eitaa logo
طلوع فکر و اندیشه
925 دنبال‌کننده
2.5هزار عکس
878 ویدیو
23 فایل
ارتباط با نویسنده کانال : @Musa1364 تا بنده نباشی تابنده نباشی کپی بشرط رفرنس مجاز است
مشاهده در ایتا
دانلود
🔴 بزرگوار ، به نظر می آید به چند نکته باید توجه کنیم : نکته اول : قیاس ایران با سوئد، قیاس علمی نیست؛ قیاسِ دو جهان متفاوت است. جامعه سوئد، از اساس دین‌سالار، انقلابی و ایدئولوژیک نبوده که مردم انتظار عدالت دینی از آن داشته باشند. در ایران، حکومت شعار دین می‌دهد؛ پس مردم رفتار مسئولان را با منطق دین می‌سنجند نه با منطق تکنوکراسی. بنابراین اگر فلان سیاستمدار غربی فساد کند، مردم به دموکراسی بی‌اعتماد نمی‌شوند؛ چون دموکراسی نگفته بود که من نماینده خدا هستم. اما وقتی حکومت نام دین را بر مدیریت بگذارد، کوچک‌ترین خطا، ذهن‌ها را به سمت دین می‌برد نه صرفاً مدیر. لذا ، فساد مدیر دینی → بی‌اعتمادی به دین فساد مدیر غیردینی → بی‌اعتمادی به حزب، نه دین پس مشکل صرفاً مقایسه نیست؛ نوع توقع مردم از نظام دینی متفاوت است. نکته دوم ؛ فساد سیاسی به‌تنهایی دین‌گریزی نمی‌سازد، بلکه فقدان تفکیک میان دین و رفتار دیندار باعث دین‌گریزی می‌شود. قرآن همین را می‌گوید: وَلَا تَزِرُ وَازِرَةٌ وِزْرَ أُخْرَى هیچ‌کس بار گناه دیگری را به دوش نمی‌کشد. اما وقتی دین، بدون آموزش روشمند و عقلانی، فقط با شعار و سیاست عرضه شود، آنگاه جامعه، دین را با رفتار مسئولان اشتباه می‌گیرد. پس ریشه دین‌گریزی در ایران فقط فساد نیست؛ فقدان فهم عمومی از نسبت دین و دینداران است. این مسئولیت به دوش آموزش، رسانه، حوزه، خانواده و نهادهای فرهنگی است، نه فقط سیاستمداران. نکته سوم : فسادِ مسئولان، ریشه دین‌گریزی نیست؛ بلکه ریشه بی‌اعتمادی است. دین‌گریزی محصول نبود مدل جذابِ ترویج دین است. در همان سوئد که مثال زدید، جوانان در حال بازگشت تدریجی به معنویت‌اند. چرا؟ زیرا دین را سیاسی، شعاری، حکومتی و دستوری نکرده‌اند. وقتی دین تبدیل به ابزار هویت سیاسی شود، شکستِ سیاست = شکستِ دین تلقی می‌شود. علت اصلی اینجا : سیاسی‌سازی دین، نه دینی‌سازی سیاست. ✅ خلاصه ، بله؛ بخشی از دین‌گریزی ناشی از فساد برخی مدیران است. اما این تنها عامل نیست و حتی عامل اصلی هم نیست. عامل اصلی : ثنویت‌سازی غلط بین دین = حکومت و ناتوانی ما در تفکیک قواعد الهی از رفتار خطاپذیر انسان‌ها. دین سالم است؛ انسان‌ها قابل خطا. اگر دین را روی دوش انسان‌های قابل خطا بگذاریم، باید رفتارها را اصلاح کنیم، نه اصل دین را قربانی کنیم. پس راه‌حل، نه نفی دین است، نه نفی نقد؛ بلکه بازگشت به تفکیک علمی میان دین و دینداران، مدیریت و معنویت، حکومت و حقیقت. ✍ موسی آقایاری 🆔https://eitaa.com/Myidea/7198
🔴 نه اشراف‌گرایی ملاک است، نه زاهدنمایی؛ معیار، عقلانیت و بصیرت است. در تاریخ اندیشه اسلامی، آفت‌های اخلاقی تنها در اشراف‌زدگی و تجمل‌طلبی خلاصه نمی‌شود؛ همان‌گونه که صفت مذموم دنیاپرستی می‌تواند جامه‌ فاخر و اشرافی بر تن کند، می‌تواند به لباس کهنهٔ زهد و تظاهر نیز آراسته شود. اشراف‌گرایی و ریاکاری زاهدانه دو چهره از یک انحراف‌اند: اولی خودپرستی با زرق و برق مال، دومی خودفروشی با نقاب تقدس. این قاعده در تاریخ گواهی روشن دارد : ابوموسی اشعری به دام اشرافیت، سیاست‌زدگی و سازش‌گروی افتاد. او نه چون معاویه دنیاطلبی آشکار داشت و نه چون طلحه و زبیر تاجر بزرگ بود، اما ثروت و موقعیت را عملا معیار حق قرار داد. نتیجه آن شد که حق را به پای بی‌عرضگی سیاسی خود قربانی کرد. ابن ملجم در نقطه مقابل، حافظ قرآن بود، ساده‌زیست بود، سالک عبادت بود، اما چنان در ظاهرگرایی غرق گشت که حقیقت قرآن را در تفسیرهای خشک خوارج دفن کرد و شمشیر جهالت را بر گردن عدالت نشاند. هردو منحرف شدند، و هر دو ملعون؛ زیرا نه ظاهر تدیّن و نه سبک زندگی، ملاک حقانیت نیست. معیار واقعی چیست؟ اسلام برای تشخیص حق، به جای ظاهر ، سه معیار اساسی ارائه می‌دهد : 1. عقلانیت فطری و اجتهاد در فهم حقیقت قرآن می‌فرماید : أَفَلَا تَعْقِلُونَ دعوت به تعقل، بر همه ظواهر مقدم است. 2. عدالت‌محوری و حقیقت‌خواهی حتی علیه خویشتن قَوَّامِینَ بِالْقِسْطِ نه رایحه زهد، نه بوی مال؛ فقط عدالت. 3. بصیرت در اطاعت از امام حق وَمَنْ يُطِعِ الرَّسُولَ فَقَدْ أَطَاعَ اللَّهَ اطاعت، باید بر پایه شناخت باشد، نه احساس یا ظاهرسازی. خطر مقدس‌های نادان زیاد است. ابوموسی نمونهٔ عالم بی‌بصیرت و ابن‌ملجم نمونهٔ زاهد بی‌عقل است. اولی حق را فریب سیاست خورد، دومی حق را به اسم دین سر برید. بدون بصیرت، هم جام زر، تو را گمراه می‌کند، هم سجادهٔ کرباس. پس معیار نه لباس گران‌قیمت است، نه عبا و عمامهٔ ساده؛ نه پست حکومتی است، نه سلک خانقاهی؛ ملاک، عقل و عدالت و تبعیت آگاهانه از امام حق است. ✅ اشراف‌گرا اگر بی‌تقوا باشد، فاسق است؛ زاهدنما اگر بی‌بصیرت باشد، خطرناک‌تر است. چرا؟! چون اشراف‌زادهٔ دنیاپرست خود را می‌فروشد ولی زاهدنما حق را ذبح می‌کند. قاتلان حقیقت همیشه با لباس گناه نمی‌آیند؛ گاهی با ذکر و خمّ سجده، بیشتر از شمشیر، می‌برند. راه رهایی؟ جامعهٔ دینی، نه با اشراف‌زدگی حفظ می‌شود، نه با تحجر عبادت‌زده؛ بلکه با عقلانیت ولایی، عدالت‌ورزی و بصیرت اخلاقی. ✍ موسی آقایاری 🆔https://eitaa.com/Myidea/7200
🔴 ‌سیاست بدون تقوا وقتی بی‌تقوا شود، اطاعت از را هم تبدیل به نمایش می‌کند؛ چشم بگو، ولی عمل نکن. این خط فکری خطرناک‌تر از مخالفت علنی‌ست؛ نفاق سیاسی نه تنها ولایت را تضعیف می‌کند، بلکه مردم را قربانی بازی‌های قدرت می‌سازد. ✍ موسی آقایاری 🆔https://eitaa.com/Myidea/7202
طلوع فکر و اندیشه
🔴 پاسخ به یادداشت آقای صفوی : درباره اعتبار، واقعیت و فهم درون‌ سیستمی آقای صفوی گرامی ، بی‌گمان نقد رسانه ملی حق هر شهروندی است، اما آن‌گاه که نقد لباس عالمانه می‌پوشد و از درون ته‌مایه‌ای از بغض و تسویه‌حساب دارد، دیگر نامش نقد نیست؛ بلکه تبدیل می‌شود به نقّ زدن روشنفکریِ بی‌ریشه‌ای که بیرون از میدان، از نبردِ درون ساختارها خبر ندارد و به خیال خود قضاوت نهایی صادر می‌کند. شما در نوشته‌تان از ضربه خوردن اعتبار صداوسیما سخن گفتید، گویا این اعتبار را پیش‌تر به تمامی نابودشده می‌دانید. امّا اگر رسانه‌ای تا این اندازه بی‌اعتبار بود، چرا هنوز موج تحلیل و پاسخ به گفته‌هایش این‌چنین فراگیر است؟ چرا حتی جنابعالی برای تبیین دیدگاه خود ناگزیر به استناد به آن هستید؟ مجال اثرگذاری خودِ نقد شما، بهترین نشانه بقای اعتبار همان رسانه‌ای است که می‌کوشید نفی کنید. بیشتر حملات شما نه از سر تحلیل رسانه‌ای، بلکه از زاویه‌ی روایت‌سازی مخالف است. شما بیرون از میدان تولید خبر و امنیت رسانه‌ای ایستاده‌اید اما با اعتماد‌به‌نفسی حیرت‌انگیز، درون سامانه‌ی پیچیده‌ی عملیات رسانه‌ای و روانی قضاوت صادر می‌کنید، آن هم با چاشنی چند اصطلاحِ فلسفی و روشنفکری که در محافل دانشگاهی شنیده‌اید. فهمِ رسانه ملی با فلسفه‌خوانی حاصل نمی‌شود. آنجا که شما اعتبار را از پنجره‌ی یک خطای خبری می‌سنجید، ما اعتبار را مجموعه‌ای از اعتماد، ساختار، مسئولیت و ماندگاری در آزمون بحران‌ها می‌دانیم — مفهومی که با یک سهو خبری نَفْی نمی‌شود و با صد بحران واقعی بازسازی می‌گردد. در ماجرای خبر سقوط F‑35، رئیس سازمان با صراحت از خطا سخن گفت ـ‌ نه از موضع تکذیب؛ بلکه از موضع شفافیت و بازسازی اعتماد . این همان چیزی است که رسانه‌های معتبر جهان هم می‌کنند: پذیرش اشتباه و اصلاح. امّا شما، به جای قدردانی از همین شفافیت، آن را دستاویز یأس‌آفرینی می‌کنید. این یعنی به جای دفاع از حقیقت، در پی القای نومیدی هستید. نومیدی‌ای که محصول تفکر کسانی است که از بیرونِ گود، به جای ساختن، فقط ویرانی را روایت می‌کنند. در فهرست بلند اتهام‌هایتان، از برنامه‌ها تا اعترافات تلویزیونی، از چهره‌های هنری تا پرونده‌های امنیتی، هیچ تلاشی برای تفکیک واقعیت از روایت یک‌سویه دیده نمی‌شود. شما همه را در یک کاسه می‌ریزید، گویی دُنیای رسانه میدان ساده‌ی خیر و شر است، نه میدان پیچیده‌ی مدیریت ادراک در جامعه‌ای هدفمند و درگیر هجمه. شما می‌گویید رسانه ضربه خورده است، اما از خود نمی‌پرسید: از کِدام ضربه؟ از خطا یا از هجمه‌ی کسانی که با بزرگ‌نماییِ خطاها، به جنگ حقیقت آمده‌اند؟ آنچه گاه روشنفکری مسئول را از روشنفکری مأیوس و مأمور جدا می‌کند، همین است: روشنفکر مسئول نقد می‌کند تا ترمیم شود؛ روشنفکر مأیوس نقد می‌کند تا فروبپاشد. و شما در نوشته‌تان بیش از آنکه دغدغه اصلاح داشته باشید، لذت تضعیف را در لحن پنهان کرده‌اید. آقای صفوی ، اعتبار از نگاه ما، هدیه‌ی کسی به کسی نیست که با چند جمله از میان برود. اعتبار، حاصلِ پایداری در بحران، بازسازی در خطا، و دفاع از حقیقت در طوفانِ تحریف‌هاست. این مسیر اگر برای شما نامأنوس است، به این دلیل است که درون آن نزیسته‌اید. نظام و رسانه‌ی این کشور، با همه‌ی کاستی‌ها، نه از جنس شبکه‌های فرصت‌طلب بیرونی است و نه مرعوب تحلیل‌های فنجانی چهره‌هایی که پشت مخاطب انکارشده پنهان می‌شوند. اگر شما واقعا دلسوزید، بمانید و در میدان نقد علمی و پیشنهاد جایگزین حضور یابید؛ نه این‌که از پشت صحنه، به نام دلسوزی نومیدانه خنجر تحلیل‌های یک‌سویه را در پهلوی امید این مردم فروکنید. ما نیامده‌ایم از خطا دفاع کنیم؛ آمده‌ایم بگوییم که هنوز این رسانه با همه‌ی حملات، قائم است و سخنش شنیده می‌شود و این خود، نشانه‌ی بزرگترین اعتبار است. ما اکثر المتکلمان و اقل المتفکرین. ای کاش به‌جای تلخ‌نویسی، تفکر کنید؛ به‌جای قضاوت از دور، در میدانِ ساختن قدم بگذارید. اعتبار را از این راه باید بازشناخت، نه از آمارِ گلایه و کنایه. ✍ موسی آقایاری 🆔 https://eitaa.com/Myidea/7205