یاسهاسبزخواهندشد ؛
امشب موقع نماز که سرم رو از روی مهر برداشتم، به خدا گفتم لطفاً از درِ خداییـت یه راهی باز کن. چون م
این خیلی تا اعماقِ وجودم رو لمس کرد. ممنونم از ناحله.
هدایت شده از - دلدادھ مٺحول -
اون کورسوی امیدِ ته وجود آدما واقعا دیدنیه* :`)
یاسهاسبزخواهندشد ؛
اون کورسوی امیدِ ته وجود آدما واقعا دیدنیه* :`)
انگار که هرچیم با خودت بگی که نه بابا امید چیه بیخیال، آخرش یه نقطه از این نور رو نگه میداری ته وجودت. اون نوره خداست، که برای هیچی بهت نه نمیگه. و شاید چون این خدا، به قول تو همون خدایِ ناممکنها و ممکنهایِ دوره، آدم هیچوقت همه امیدش یکجا نمیمیره..
هدایت شده از آنـٰہشࢪلیباموهاےرنگیپنگی ࣫͝
مردم چاووشی پلی کنید و نقاشی بکشید .
یه پیام دارم برای اونهایی که بهم میگفتن انصاف نیست تو سر کلاسهای مستشرق اومدی نشستی ولی پروژه تحویل ندادی...
بیا دلقک، بیاااا، بیاا ببین دارم گسیخته میشم.
یاسهاسبزخواهندشد ؛
یه پیام دارم برای اونهایی که بهم میگفتن انصاف نیست تو سر کلاسهای مستشرق اومدی نشستی ولی پروژه تحو
خروجی در نهایتا اونی نشد که تویِ ذهنم بود، ولی بدم نشد، حداقل من که دوسش دارم. قشنگه.
یاسهاسبزخواهندشد ؛
امسال قراره از هرسالِ تحصیلیای تو زندگیم سختتر باشه و من این رو میدونم و حتی براش مشتاقم و این تا
به قول نورا دلم میخواد امسال زندگی رو زندگی کنم. حتی اگر دانشگاه خیلی سخت باشه و آدمها اذیت کننده.
چرا اینقدر فوبیای از دست رفتن آدمهارو گرفتم؟ دست و پا میزنم برای حفظشون به هر قیمتی، حتی اگر اون آدمها نا مناسب باشن، ولی در آخر بازم میرن، و باز از دست میدمشون و اینگار این اون روشی شده که زندگی باهاش ذهنِ من رو متلاشی کنه.