یاسهاسبزخواهندشد ؛
این ترکیب دونفره واقعا خوبه، کاش واقعنی یه برنامه میساختن باهاشون.
+ شما چه انیمیشنهایی رو کودکیتون دیدین؟
- عام، کودکی... لاک پشتهای نینجا، یکی از شاهکارهای بشریته. شخصیت لئو رو خیلی دوست داشتم..
+ اونکه منم، خب ادامه بدین.
+ مثلا من یه داستانی یادمه که، یه روز کانت نشسته بود توی خونش و داشت لاکپشتهای نینجا میدید، یهویی ارسطو درو باز کرد اومد تو گفت پاشو بریم الان وقت این کارا نیست، ولی کانت بهش گفت هرگز، الان زمان پخش لاکپشتهای نینجاعه
- همون موقع دکارتپینسگ میاد تو( میخواست بگه دکارت زبونش گرفت)
+ اره اره دیکاپریو وارد شد.
+ کَمِرا یک، کلوز آپ آقای چیزو بگیر، آقای.. آقایی که نمیدونم اسمش چیههه.
(۵ دیقه بعد)
+ میشه اور شولدر از خانم فلانی و آقای.. آقایی بگیرید؟
یاسهاسبزخواهندشد ؛
کیکِ آقای حیدری کلِ زندگیم رو مزین به پودر قند کرده، ولی به خوشمزگیش میارزید.
آقای حیدری امروز دوباره از همون کیک خوشمزهها به مناسبت میلاد امامباقر داد"😭"
اینکه چون نمیرسم کارهایی که برای کلاسهام باید انجام بدم رو انجام بدم، سر کلاسها نمیرم خیلی عادت بدی شده در من. دارم عادت میکنم به پیچوندن. ولی از اونور واقعا به واکنشی که فردا قراره از شعیب دریافت کنم فکر میکنم تن و بدنم میلرزه.
امشب یه آقایی ساعت ۷ اومد بهمون گفت برید خونتون بسه دانشگاه تعطیله که من اولین بار بود میدیدمش. هیچوقت این ساعت دانشگاه رو ندیده بودم.
یاسهاسبزخواهندشد ؛
یه نشریه دادیم آقای نجاتی، امیدوارم واقعنی بخونه.
امشب متوجه شدم ایجاد پل ارتباطی و لینک بین دانشکده ما و تولید، فقط دغدغه من نیست. خیلی خوشحال شدم. حسم این بود که تولیدیها مارو ادم حساب نمیکنن.
یاسهاسبزخواهندشد ؛
امشب متوجه شدم ایجاد پل ارتباطی و لینک بین دانشکده ما و تولید، فقط دغدغه من نیست. خیلی خوشحال شدم. ح
یه خوردم واقعا نمیکنن البته : )))
حالا بعضی آدمهاشون هم متواضع ترن..
• تو مرد اجتماعی پیراهن آجری
من دختری خجالتی و سردو چادری
• من دختری خجالتیم در حوالیت
دارم کلافه میشوم از بی خیالیت
• ترسیده ام از این همه محبوب بودنت
با دختران دور و برم خوب بودنت
• با من شبیه خواهر خود حرف می زنی
من خسته ام از این همه داداش ناتنی
• با گیره ای که روسریم را گرفته است
دنیا مسیر دلبریم را گرفته است
• با من قدم بزن کمی از این مسیر را
با خود ببر حواس من سر به زیر را
• عطرت رسانده است تو را تا لباسهام
آشفته کرده اند کمد را،لباسهام
• صعب العبور ،قله خودخواه زندگیم!
ای نام کوچکت غم دلخواه زندگیم!
• این تکه ابر کوچک جامانده در هوات
حالا حسودیش شده حتی به دکمه هات
• احوال من که با یقه ات خوب میشود
بازش نکن که باعث آشوب میشود
• آن دکمه های مستبدت دشمنت شدند
آشوب های کوچک پیراهنت شدند
• تبعید میشوم به تو در شب نخوابیم
با تو درست مثل زنی انقلابیم
• آرام در مقابل من ایستاده ای
بر هم زده ست نظم مرا،اخم ساده ای
• بی رحمی است با تو زنی همقدم شود
تا دختری خجالتی از جمع کم شود
• باید که از حوالی قلبم بکاهمت
با حفظ حد فاصل شرعی بخواهمت
• در من جهنمی است که از سر براهی است
دنیای من بدون تو یک حرف واهی است
'سمیه قبادی'