#دلنوشته
کسانی را میشناسم
در حوالی همین کاشانه ها ...
نگار هایی از جنس درّ نایاب که انعکاس وجودشان عرش را استوار می سازد .
نگاه هایی از رنگ باران ،که مایه رحمت خداوند به زمینیان میشود .
و نشان هایی از شمع سوزان که سر گذشت امثالشان را به رخ میکشد
گرما بخش خانه مان
سلام!
در این زمان خوش اقبال ، تصمیم گرفته ام تا کمی برایت شیرین زبانی بکنم
مثل سال های اول کودکیم
همان روز ها که دوربینت را جلوی صورتم میگرفتی و تکرار میکردی :
بگو مامان !
شاید این نامه،به همان مقدار که سخنت را بر زبان جاری میکردم ، دلچسب باشد !
در ابتدایی ترین جملات میخواهم عظمت وجودی ات را از چشم خودم بازگو بکنم .
به نظرم مادر شدن شما ،حکمتی دارد که ما زمینیان از آن نا مطلعیم . چرا که خصلت هایی که در وجود بی انتهایتت پرورش داده ای ، خارج از فکر من است
گاهی با خود میگویم ،که چطور یک وجود زمینی ،میتواند به این اندازه بلند پروازی کند و در خصال های آسمانی چرخ بزند .
ساده تر بگویم
تو مهربانی
پر شوری
صبوری
بخشنده ای
محجوبی
ومحبوب !
مهربانی ات را حس کرده ام
،آن زمان که تب کرده ام و تو بیدار مانده ای تا مداوایم کنی
آن زمان که قهر کودکانه کرده ام و تو دلجویی کرده ای تا دلشادم کنی
صبوریت را هم ،به نوع دیگری چشیده ام
شب بیداری هایمان را در چند سال پیش به یاد داری ؟
همان بی خوابی هایی که ناشی از رویت تصاویر ترسناک در کودکی ام بود ، همان در آغوش فشردن هایی که همراه با نصحیت بود!..
و پر شوری ات ..
امان از شیطنت های مادر دختری که هنوز عطر خوش آیندش ،زیر بینیم میپیچد .
دسیسه هایی که میچیدیم و بر سر بزرگ خانواده مان اجرا میکردیم را به یاد آور
راستی ، آخرین تفریحی که خنده هایمان فضا را شادمان کرده بود چه ،خاطرت هست ؟
ملکه خوش قلب وجودم
آنقدر لطف و کرمت زبان زد عام و خاص شده،که نیاز به تعریف و تحلیل من نیست..
از دارایی ات بگیر تا ذره های هویتت ،همه را در راه رضای خدا بخشیده ای و توقعی نکرده ای ..
سخنانم رو به پایان است .
ولیکن
در پایانی ترین جملاتم ، دو ویژگی قابل ستایشت را میگویم و وقت گرانبهایت را بیش از این ،صرف نمیکنم
روزانه پنج وعده احضار میشویم به محضر آفریدگارمان برای دست بوسی
باید اقرار کنم که گاهی اوقات ،از روی بچگی و نادانی ،دست و رو نشسته و در نزده وارد ارگ همایونی میشوم و دستپاچه عرض ادبی کرده و باز میگردم
اما تو؛
تا به حال سیاهی چشمانم ، نماز بدون معرفتت را ندیده است
تا جایی که یاد دارم ، همیشه محجوب بودی در درگاهش و مقبول بودی در نگاهش
شاید ؛ راز عشق ریشه دوانده در دل افراد اطرافت ، محبت تو به معبودت بوده که حال ،محبتت در دل عالمیان فتاده است و محبوب، زینت بخش نامت شده است ..
خدایا تو را سوگند
قوتی در دلم بکار که تا عمر دارم ، خدمت گزار این تمثال پر شکوه باشم
زهرا رضایی
نصر دو
#بوسه_ای_بر_بهشت
#دبیرستان_دوره_اول_هدی
@Motevaseteh1_hoda