برونگرا؟
یکصدمِ پارسال همین موقع برونگرا نیستم.
یک هزارمِ دوسال قبل همین موقع هم نیستم.
برونِ چه گرایی؟
یاسهاسبزخواهندشد ؛
برونگرا؟ یکصدمِ پارسال همین موقع برونگرا نیستم. یک هزارمِ دوسال قبل همین موقع هم نیستم. برونِ چه گر
حالا مگه برونگرایی بده؟ شاید واقعا بده. شاید همهی این بدبختیایی که میکشم از این برونگراییه. همین برونگرایی بیش از حدِ لعنتی.
هدایت شده از - قرین -
ای خدای پر زورِ من:))
مگه پلنمون با امام رضا همین نبود که هی بخونم تو مبین که خاکم از خستگیها و شکستگیها ( استعاره از نداشتن پول و رها نشدن از کار ) تو بخواه تا به سویت ز هوا سبکتر آیم و بعد جادویی طلبیده شم ؟ امشب میخوام بگم پلن مهمم دیدن زمستون و برف حرمته ، آدمیزاد همیشه همینه انتظار چیزهای نیومده رو میکشه ، پس ای خدای پر زور به امید دیدار زمستان مشهددددد:*)) 🏹
دو روزه دارم بچههایی که برای مصاحبه میان رو توی جایجای دانشگاه میبینم. بعضیهاشون استرس دارن و این مشخصه از چشماشون، یاد خودم میافتم پارسال همین موقعها، دوست داشتم یه سریهاشون رو امروز بغل کنم و بگم که اینقدرایی که فکر میکنی عجیب و سخت نیست. یادم میاد که منم استرس داشتم و چقدر اون لحظه برام مهم بود اینجا بودن، اینجا قبول شدن. چقدر همه چیزِ این ساختمونها برای من جذاب و خواستنی بود. شاید خستگی و شرایط الان باعث شده باشه که یکم از دانشگاه دلگیر باشم، و به نظر بیاد شاید دانشگاه اونقدرم ارزش استرس کشیدن نداشت. ولی حقیقت اینه که اینجا بودن برای من یک روز هدف بوده، یه هدف مهم و کلیدی. ولی حالا که به دست اومده عادی و روزمره شده؟ فقط خواستم امروز به خودم یادآوری کنم که این یه چیز روتین و روزمره نبوده، قسمت بوده که اینجا باشم، هدف بوده و مهمه! مهمه حانیه.