با اینکه زهرا میگه به ما ربطی نداره و نباید واکنش بدیم ولی، نمیتونم! نمیفهمم، اینکه سیگار بکشیم هنرمند تر و خفن تر به نظر برسیم رو نمیفهمم. خوشم نمیاد، از این فازِ کوفتی روشنفکری خوشم نمیاد، از سیگار خوشم نمیاد، از سیگاریا خوشم نمیاد، از اینکه سنِ سیگار کشیدن بیاد رویِ هیفده هجده سال خوشم نمیاد، از کافه ای واردش میشی پرِ دوده و همه سیگار دستشونه بدم میاد، از اینکه حتی مذهبیا هم گاهی فکر میکنن برای خفن بودن باید سیگار کشید بدم میاد، بدم میاد. و وقتی تو چنین فضایی قرار میگیرم عصبی میشم، اصلا نمیتونم بهش فکر نکنم. عیش.
یاسهاسبزخواهندشد ؛
با اینکه زهرا میگه به ما ربطی نداره و نباید واکنش بدیم ولی، نمیتونم! نمیفهمم، اینکه سیگار بکشیم هنرم
جامعمه، جامعه کوفتیمه. نمیتونم عصبی میشم، دست خودم نیست.