دروغ گفتن هنری است كه مانند هر هنر دیگری همهی نیروی آدمی را میطلبد. دروغ را باید اول خودت باور داشته باشی تا بتوانی دیگران را متقاعد كنی. لازمهی دروغ گفتن آتش شوق است. این كاری است كه من از عهدهاش برنمیآیم. این است كه فقط یك پناهگاه دارم، حقیقت.
#کافکا
من فکر میکنم فقط باید آن نوع کتابهایی را بخوانیم که زخممان میزنند یا به جانمان دشنه فرو میکنند. اگر کتابی که میخوانیم با واردکردن ضربه به سرمان بیدارمان نکند، اصلاً چرا میخوانیمش؟ شاید، به قول تو، برای آنکه خوشحالمان کند؟ خداوندا، ما دقیقاً زمانی میتوانستیم خوشحال باشیم که هیچ کتابی نداشتیم، و آن نوع کتابهایی که خوشحالمان میکنند همان کتابهاییاند که اگر مجبور بودیم میتوانستیم خودمان بنویسیم. اما ما به کتابهایی نیاز داریم که مثل مصیبت بر ما نازل شوند و در اعماق غم فرو ببرندمان، همچون مرگ کسی که از خودمان بیشتر دوستش میداریم، همچون تبعیدشدن به جایی که عرب در آن نی انداخت، همچون خودکشی. کتاب باید مثل تبری باشد که بر دریای یخزد درونمان میکوبد. نظر من این است.
#کافکا
نامهای به اسکار پُلاک
زیباترین نامههایت نامههایی است که در آنها به اضطراب من حق میدهی، اما درعینحال میکوشی تا برایم توضیح دهی که نباید مضطرب باشم.
#کافکا
-نامه به میلان
وضعام حالتِ کرمی را بهیاد میآورد که نیمهی عقبِ بدنش را لگد کردهاند و حالا دارد نیمهی جلوی بدنش را جدا میکند و به کناری میکشد.
#کافکا
-نامه به پدر
«ای کاش تو اینجا بودی،
در حقیقت من اینجا هیچکس را ندارم،
هیچ کس جز ترس و تشویش!»
#کافکا
ما در مُردابی از دروغها و توهمهای پوسیده زندگی میکنیم که هیولاهای وحشتناک به جهان میآورند، هیولاهایی که با چهرهای پُر از محبت به دوربین عکاسها لبخند میزنند، ولی در همان لحظه - بی آنکه کسی متوجه شود - با بیخیالی میلیونها انسان را چون حشره زیر پا له میکنند.
#کافکا
چشم های فوقالعاده ای دارد...
درخشش چشم های او، تنها روشنیِ سیاهچالِ زندگی من است.
#کافکا