زندگی در امریکا و نسبت آن با تقویت استکبار!
پاسخ خواندنی #مرد_یخی ❄️ به انتقادات
بخش ۲
۲. یک ایراد کلی بر مبنای داستان صفوان جمال بود. این داستان یک مقدار باید با دقت بررسی شود. بحث امام علیه السلام با صفوان این بود که تو به دل خودت مراجعه بکن، آیا برای وصول طلب خود راضی به بقای ظالم در حدی که طلب تو را بدهد، هستی؟ صفوان گفت: بله. مشکل صفوان این بود، نه کرایه دادن شتر به هارون. اتفاقاً از اصحاب امام علیه السلام، فرد دیگری به نام علی بن یقطین هم در دربار هارون سمت وزارت داشت. میتوانید خود از نظر تاریخی بررسی کنید، سمت او به خاطر کاردانیاش بود یعنی امور خلافت را رتق و فتق میکرد و در کارا بودن دستگاه هارون نقش داشت. نفعی که او به هارون میرساند، خیلی بیشتر از نفعی بود که از کرایه دادن یک کاروان شتر به هارون میرسید. اما بدون شک او راضی به بقای هارون نبود که امام علیه السلام او را از ادامهی کار در دربار هارون نهی نکردند.
اتفاقاً مصالح امت اسلامی به شکل اعم و شیعیان به شکل اخص، در خدمت او در دستگاه هارون بود. نتیجهی داستان صفوان این نیست که مراودهی اقتصادی ولو با ظالم حرام است، بلکه رضا به بقای ظالم حتی برای یک لحظه جائز نیست. این دیگر یک بحث نفسانی است. کسی که در غرب مشغول به تحصیل یا کار است باید در نفس خود جستجو کند که آیا راضی به بقای ظالمین غربی است یا نه؟ اگر در این کشورها سرمایه دارد، آیا برای حفظ سرمایهی خود راضی به بقای ظالمین است یا نه؟ اگر این در نفس او موجود نیست، مبتلا به اشکال صفوان نیست. درس داستان صفوان این است که مسلمین تا جایی که میتوانند نفع اقتصادی خود را وابسته به بقای ظالمین نکنید تا دچار اشکال صفوان نشوند. چرا که مال دنیا از اموری است که برای اکثر افراد دلبستگی زیاد میآورد و اگر با بقای ظالمین گره بخورد، احتمال بالا انسان دچار رضا به بقای ظالمین خواهد شد.
۳. در مورد مثال مخالفت با آل سعود و زندگی در مدینه منوره، گفته شده است که اگر کسی این کار را هم بکند دچار تناقض است که کمی باعث تعجب برای بنده شد. یعنی الآن شیعیان عربستان همگی باید عربستان را ترک کنند و مهاجرت کنند که مبادا اقتصاد عربستان از آنها منفعت اقتصادی ببیند؟ یا داخل کشور خود طوری کار نکنند که عربستان رشد اقتصادی کند؟ انسان حرفی میزند باید متوجه عواقب آن باشد. با چنین منطقی چرا آقای خمینی در بخش بزرگ دورهی تبعید ساکن نجف اشرف بود؟ با این که ایشان با حکومت صدام حسین از روز اول مخالف بود؟ یک مقدار برای بنده عجیب است حداقل در مورد کشورهای دچار دیکتاتوری کسی نتواند بین مردم و کلیت یک کشور و حکومت آن کشور تفکیک کند.
۴. حال برسیم به بحث غیر ایدهآل بودن زندگی در غرب: اول یک مثال. همگی داستان شهید چمران را میدانیم. ایشان بعد از مدتی زندگی در غرب، تصمیم به هجرت به لبنان گرفت. در این مسیر این قدر ایشان پایدار بود که از همسر خود جدا شد و وارد کار چریکی و خدمترسانی به محرومان لبنان شد. در این راه خانوادهی ایشان آسیب زیادی دید. یکی از فرزندان ایشان درگذشت و ایشان بر بالین فرزند خود نبود. همسر ایشان فرزندان را بزرگ کرد و ظاهراً ارتباط خانواده با ایشان در حدی قطع شد که فرزندان، دیگر ایشان را بعد از مهاجرت به لبنان چندان ندیدند. اما در قبال این رفتار، نفع بزرگی به مردم لبنان رسید. شهید چمران یک انقلابی بزرگ بود که حتی مورد غبطهی آقای خمینی بود.
داستان زندگی او برای نسلهای زیادی الهام بخش است. با توجه به این مثال آیا همه میتوانند انقلابی باشند؟ من از معترضین به امثال بنده که در امریکا زندگی میکنیم میپرسم خود شما داخل ایران انقلابی هستید؟ یکی از صحنههای تلخی که بسیار جلوی چشم بنده است، در اردوی جنوب رخ داد. در شهر آبادان جایی ما ایستاده بودیم و برخی از اتوبوس پیاده شده بودند. برای ما به عنوان تغذیه بین راهی کیک میدادند. صحنهی تلخ برای من این بود که بچه های بومی ۵-۸ ساله دنبال مسئولینِ تغدیه میدویدند و التماس میکردند به آنها هم کیک داده شود. از آن سو چون خرید به تعداد بود، مسئولین به این کودکان چیزی نمیدادند. این وسط برخی مسافران سهم خود را میدادند. این در حالی است که ثروت ایران مال سرزمین این کودکان است. سرزمین اینها در جنگ ویران شده است. بچه انقلابی که به من معترضی چرا در امریکا زندگی میکنی، خودت دانشگاه شریف را ول میکنی بروی به این مردم خدمت کنی؟
ادامه دارد...
#مهاجرت_نخبگان
مشاهدات و روزنوشتههای دانشجویان مسلمان ایرانی🇮🇷 از امریکا🇺🇸
@K1inUSA
به ما بپیوندید: https://t.me/joinchat/AAAAADwnejmuoSjHfYDniw