فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
قدرتاسـلام 💪🏻
➦ #tiktok☁️🥢
───────ꨄ︎
گدرتتتتتتت
.
🧸✨️•⃟• •✾⸽@Sadatmolaali🧸✨️
نمیتونم بهت قول بدم که همه مشکلاتتو حل میکنم، اما بهت قول میدم قرار نیست تنهایی باهاشون رو به رو بشی رفیق :))
.
🧸✨️•⃟• •✾⸽@Sadatmolaali🧸✨️
پناه برتو که بی صدا مرامیشنوی.. •الله•♥️.
🧸✨️•⃟• •✾⸽@Sadatmolaali🧸✨️
قلبمگرفتدرتناینشھرپرگناه
حالهوایجمعشھیدانمآرزوسـت :)..!.
🧸✨️•⃟• •✾⸽@Sadatmolaali🧸✨️
سپاهپرافتخارتریننهادملیاست!✌️😌
باافتخارسربازسیدعلیهستیم...✨🖇.
🧸✨️•⃟• •✾⸽@Sadatmolaali🧸✨️
کممحلینکنانقـدردلممیشکندحسین؛
خستهیخستهشدمازبیکسیودربهدری..!
#صلیاللهعلیكیااباعبدالله
#حسینم.
🧸✨️•⃟• •✾⸽@Sadatmolaali🧸✨️
هدایت شده از مُحِب 🇵🇸
اَصلـاًدُرُستنۅڪَرِتـٰآنبۍگُنـٰآهنیست
اَمـٰآحُسِینجـٰانَم...
حـٰآلِدِلَمرۅبِہراهنیست💔🚶♀:'!)
#امـام_حسینم
آرزوهایزیادیدردلمدارمولی
دیدنکربُبلایتازهمهواجبتراست...❤️🩹
.
🧸✨️•⃟• •✾⸽@Sadatmolaali🧸✨️
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#بیحرفحدیثدوستدارم.
رو❤️بنویسدوستدارم🍃
.
🧸✨️•⃟• •✾⸽@Sadatmolaali🧸✨️
+ ترَوینیمدامعکُم
- واشکهایتانمراسیرابمیکند!
.
🧸✨️•⃟• •✾⸽@Sadatmolaali🧸✨️
« نــٰادِم | ɴᴀᴅᴇᴍ »
این بشه پروف جدیدمون ؟
المحرم گرب :)))
محرم نزدیک است سیاه پوش شیم🍂🖤
4_5899982749015476511.mp3
8.39M
منو به محرم رسوندی ازت ممنونم..💔
#پویانفر
•✨⃟⸾ღ✧< نــٰادِم | 𝙽𝙰𝙳𝙴𝙼
May 11
May 11
🕊🌹🕊🌹🕊🌹🕊🌹🕊🌹🕊🌹🕊🌹🕊🌹🕊🌹🕊🌹🕊🌹🕊
🕊🌹🕊🌹🕊🌹🕊🌹🕊🌹
🕊🌹🕊🌹🕊🌹🕊🌹🕊
🕊🌹🕊🌹🕊🌹🕊🌹
🕊🌹🕊🌹🕊🌹🕊
🕊🌹🕊🌹🕊🌹
🕊🌹🕊🌹🕊
🕊🌹🕊🌹
🕊🌹🕊
🕊🌹
🕊
ࢪمآن↻⇦
💜جبهہۍ عآشقۍ💜
#بہ_قلم_بانو
#قسمت6
#زینب
جیغی از ترس کشیدم که همه حواس ها به من جلب شد.
وای فهمیدن من دخترم.
امیر دوید سمتم و گفت:
- دیونه شدی دختر چیکار می کنی بلایی سرت می یومد من جواب داداش کمیل و چی می دادم؟
بلند شدم از روی زمین و گفتم:
- دارو ها توی ماشین بود اینا ممکنه جون چند نفر رو نجات بده باید می زاشتم می سوخت؟فعلا هم که سالمم.
بقیه تعجب کرده بودن.
تعجب هم داشت یه دختر با لباس پسرونه توی جبهه!
بقیه مسافت رو پیاده طی کردیم بیچاره راننده که فکر می کرد من پسرم و به عنوان پزشک پسر سوارم کرده بود.
اولین پایگاه و مقر فرماندهی که رسیدیم بردن ام اتاق فرمانده.
یکی از رزمنده ها درو باز کرد و داخل رفتم.
یه اتاقک بود که چند تا فرمانده نشسته بودن و یه نقشه ای رو نگاه می کردن و صحبت می کردن.
رزمنده گفت:
- قربان ایشون همون خواهر هستن که گفتم بهتون خودشو شکل پسر کردن و وارد جبهه شدن!
به فرمانده نگاه کردم و گفتم:
- اگه می خواید بگید برگرد شرمنده من بر نمی گردم اگر هم مسعولیت منو قبول نمی کنید که نیازی ندارم قبول کنید خودم همین راه و مستقیم می رم تا بلاخره کمیل و پیدا کنم اصلا اصرار هم نکنید که برگردم چون اگه برگردم اقا بزرگ حتما منو زنده زنده سنگسار می کنه یا منو می ده به اون سهند معتاد اونوقت کمیل یقعه شما رو می گیره!اصلا راه نداره برگردم پس منم با خودتون می برید.