنگ را با این همه هزینه، ادامه دهد. امام مجبور شد و قطعنامه را پذیرفت. پذیرش قطعنامه، به خاطر ترس نبود؛ به خاطر هجوم دشمن نبود؛ به خاطر تهدید امریکا نبود؛ به‌خاطر این نبود که امریکا ممکن است در امر جنگ دخالت کند. چون امریکا، قبل از آن هم در امر جنگ دخالت می‌کرد. وانگهی؛ اگر همه‌ی دنیا در امر جنگ دخالت می‌کردند، امام رضوان‌اللَّه علیه، کسی نبود که رو برگرداند. بر نمی‌گشت! آن، یک مسأله‌ی داخلی بود؛ مسأله‌ی دیگری بود. بیانات در اجتماع پرشکوه زائران مرقد امام خمینی(ره) 14/3/1375
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 ثمره تقوا ؛ سخنان شهید حاج قاسم سلیمانی درباره سیره‌ی مقام معظم رهبری
❤️عشــق را خواهـی بسنجی عهد و ایمـانش بسنج آنکه پای دین خود جان می‌دهد عاشــق تر اسـت ....
حاج مجتبی رمضانی-شهید گمنام سلام.mp3
1.93M
دلم گرفته بازم چشام بارونیه.....🥀 🎤حاج مجتبی _ رمضانی
حسین جان.. اشک مرا هروقت میبینی تفضل کن! وقتی که گریه میکنم یعنی گرفتارم..
زنده‌می‌کندومیمیراند وکسی‌که‌از‌عشق‌بمیرد؛ هماناشهید‌شده‌است:)
4_6023980026809027042.mp3
12.24M
به فکرِ این دلِ عاشق که من دستِ تو دادم باش.. شبای جمعه دلتنگِ، حرم میشم به یادم باش... سلامﺍللهﺍﻯعشق:)
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥صحبت‌های خواهرکوچک شهید مدافع وطن ضرغام پرست: "تازه پسرش یاد گرفته بود بگه بابا..."
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌷ای شقایق ها...! ای شهیدان ، عشق مدیون شماست هرچه ما داریم از خون شماست.
یک شب هوا خیلی سرد بود، متوجه شدم که زینب توی رخت خوابش نیست. آرام بلند شدم و دنبالش گشتم. سراغ اتاق خالی خانه رفتم. در را باز کردم. زینب تمام قد با چادر سفید رو به قبله مشغول خواندن نماز شب بود.. اتاق آنقدر سرد بود که آدم لرزش میگرفت. منتظر ماندم تا نمازش تمام شد. میخواستم زینب را از آن اتاق سرد بیرون ببرم. تمام ترسم از این بود که او با آن جثه ضعیفش مریض شود. وقتی نمازش تمام شد و متوجه من شد، قبل از اینکه حرفی بزنم، با بغض به من نگاه کرد.. دلش نمیخواست که من درحال خواندن نماز شب اورا ببینم.. درتمام عمرم کمتر کسی را دیدم که مثل زینب از نماز خواندن لذت ببرد. بخاطر روح پاکی که داشت، خواب های قشنگی میدید. زینب با دلش زندگی میکرد، بخاطر همین خیلی دوشت داشتنی بود... [نقل از مادرِ شهیده] ...