شده عاشق بشوی بُغض کنی پیشِ کسی
حرفِ دل باشد و پیدا نشود هم نفسی ؟
شده شب تا به سحر گریه کنی با دلِ خون
شورِ اشکت بدهد بر غمِ تو طعمِ گسی
شده آلوده ی عشقی بشوی بی پر و بال
عشق باشد که تو را حبس کند در قفسی ؟
شده از شدتِ دلتنگی و غم ِکز بکنی
گوشه ی تنگِ اتاق است ، که فریاد رسی
شده در کوچه ی بن بستِ دلت گم بشوی
تک و تنها تو بمانی و غمِ دسترسی💔
شده تقدیر بیاید سرِ خوشبختی تو
برود گُل ، بنشیند به دلت خار و خسی ؟
شده کابوس بیاید به سراغت شب و روز
که کند خانه ی دلتنگِ تو را بازرسی ؟:))
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
مثل خمینی باشید…