🔵 دیانت بدون سیاست ، انزوایی و سیاست بدون دیانت ، قلدرمآبی و دیکتاتوری است
دیانت و سیاست، دو مؤلفه بنیادین در حیات اجتماعی انسانها هستند که در طول تاریخ همواره محل بحث و چالش بودهاند. پیوند این دو، از منظر عقلانی و تجربی، نه تنها قابل دفاع است، بلکه ضرورتی اجتنابناپذیر برای نیل به تعالی جوامع بشری به شمار میرود. هرچند در نگاه ابتدایی ممکن است تعارضاتی میان این دو حوزه مشاهده شود، اما بررسی عمیقتر نشان میدهد که این تعارضات غالباً ناشی از سوءفهم یا انحراف در تطبیق اصول دینی بر بستر سیاست بوده است.
دیانت به مثابه یک نظام جامع و الهی، اهداف والای انسانی نظیر عدالت، کرامت، معنویت و هدایت را در نظر دارد. از سوی دیگر، سیاست به عنوان ابزار مدیریت جوامع، تلاش میکند سازوکارهایی را برای تحقق این اهداف ارائه دهد. در این میان، سیاست اگر از دیانت جدا شود، در بهترین حالت به یک نظام قدرتمحور تقلیل مییابد و در بدترین حالت، ابزاری برای استثمار و ظلم خواهد شد. این نکته در نظریههای مختلف سیاسی نیز به نوعی مورد تأکید قرار گرفته است، چنانکه اخلاق و عدالت به عنوان عناصر ضروری در مشروعیت قدرت سیاسی مطرح میشوند.
از سوی دیگر، دیانت بدون پیوند با سیاست، در یک حالت انزوا قرار میگیرد و از تأثیرگذاری اجتماعی تهی میشود. این وضعیت در طول تاریخ بارها موجب بیعدالتی و فساد ساختاری در جوامع شده است، زیرا عدم حضور دین در عرصه سیاست، به معنای غلبه رویکردهای مادیگرایانه و منفعتمحور بر روابط انسانی است.
پیوند دیانت و سیاست از منظر اسلامی، نه تنها یک توصیه بلکه یک الزام است. اصول دینی نظیر قسط، عدل، امر به معروف و نهی از منکر، نیازمند ابزارهای اجرایی در سطح کلان هستند که بدون سیاستگذاری دقیق امکانپذیر نیست. به همین دلیل، حکومت اسلامی به عنوان مدلی که سیاست را در خدمت دیانت قرار میدهد، الگویی برجسته در اندیشه دینی به شمار میرود. تجربه تاریخی حکومت پیامبر اسلام (ص) و امیرالمومنین (ع) نشان میدهد که سیاست، زمانی که بر مبنای اصول دینی اداره شود، میتواند نه تنها نیازهای مادی جامعه را تأمین کند، بلکه بستر رشد معنوی و اخلاقی انسانها را نیز فراهم آورد.
در عین حال، چالشهای مهمی نیز در این مسیر وجود دارد. یکی از این چالشها، خطر سوءاستفاده از دین برای مقاصد سیاسی است. این مسئله، علاوه بر ایجاد بیاعتمادی نسبت به نهادهای دینی، ممکن است موجب دینگریزی در میان مردم شود. از سوی دیگر، اگر سیاستمداران دینی فاقد تخصص کافی در مدیریت باشند، عملکرد آنها به جای تقویت جایگاه دین، به تضعیف آن منجر خواهد شد. بنابراین، تلفیق دیانت و سیاست مستلزم وجود نخبگانی است که علاوه بر تعهد دینی، از مهارت و دانش کافی در عرصه سیاستگذاری برخوردار باشند.
✅ پس بنابراین ، پیوند دیانت و سیاست میتواند رابطهای برد برد ایجاد کند، مشروط بر آنکه سیاست در خدمت تحقق ارزشهای دینی باشد و دیانت نیز با واقعنگری و شناخت مقتضیات زمان، راهکارهایی عملی برای اداره جامعه ارائه دهد. این همافزایی، نه تنها ظرفیت رفع مشکلات دنیوی بشر را داراست، بلکه میتواند او را به سوی غایات متعالی خلقت نیز سوق دهد.
✍ موسی آقایاری
🆔 @Myidea
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔵 گفتگوی تلگرامی
پرسش ☝️ پاسخ 👇
طلوع فکر و اندیشه
🔵 گفتگوی تلگرامی پرسش ☝️ پاسخ 👇
سلام علیکم
دوست فرهیخته،
فرمایش تان را با دقت خواندم و از نگرانیهایتان نسبت به وضعیت فعلی جامعه و نقدهایی که به عملکرد برخی مسئولین و نهادها وارد کردهاید، سپاسگزارم. سخنان شما هرچند از جنس انتقاد است، اما حامل دغدغهای ارزشمند و شایسته تأمل است. اکنون اجازه دهید با همان صراحتی که شما از آن بهره گرفتهاید، پاسخی روشن و سازنده ارائه کنم :
▪️ آنچه شما مو و پیچش مو خواندید، شاید اشارهای به عمق و گستره تأثیر تکنولوژی باشد؛ اما فراموش نکنید که ما در نقد مدرنیته صرفاً بر کاستیهای آن تمرکز نکردهایم، بلکه همواره تلاش کردهایم با ارائه راهکارهایی مبتنی بر اندیشه اسلامی، مسیر بهرهبرداری صحیح از این ابزارها را روشن کنیم. اسلام مخالف پیشرفت نیست؛ بلکه بر هدایت آن به سوی معنویت و اخلاق تأکید دارد.
🔹 پرسیدهاید چه تلاشی برای تحقق اقتصاد اسلامی صورت گرفته است؟ آیا واقعاً میتوان انتظار داشت ظرف کمتر از چند دهه، آنچه طی قرنها در اثر دخالت نظامهای سرمایهداری و سکولار آسیب دیده، کاملاً اصلاح شود؟ بله، ما به مشکلات بانکداری کنونی انتقاد داریم و بارها در این زمینه قلم زده و سخن گفتهایم. اما سوال اینجاست: آیا جامعه آمادگی پذیرش یک انقلاب اقتصادی مبتنی بر احکام اسلامی را دارد؟ و اگر ندارد، آیا وظیفه ما این نیست که فرهنگسازی کنیم؟
🔸 اینکه فرمودهاید در این ۱۴۰۰ سال کجا بودهاید؟، از شما انتظار میرود به منابع غنی فقهی، اقتصادی و اخلاقی اسلامی نگاهی داشته باشید. دهها کتاب مانند اقتصادنا اثر شهید صدر، آثار شهید آیتالله مطهری و صدها مقاله و پژوهش در این حوزه وجود دارد که مورد مطالعه و استفاده بسیاری از اندیشمندان در داخل و خارج از کشور است. اما آیا صرف تولید محتوا کافی است؟ بدون بستر فرهنگی و ساختار اجرایی، حتی بهترین ایدهها نیز محکوم به شکست خواهند بود.
▫️ اشاره شما به برخی اشتباهات روحانیون و مسئولان حکومتی درست است. ما منکر نیستیم که برخی اشتباهات موجب خدشهدار شدن اعتماد مردم شده است. اما اجازه دهید از شما بپرسم: آیا باید اشتباهات فرد یا افرادی را به پای کل یک مکتب نوشت؟ آیا خطای یک نفر، مجوزی برای زیر سوال بردن کل نظام فکری و ارزشی است؟
🔹 بله، ما نیز بارها و بارها نسبت به اختلاس و فساد هشدار دادهایم و وظیفه خود دانستهایم که این مسائل را در خطابهها و نوشتههایمان مطرح کنیم. اما آیا صرف اعتراض از سوی یک روحانی یا خطیب، بهتنهایی میتواند ریشههای فساد را بخشکاند؟ مبارزه با فساد نیازمند عزم ملی، شفافیت ساختاری و همراهی تمامی اقشار جامعه است.
🔶 فرمودهاید ابتدا خودیها را اصلاح کنیم. این نکته بسیار مهم و مورد تأیید ماست. اما اصلاح از کجا شروع میشود؟ آیا نباید از خودمان، خانوادهمان و جامعه اطرافمان آغاز کنیم؟ آیا شما، من و هر فرد دیگری نمیتوانیم در این مسیر سهیم باشیم؟
دوست عزیز، اگرچه لحن شما گاهی آمیخته به تندی و سرزنش بود، اما من آن را نشانهای از درد مشترکمان میدانم. بله، ما با چالشهایی جدی مواجهیم؛ اما این چالشها هرگز به معنای ناکارآمدی اسلام یا شکست اندیشههای اسلامی نیست. بلکه نشاندهنده نیاز به تلاشی مضاعف، همکاری گستردهتر و صداقت بیشتر است.
پیشنهاد میکنم به جای تأکید بر تقابل، دست در دست هم دهیم تا راهی برای اصلاح بیابیم. این راه نه با سرزنش، بلکه با گفتگو و عمل مشترک هموار خواهد شد.
✍ موسی آقایاری
🆔 @Myidea
طلوع فکر و اندیشه
دوست عزیز،
پاسخ شما از سر دغدغه بود، اما اجازه دهید با شفافیت بیشتری برخی نکات را بررسی کنیم. آنچه شما مطرح میکنید، نه نقد، بلکه گویی حکمی قطعی درباره ناکارآمدی و سکوت تمامی افراد در قبال مشکلات است. اجازه دهید در چند محور پاسخگو باشم:
🔹 فرمودهاید که هیچ ارادهای برای اصلاح نیست. آیا این قضاوت شما از روی آگاهی کامل است؟ آیا تمامی تلاشها، سخنرانیها، مقالات، انتقادات و پیگیریهای علنی و پشتپرده را نادیده میگیرید؟ شاید شما به دلیل عدم اطلاع از برخی جزئیات، تصور کنید سکوت حاکم است. اما اگر بخواهید قضاوت کنید، آیا نباید همه واقعیتها را در نظر بگیرید؟
🔸 در مورد رفتار ناپسند برخی هملباسان، باید بگویم که ما نهتنها در خطابهها، بلکه در جمعهای خصوصی و جلسات علمی، بارها بر اصلاح رفتار درونی تاکید کردهایم. اما سوال اینجاست: آیا یک رفتار ناپسند از سوی یک فرد، دلیل کافی برای زیر سوال بردن کل جریان روحانیت است؟ این همان خطای استقرای ناقص است که متأسفانه در ادبیات شما دیده میشود.
🔹 آیا فکر نمیکنید مشکل اصلی، نبود توجه رسانهها به آن صداهای اعتراضآمیز است؟ بارها و بارها اعتراضات از سوی علما و خطبا نسبت به فساد و بیعدالتی صورت گرفته، اما چرا این صداها بازتابی نمییابد؟ شما میگویید که سکوت کردهایم، اما آیا مطمئنید که این سکوت واقعی است یا ناشی از بیتوجهی به اعتراضات مطرحشده؟
▫️ شما از یک اتفاق خاص مانند ماجرای آیتالله صدیقی سخن گفتید و آن را به تمام روحانیت تعمیم دادید. این قیاس معالفارق است. آیا در هر صنفی خطاهای فردی وجود ندارد؟ اگر یک پزشک خطا کند، آیا جامعه پزشکی را زیر سوال میبرید؟ اگر یک معلم دچار خطا شود، آیا کل نظام آموزشی را مقصر میدانید؟ چرا در مورد روحانیت چنین رویکردی دارید؟ ضمنا تمام ماجرای آیت الله صدیقی را نخواندید از سایت ها بخوانید. آنچه شما مطرح کردید، دیدگاه و قضاوت شخصی شماست، اما اجازه دهید نکتهای مهم را یادآوری کنم: انصاف و تقوا ایجاب میکند پیش از هر اتهامی، حقایق را کامل بررسی کنیم. آقای صدیقی که شما به او اشاره کردید، هنوز در هیچ محکمهای محاکمه نشده است و اتهاماتی که مطرح میکنید، صرفاً بر پایه گزارشهای غیررسمی است.
بیایید دقت کنیم: اگر بنا باشد با چنین معیارهایی قضاوت کنیم، چه بسا بزرگترین شخصیتهای تاریخ نیز از این نوع اتهامات در امان نمانند. حتی خداوند در قرآن به پیامبر اکرم (ص) میفرماید: عفا الله عنک؛ خدا تو را ببخشد. آیا این جمله را میتوان به معنای اشتباه بزرگ نسبت داد؟ قطعاً نه. پس بیایید با رعایت تقوا و انصاف، پیش از هر داوری، منتظر بررسیهای دقیق و شفاف بمانیم.
🔸 فرمودهاید راه اصلاح، تساوی در برابر قانون است. آیا این شعار صرفاً خطاب به روحانیت است؟ آیا نباید این مطالبه را از تمامی اقشار جامعه، از سیاستمداران گرفته تا فعالان اقتصادی، رسانهها و حتی خودتان نیز داشته باشید؟ آیا شما از نقش خود در اصلاح غافل هستید؟
🔹 دوست عزیز، آنچه شما سکوت و سکون تعبیر میکنید، لزوماً نشانه بیعملی نیست. ما در حال تلاشیم، اما اصلاح جامعه نیازمند همکاری همگان است. اگر فقط از بیرون نظارهگر باشید و به قضاوت بپردازید، نهتنها کمکی به حل مشکلات نمیکنید، بلکه مسیر اصلاح را پیچیدهتر میکنید.
▫️ پس به جای تکرار نقدهای کلیشهای، از شما دعوت میکنم با همکاری و همافزایی، به بهبود اوضاع کمک کنید. سکوت واقعی، سکوت در قبال نقش فردی خودمان است. آیا شما آمادهاید که در این مسیر همراه شوید؟
✍ موسی آقایاری
🆔 @Myidea
طلوع فکر و اندیشه
گفتگوی تلگرامی پرسش ☝️ پاسخ حقیر 👇
سلام جناب مروتی عزیز ،
دیدگاه شما درباره تحمیل فرهنگ توسط قوم غالب در تاریخ تا حد زیادی واقعیت دارد و مثالهای متعددی برای آن وجود دارد. با این حال، نکاتی عمیقتر و چندجانبه درباره این موضوع وجود دارد که قابل توجه است :
🔹 هرچند قوم غالب ممکن است فرهنگ خود را به جامعه مغلوب تحمیل کند، اما این تحمیل اغلب ناقص و موقتی است. فرهنگهای بومی در طول تاریخ توانستهاند به شیوههای مختلف مقاومت کنند، خود را بازسازی نمایند یا حتی فرهنگ غالب را تغییر دهند. برای مثال:
در هند، با وجود 200 سال استعمار بریتانیا، فرهنگ هندی نه تنها باقی ماند بلکه در برخی موارد بر فرهنگ غربی تأثیر گذاشت.
معماری اندلس و تأثیر آن بر هنر و فرهنگ اروپای مسیحی پس از سقوط مسلمانان از بین نرفت؛ بلکه همچنان دارای پیامها و آموزه ها است.
▫️ در تاریخ، فرهنگ قوم غالب نیز از فرهنگ مغلوب تأثیر پذیرفته است. به عنوان مثال:
در امپراتوری روم، مسیحیت ابتدا توسط اقوام مغلوب و گروههای کوچک رواج پیدا کرد و سپس فرهنگ غالب روم را دگرگون ساخت.
زبان عربی و فرهنگ اسلامی پس از فتح ایران تحت تأثیر سنتهای ادبی و علمی ایرانی قرار گرفت و تمدن اسلامی را غنیتر کرد.
🔸 گاهی فرهنگ غالب به جای تحمیل با تعامل و تبادل جا میافتد. به طور مثال:
در عصر طلایی اسلام، بسیاری از آثار یونانی، ایرانی، و هندی ترجمه شدند و وارد فرهنگ اسلامی شدند. رنسانس اروپا تا حد زیادی مدیون انتقال دانش و فرهنگ از جهان اسلام بود.
🔹 تاریخ نشان داده که فرهنگهای مختلف، حتی در مواجهه با فشارهای تحمیلی، به سمت همزیستی و ایجاد تنوع پیش رفتهاند. فرهنگ غالب، هرچقدر قدرتمند باشد، نمیتواند هویت فردی و جمعی را به طور کامل محو کند. این نکته حتی در مثال اندلس نیز دیده میشود.
جناب مروتی ،
بنابراین، تحمیل فرهنگ توسط قوم غالب، هرچند بخشی از واقعیت تاریخی است، اما سرنوشت نهایی فرهنگها را تعیین نمیکند. تاریخ ثابت کرده که مقاومت، تبادل و تغییر، نقش پررنگتری در پویایی تمدنها دارد.
✍ موسی آقایاری
🆔 @Myidea
طلوع فکر و اندیشه
دوست عزیز،
از دغدغهمندی شما نسبت به عدالت و شفافیت سپاسگزارم. آنچه شما مطرح کردهاید، نشاندهنده نگرانی عمیق از تبعیض و رفتارهای گزینشی در حوزههای مختلف است. این نگرانی کاملاً بجاست و من نیز معتقدم که هر گونه بیعدالتی یا رفتار غیرمسئولانهای که ارزشها و اعتماد عمومی را زیر سؤال ببرد، باید مورد نقد قرار گیرد. منتها تا چیزی دادگاهی نشده و اثبات جرم نگشته ، اخلاق اقتضا می کند که پیش دستی نکنیم.
با این حال، اجازه دهید چند نکته را نیز مجددا روشن کنم :
🔸 اگر نقدی از جانب من بر تبعیض یا عملکرد نادرست رسانهها بوده، هدف اصلاح و جلب توجه به کاستیهاست، نه تایید یا پذیرش آن. نقد از درون، نه نشانه ضعف، بلکه وظیفهای برای تقویت است.
🔹 بله، رفتارهای افراطی و تحریکآمیز، چه از جانب یک گروه خاص و چه افراد دیگر، در هر زمانی که جامعه ملتهب است، میتواند به آسیبهای اجتماعی و تشدید اختلافات دامن بزند. اما راهکار، نقد منصفانه و نه تخریب کلیت یک قشر است. افراد و گروهها مسئول رفتار خود هستند و نباید اشتباهات آنها به حساب کل گذاشته شود.
▫️ قبول دارم که رسانههای ملی، بهویژه در نظامی که خود را مردمی میداند، باید از سلیقهای عمل کردن دوری کنند و همه صداها را منعکس نمایند. اما هر نقدی باید با ارائه راهکار و دعوت به اصلاح همراه باشد، نه ناامیدی و سرزنش صرف و خود تحقیری.
🔸 ممکن است دیدگاه شما این باشد که مطالب من سلیقهای بوده، اما هر نویسنده و فعال اجتماعی، اولویتهایی بر اساس دغدغهها و زمینه تخصص خود دارد. اگر مواردی بوده که انتظار داشتید به آنها بپردازم و نکردهام، این کمبود را به عنوان پیشنهاد سازنده مطرح کنید نه هجمه و سرزنش.
🔹 دوست عزیز ، باور دارم که عدالت، شفافیت و صداقت، سنگبنای اعتماد و اقتدار هر مجموعهای است. اما اصلاح و بهبود، با نقد سازنده، گفتوگو و پیشنهاد همراه است، نه با تعمیم یا اتهام.
ارزش لباس روحانیت از رفتار ما نشأت میگیرد، و همه ما وظیفه داریم که پاسدار این ارزش باشیم و بر برادران ایمانی هم لازم است که نهایت احتیاط را در نظر دهی مبذول کنند.
✍ موسی آقایاری