«شاهی عزیز، من همیشه فکر کردهام روزی خواهد رسید که من قرار بگیرم، در سر جایم باشم. و آنوقت خواهم توانست روشن باشم. دقیق باشم و بستگی خودم را با دوستان به آن نهایت دلپذیر و کمیاب برسانم. اما همیشه رابطهی من با حوالی خودم نازک بوده است...»
#سهراب_سپهری
نامه به #ابراهیم_گلستان
و من خودم را با خستگی تمام از میان این فصل عبور میدهم، به این امیدِ نور کمسویی که در دوردستها میدرخشد.
#اولگا_کنیپر
نامه به #آنتوان_چخوف
#درخشش
جزئیات زندگی روزمرهات را بنویس و برایم بفرست. دوست دارم آنها را بدانم، حتی بیاهمیتترینهایش را.
#ژان_پل_سارتر
هرکس به حالوروز کسی غبطه میخورد
این حالوروز ماست، ببین آرزوی کیست
#فاضل_نظری
وضعیتم جوریه که نیاز به یک شمشیر سامورایی دارم تا با کشتنم ثابت کنم این کار دردش کمتر از زندگی کردنمه!
بیا که در غم عشقت مشوشم بیتو
بیا ببین که در این غم چه ناخوشم بیتو
شب از فراق تو مینالم ای پریرخسار
چو روز گردد گویی در آتشم بیتو
دمی تو شربت وصلم ندادهای جانا
همیشه زهر فراقت همی چِشَم بیتو
اگر تو با من مسکین چنین کنی جانا
دو پایم از دو جهان نیز درکشم بیتو
پیام دادم و گفتم بیا خوشم میدار
جواب دادی و گفتی که من خوشم بیتو
#سعدی