eitaa logo
پیچیدگی عرفانی
@Mystical_complexity
182 دنبال‌کننده
633 عکس
91 ویدیو
1 فایل
باشد که غم خجل شود از صبر بی‌صدای ما... https://harfeto.timefriend.net/17019209864769 @Mystical_complexity_2
مشاهده در ایتا
پرسش‌ها
قوانین
داغ‌ترین‌ها
چندسکویی
پیوستن
پیچیدگی عرفانی
182 دنبال‌کننده
دانلود
مطالب قبلی
پیچیدگی عرفانی
روح، ۱۸۵۵ از ژرژ رو
119 مشاهده
پیچیدگی عرفانی
تو از این دشتِ خشکِ تشنه روزی کوچ خواهی کرد و  اشکِ من تو را بدرود خواهد گفت. 
121 مشاهده
پیچیدگی عرفانی
نمی توانستم، دیگر نمی توانستم صدای پایم از انکارِ راه بر می‌خاست و یأسم از صبوریِ روحم وسیعتر شده بود و آن بهار، و آن وهمِ سبز رنگ که بر دریچه گذر داشت، با دلم می گفت نگاه کن.. تو هیچ گاه پیش نرفتی تو فرو رفتی
130 مشاهده
پیچیدگی عرفانی
تراژدی تار عنکبوتی‌ست که دو مورچه در آن دست و پا می‌زنند آن هم چند روز پس از مرگ عنکبوت.
116 مشاهده
پیچیدگی عرفانی
انزوا، ژرف‌ترین واقعیت در سرنوشت آدمی است.
121 مشاهده
پیچیدگی عرفانی
چند وقته به این فکر میکنم. از هر شخص و نویسنده‌ای که خوشم اومده طرف یک روانی تمام و کمال بوده. همشون کم کمش یکی دوتایی اختلال روانی دارن.😂 برای همینه که همچین ایده ها و فکرایی توی نوشته‌هاشونه وگرنه از آدم سالم بعیده.
120 مشاهده
پیچیدگی عرفانی
یک عمر پریشانی دل بسته به مویی‌ست تنها سرِ مویی ز سرِ موی تو دورم
103 مشاهده
پیچیدگی عرفانی
آن یار نکوی من، بگرفت گلوی من گفتا که چه می‌خواهی، گفتم که همین خواهم
104 مشاهده
پیچیدگی عرفانی
با چه شجاعتی به زندگی میم مالکیت می‌دهم؟
100 مشاهده
پیچیدگی عرفانی
و من به ستوه آمدم از این مرگی که می‌زیم!
100 مشاهده
پیچیدگی عرفانی
اعدام جین گری از پل دُلاروش پ.ن: جین گری مشهور به خائنِ بی‌گناه
106 مشاهده
پیچیدگی عرفانی
لحظه‌ای می‌رسد که آدم از همه‌چیز دست می‌کشد، چون عاقلانه‌ترین کار همین است.
119 مشاهده
پیچیدگی عرفانی
اگر نازک دلی از من کران گیر که خونم می‌تراود از نوایم
123 مشاهده
پیچیدگی عرفانی
من نمی دانم آدم خوبی هستم یا نه، ولی این را می دانم که بیشتر از سهمم رنج می برم.
97 مشاهده
پیچیدگی عرفانی
شیرجه های نرفته گاهی اوقات کوفتگی های عجیبی به جا می گذارند.
102 مشاهده
پیچیدگی عرفانی
دردهایی که من دﺍشتم، بار موروثی که زیرش خمیده شده بودم، اونا نمی‌تونن بفهمن. خستگی پدرﺍنم در من باقی مونده بود.
95 مشاهده
پیچیدگی عرفانی
پاییز در ایوان خانه نشسته است و من به دست‌های خاک فکر می‌کنم که حتی اگر تمام جنازه‌ها را بپوشاند موهای تو چون گندم‌زاری از لای انگشت‌هایش بیرون می‌زند.
99 مشاهده
مطالب بعدی