eitaa logo
نامیرا | شخصیت قدرتمند
1.8هزار دنبال‌کننده
3.1هزار عکس
128 ویدیو
68 فایل
‌‌ ✓ اینجا همیشه چیزی برای یادگیری وجود داره♥️ کنارتم تا از «مهارتت» به «درآمد» برسی🌱 ‌🌏 محدثه ایزدخواه هستم|نامیرا: 🌏 🌈 دانش‌پذیر کوچینگ 🌈 مدرس کسب و کار انلاین 🌈 دانشجوی مهندسی صنایع FUM 📌پین کانال چک بشه حتما📌 ✨من اینجام : @namira_ir ✨ ‌
مشاهده در ایتا
دانلود
اره دخترای قشنگم🥲🫂❤️🌿 اسماتون رو برام بفرستید : 🤍👉 @namira_ir به لیست اضافه کنم
این اسامی هم اضافه شد 💙🫂 به لیست کسایی که در قراره سهمی از زیارت داشته باشن .
خیلی قشنگ گفت آخه :)
💙 هم اکنون در مسیر مرز
نامیرا | شخصیت قدرتمند
. و اما قول اون مداحی ای که بهتون داده بودم 👇 .
enc_16323962796363367207779.mp3
2.83M
. این مداحی ، از زبان امام حسین (علیه‌السلام) خطاب به جامونده های اربعین می‌باشد :) لطفاً با حال مناسب و در خلوت گوش کنید و با خیال راحت اشک بریزید و هر جا دلتون شکست و اشک جاری شد ، منو هم دعا کنید :) اون لحظه خدا هر چی بخواید بهتون میده ❤️‍🩹
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
خیلی از کنکوری ها گفتید ... چشم ؛)💕
💮 خروج 💢
🔹🔷 ورود 🔷🔹
‌ فضای کانال رو اربعینی کنیم یا نه ؟ همون روند قبلی دانشگاه رو پیش ببریم ؟! و آموزش هامون رو؟ «هدفم از در جریان گذاشتن شما از مسیری که داریم میریم تو این بود که افرادی که تا حالا نیومدن یا امسال نیومدن یکم جزئی بتونن فضا رو تجربه کنن ، همین :) 🤍 نظرتون رو با 👎 و 👍 درمورد گزارش سفر نامیرا ، اینجا بگید حتما : 💛👉 @namira_ir 💛👉 @namira_ir
امروز زیاد خوب پیش نرفت 🫠✨🤌 فقط همینقدر بگم که الان نجفیم🌿
‌ هوا خیییییییلی گرمه رفقا :) اینجا ساعت ۶ عصر ۴۶ درجه بود ! دیگه از ۱۱ ظهر به بعد بالای۵۰ درجه رو میگذرونیم!
کولر؟! نه اینجا برق قطع میشه هر دو ساعت 😂✌️ شالمو خیس میکنم رو کلاه آفتابی میندازم اون باد داغی که میخوره به صورتم از فیلتر یک شال خیس عبور می‌کنه و هوای کمی 🤏 خنک تر رو به صورتم منتقل میکنه 🤌🌬
‌ اینجا هیچ چیز گرمی وجود نداره 🤌 همه چیز داغه 😂💔 موضوع اینه که این شدت حرارتی که در آب و هوای اینجا وجود داره ، سال گذشته انقد نبود 🥲🥲🥲🥲 حتی از پارسال هم شلوغ تره !!! تازه اینجا هنوز نجفه!! ‌
‌ چرا میگم داغ ؟ چون یه نمونه بخوام مثال بزنم ؛ بعد ۱۰ ساعت تو راه بودن که برسیم به ، و چند ساعت درگیر این بودن که کجا بریم یه استراحت داشته باشیم و دوشی بگیریم و اینا با کلی دردسر یه جا پیدا کردیم ، وقتی رفتم دوش بگیرم ، شیر آب سررررد رو تا ته باز کردم فقط ، و حدس بزن چیشد ؟ یه آب کااااملا داغغغغ ازش خارج شد 😂💔 ‌
‌ بعد اونجایی که بودیم یه ساختمون تازه ساخت و حتی بهتره بگم نیمه کاره دور از حرم بود و برقش که کلا نیم ساعت وصل بود ! آبش هم دو ساعت آخر کلا قطع شد ! طبقه پنجم هم بود آسانسور هم نداشت🥲😂👌 از ۱۱ ظهر تا ۶-۷ عصر اونجا بودیم 🤌 ‌
‌ تو اون شلوغی و سر و صدا من خوابم برد دوستم گفت چه جوری شما انقد راحت میخوابین؟!!! گفتم : جانم 🙂😂🤌من نخوابیدم من بیهووووووش شدم ! نسبت به گرما واقعا بدنم واکنش نشون میده ! از سر و صدای ناهار بیدار شدم ! که مجدد هوا واقعا گرم تر شده بود:)😂 ‌
‌ چرا از 😂 استفاده میکنم ؟! چون فشار زیادی رومه 😂🙂 ‌
‌ دیگه ساعت ۶-۷ طاقتم طاق شده بود که به داداشم گفتم عوض کنیم جامونو و فلان و اینا ( اون تو قسمت مرد ها زیر کولر گازی بود چون تو حوزه علمیه اسکان گرفته بودن و خانوم ها تو ساختمون نیمه کاره ی کنارش) ‌
‌ بعد از جمع کردن وسایلامون و پایین اومدن از اون پنج طبقه ، یهو دیدم عه!! دارن شربت میدن🫠🥹✨ ناگهان! شبیه گشنگان سومالی چون از شدت تشنگی واقعا داشتم رد میدادم ، رفتم جلوی اون جایی که شربت میدادن و ۷-۶ لیوان پشت سر هم شربت خوردم 🥲😂💔 اخراش دیگه اقاهه بد نگاه میکرد ! فکر کنم حس میکرد از اسارت فرار کردم 😂💔 ‌
‌ بعد که رفتیم دنبال جا بگردیم ، ناچارا به هتل ها هم سر زدیم که متاسفانه ظرفیت نداشتند ... ‌
و خب الان که دارم اینا رو می‌نویسم تو همچین فضایی میباشم. این اتاق هنوز هم گرمه. تقریبا گرم‌ترین جای این خونه ست ...! ولی همین که یک پنکه داره که این هوای گرم رو تهویه می‌کنه ، خداروشکر 🥲😂💚
‌ خلاصه ی همه ی نوشته های امشبم‌ چی بود ؟! «خیلی گرمه ولی هنوز زنده ایم ☺️😂» ‌
اره خلاصه... :)💜🤍