eitaa logo
تلقاء
6.1هزار دنبال‌کننده
538 عکس
49 ویدیو
5 فایل
﷽ وَلَمَّا تَوَجَّهَ تِلْقَاءَ مَدْيَنَ قَالَ عَسَىٰ رَبِّي أَن يَهْدِيَنِي سَوَاءَ السَّبِيلِ «قصص/٢٢» ارتـبـاط' https://daigo.ir/secret/7270488245 ارسال سوالات شما' https://daigo.ir/secret/5275222794 کانالهــای مـا' https://eitaa.com/NDE_IR/3973
مشاهده در ایتا
دانلود
🔻مطالب‌مرتبط 🔗خروج جگر پاره‌هاي زمين! در صحنه‌اي ديگر، پيامبر اکرمﷺ يکي از جمله حوادث آستانه قيامت را، اين‌گونه به تصوير درآورده است: در آن زمان، زمين پاره‌هاي جگرش را به بيرون مي‌ريزد. اين تعبير، يکي از استعارات زيبا و بديعي است که در آن، رسول اکرمﷺ گنج‌هاي پنهان در دل زمين را به پاره‌هاي جگر آن تشبيه نموده و به اين حقيقت اشاره مي‌دارد که در آخر الزمان، تمامي ذخائر از شکم زمين بيرون مي‌ريزد و ديگر يچزي در دل آن مخفي نمي‌ماند ( المجازات النبوية: ص 305 و 306). 🌐 https://eitaa.com/joinchat/2386886772C9034807562@NDE_IR
🔻مطالب‌مرتبط نکته در خور توجه آن است که در اين تعبير بديع، از واژه «فيئي» به معناي قي کردن و بالا آوردن، براي زمين استفاده شده؛ گويي زمين همچون انساني مجسم گرديده که در زمان اضطرار، محتويات درون خود را بيرون مي‌ريزد و سبک مي‌شود! 🌐 https://eitaa.com/joinchat/2386886772C9034807562@NDE_IR
🔻مطالب‌مرتبط 🔗غرق در عرق: در تصويري شگفت، حالات حول انگيز انسان‌ها در عرصه محشر، چنين به نمايش گذاشته شده است: در روز قيامت، خورشيد به خلائق نزديک مي‌شود، تا آن جا که فاصله آن تنها به مقدار يک ميل ۱ با آنها خواهد شد، در اين حالت هر انساني به مقدار اعمالش، عرق او را فرا مي‌گيرد، برخي عرق به غوزک پايشان مي‌رسد، و برخي به زانويشان، برخي به شکمشان و برخي عرق تا به دهانشان مي‌رسد تا آن جا که لجامي مي‌شود بر دهانشان. و پيامبر‌‌‌ﷺ با دست خود به دهانش اشاره نمود. 🌐 https://eitaa.com/joinchat/2386886772C9034807562@NDE_IR
🔻مطالب‌مرتبط صحنه‌هاي به نمايش در آمده در اين روايت، از نهايت درد و رنج حاضران محشر حکايت دارد؛ چرا که آنها از بالاي سر خود با حرارت سوزاننده خورشيد مواجهند و از پايين، در عرق بدن خود غوطه‌ورند، که عمق آن به مقدار اعمالشان متفاوت است. رنج ناشي از آفتاب سوزاننده، يچزي است که براي همگان قابل درک است، به‌ويژه براي اعراب که فرزند صحرا لقب گرفته‌اند و به خوبي به حرارت کُشنده خورشيد آشنايند. آري، انساني که در اين دنيا تاب حرارت سوزنده خورشيد را با وجود فاصله بسيار دور آن از کره زمين ندارد، چه حال و روزگاري خواهد داشت، آن هنگام که خورشيد را در نزديکي خود احساس کند و هيچ وسيله‌اي هم براي نجات خود از اين گرماي طاقت‌فرسا در اختيار نداشته باشد 🌐 https://eitaa.com/joinchat/2386886772C9034807562@NDE_IR
💟 با سلام خدمت مخاطبان گرامی ❇️ از امروز به علت کمی تغییر رویه و تغییر حالت مطالب کانال داستان های شگفت شهید آیت الله دستغیب را به سمع و نظر شما عزیزان میرسانیم، باشد که مورد استفاده قرار گیرد. باتشکــــر ♦️روابط‌عمومی‌مؤسسه‌حضرت‌ولی‌عصر؏ 🌐 https://eitaa.com/joinchat/2386886772C9034807562@NDE_IR
🌱داستان های شگفت شهید آیت الله دستغیب ره ∞صدقه مرگ رو به تاخیر می اندازه از آقای سیدمحمدرضوی شنیدم که فرمودند زمانی که مرض خاصی عارض دایی بزرگوارشان مرحوم آقای میرزا ابراهیم محلاتی شد به طوری که اطبّا از معالجه ایشان اظهار یأس کردند،امر فرمودند که مرضشان را به عالم ربانی مرحوم حاج‌شیخ‌محمدجوادبیدآبادی که مورد علاقه و ارادت جناب‌میرزا بودند خبر دهیم ما هم با اصفهان تلگراف کردیم مرحوم بید آبادی را از مرض سخت میرزا با خبر کردیم فورا جواب دادند مبلغ دویست تومان صدقه دهید تا خداوند شفا عنایت فرماید. هر چند آن مبلغ در آن زمان زیاد بود لکن هر طور بود فراهم آورده بین فقرا تقسیم کردیم و بلا فاصله میرزا شفا یافت. مرتبه دیگر میرزای محلاتی به سختی مریض شدند و اطبا اظهار یاس کردند . من ابتدا مرحوم بید آبادی را با تلگراف خبر دار کردم و با اینکه جواب تلگراف را قبول و درخواست کرده بودم . از ایشان جوابی نرسید تا بالاخره در همان مرض میرزا مرحوم شدند آنگاه دانستم سبب جواب ندادن مرحوم بیدآبادی این بود که اجل حتمی میرزا رسیده و به صدقه جلوگیری نمیشود. 🌐 https://eitaa.com/joinchat/2386886772C9034807562@NDE_IR
🔻مطالب‌مرتبط 🔗پیامدهای وضعی و غیر قابل برداشت ظلم: 1- برگشت ظلم به خودش 2- عقوبت سریع 3- انتقام حتمی 4- سلب نعمت 5- کاسته شدن عمر 6- مطرود درگاه حقّ 🌐 https://eitaa.com/joinchat/2386886772C9034807562@NDE_IR
🌱داستان های شگفت شهید آیت الله دستغیب ره ∞اجل حتمی علاج نداره از مرحوم حاج غلامحسین مشهور به تنباکو فروش ، شنیدم که گفت: از مرحوم آقای حاج شیخ محمد جعفر محلاتی شنیدم که فرمود هنگام مرض مرحوم حجت الاسلام شیرازی ، حاج میرزا محمد حسن ، عده ای از بزرگان علما اطراف بسترشان بودند و می گفتند: در هر یک از مشاهد مشرفه مخصوصا در حرم حضرت سید الشهداء ؏ و در اماکن متبرکه مخصوصا در مسجد کوفه عده ای از اخیار معتکف شده اند و شفای شما را از خداوند خواهانند و صدقه های بسیاری برای سلامتی حضرتت داده شده است و ما یقین داریم که از برکات دعا ها و صدقه ها خداوند شما را شفا می بخشد و برای مسلمانان نگه می دارد . مرحوم میرزا پس از شنیدن این کلمات این جمله را فرمود : (( یا من لا یرد حکمته الوسائل )) گویا آن جناب ملهم شده بود که اجل حتمی ایشان رسیده و باید رفت و لذا اشاره فرمود که این وسیله ها جلوگیری از حکمت حتمی الهی نمی کند. 🌐 https://eitaa.com/joinchat/2386886772C9034807562@NDE_IR
✂️سلام و احترام خدمت شما همراهان گرامی ❇️ با توجه به درخواست‌های مکرر شما عزیزان مبنی بر نشر جلسات《سه دقیقه در قیامت》، ان‌شاءالله از چهارشنبه ۲۲ اردیبهشت ، اولین جلسه‌ی آن در پیام‌رسان ایتا منتشر خواهد شد. باتشکــــر ♦️روابط‌عمومی‌مؤسسه‌حضرت‌ولی‌عصر؏ 🌐 https://eitaa.com/joinchat/2386886772C9034807562@NDE_IR
سه دقيقه در قيامت 01..mp3
8.01M
🔈 شرح و بررسی کتاب 🔈 تجربه نزدیک به مرگ جانباز مدافع حرم 🔊 جلسه اول 🔻استادامینی‌خـــــواه 🌐 https://eitaa.com/joinchat/2386886772C9034807562@NDE_IR
🌱داستان های شگفت شهید آیت الله دستغیب ره ∞تلاوت قرآن هنگام مرگ مرحوم حاج میرزا اسماعیل کازرونی می فرمود: در ساعت احتضار میرزای محلاتی شروع فرمود به تلاوت آیات آخر سوره ی حشر مکرر خواند تا مرتبه آخر در وسط آیه (هو الله الذی لا اله الا هو الملک القدوس السلام) همین جا روح شریفش به عالم اعلی ارتحال فرمود (( و لا یخفی لطفه )) و راستی تمام سعادت همین است که لحظه ی اخر عمر زبان و دل به یاد خدا باشد بمیرد و همین است آرزوی تمام اهل ایمان ((و فی ذلک فلیتنا فس المتنافسون)) ..اللهم اجعل خاتمه امرنا خیرا بجاه محمد و ال محمد و اله الطاهرین علیه السلام 🌐 https://eitaa.com/joinchat/2386886772C9034807562@NDE_IR
AUD-20210506-WA0048.mp3
11.19M
🔈 شرح و بررسی کتاب 🔈 تجربه نزدیک به مرگ جانباز مدافع حرم 🔊 جلسه دوم 🔻استادامینی‌خـــــواه 🌐 https://eitaa.com/joinchat/2386886772C9034807562@NDE_IR
🌱داستان های شگفت شهید آیت الله دستغیب ره ‌‌∞نصیب شدن طی الارض فاضل محقق جناب آقای میرزا محمود مجتهد شیرازی نزیل سامره _رحمة الله علیه نقل فرمود از مرحوم حاج سید محمد علی رشتی که غالب عمرش را در ریاضات شرعی و مجاهدات نفسانیه گذرانیده بود . در اوقاتی که در مدرسه حاج قوام نجف طلبه و مشغول تحصیل علم بودم در بین طلاب مشهور بود که شخص پاره دوزی که در باب طوسی است طی الارض دارد و هر شب جمعه نماز مغرب را در مقام مهدی علیه السلام در وادی السلام می خواند و نماز عشا را در حرم حضرت سیدالشهداء علیه السلام به جا می آورد، در صورتی که بین نجف و کربلا بیش از سیزده فرسنگ و تقریبا دو روز راه پیاده روی است. من خواستم این مطلب را تحقیق نمایم و به آن یقین کنم پس با آن مرد صالح پاره دوز آمد و شد نموده و رفاقت کردم و چون رفاقتم با او محکم شد ، روز چهارشنبه به یکی از طلاب که با من هم مباحثه و به او اعتماد داشتم گفتم امروز برای کربلا حرکت کن و شب جمعه در حرم باش ببین رفیق پاره دوز رو میبینی . چون رفت غروب پنجشنبه با یک تأثری نزد رفیق پاره دوز رفتم و اظهار ناراحتی کردم . 🌐 https://eitaa.com/joinchat/2386886772C9034807562@NDE_IR
🌱داستان های شگفت شهید آیت الله دستغیب ره ‌‌∞نصیب شدن طی الارض گفت: تو را چه می شود؟ گفتم : مطلب مهمی است که که باید الان به فلان طلبه رفیقم برسانم و متاسفانه کربلا رفته و به او دسترسی ندارم. گفت مطلب را بگو خدا قادر است که همین امشب به او برسد . پس نامه ای که نوشته بودم به او دادم ، ایشان نامه را گرفت و به سمت وادی السلام رفت . دیگر او را ندیدم تا روز شنبه که رفیقم آمد و آن نامه را به من داد و گفت: شب جمعه موقع نماز عشاء رفیق پاره دوز به حرم آمد و آن نامه را به من داد، چون چنین دیدم یقین کردم که پاره دوز طی الارض دارد در مقام برآمدم که از او درخواست کنم که جاگرج بشود من هم دارای طی الارض گردم . 🌐 https://eitaa.com/joinchat/2386886772C9034807562@NDE_IR
🌱داستان های شگفت شهید آیت الله دستغیب ره ‌‌∞نصیب شدن طی الارض پس او را به خانه ام دعوت کردم چون هوا گرم بود پشت بام رفتیم و گنبد مطهر حضرت امیر علیه السلام نمایان بود پس از صرف شام مختصری به ایشان گفتم غرض از دعوت این است که من یقین کردم شما طی الارض دارید. و آن نامه ای که به شما دادم برای یقین کردن من بود الحال از شما خواهش میکنم مرا راهنمایی کنید که چه کنم تا طی الارض نصیب من هم بشود ، تا این را شنید دانست که سرّ او فاش شده صیحه ای زد و مثل چوب خشک افتاد به طوری که وحشت کردم و گفتم: از دنیا رفت پس از آنکه به حال خود آمد فرمود : ای سید هر چه هست به دست این آقاست و اشاره به گنبد مطهر کرد و گفت: هر چه می خواهی از او بخواه این را گفت و رفت و دیگر در نجف اشرف دیده نشد و هر چه تحقیق کردم دیگر کسی او را ندید . 🌐 https://eitaa.com/joinchat/2386886772C9034807562@NDE_IR
4_5852497637835540337.mp3
19.57M
🔈 شرح و بررسی کتاب 🔈 تجربه نزدیک به مرگ جانباز مدافع حرم 🔊 جلسه سوم 🔻استادامینی‌خـــــواه 🌐 https://eitaa.com/joinchat/2386886772C9034807562@NDE_IR
🌱داستان های شگفت شهید آیت الله دستغیب ره ∞زنده شدن پس از مرگ از همان مرحوم آقا میرزا محمود شنیدم که فرمود: در نجف اشرف مرحوم آقا شیخ محمد حسین قمشه ای که از فضلا و تلامیذ مرحوم سیدمرتضی کشمیری بود ، مشهور شده بود که ((از گور گریخته)) و سبب این شهرت چنانچه از خود آن مرحوم شنیدم این بود که؛ ایشان در سن هیجده سالگی در قمشه به مرض حصبه مبتلا می شود روز به روز مرضش سخت تر شده اتفاقا فصل انگور بود و انگور زیادی در همان اطاقی که مریض بود می گذارند ، ایشان بدون اطلاع کسی از آن انگور ها می خورد و مرضش شدیدتر شده تا می میرد . در آن حال حاضرین گریان شدند و چون مادرش آمد و فرزندش را مرده دید می گوید : کسی دست به جنازه فرزندم نزند تا برگردم . فورا قرآن مجید را برداشته و بالای بام می رود و سرگرم تضرع به حضرت پروردگار می شود و قرآن مجید و حضرت اباعبدالله الحسین علیه السلام را شفیع قرار می دهد و می گوید دست برنمی دارم تا فرزندم را به من برگردانید. چند دقیقه بیش نمیگذرد که جان به کالبد آقا محمد حسین بر می گردد و به اطراف خود می نگرد مادرش را نمیبیند میگوید به والده بگویید بیاید که خداوند مرا به حضرت اباعبدالله علیه السلام بخشید . مادر را خبر میکنند بیا که فرزندت زنده شده سپس گزارش خود را نقل نمود که چون مرگ من رسید دو نفر نورانی سفید پوش نزدم حاضر شدند و گفتند چه باکی داری ؟ گفتم تمام اعضایم درد میکند، یکی از آنها دست بر پایم کشید، پایم راحت شد هرچه دست را رو به بالا می آورد درد بدن راحت میشد یک دفعه دیدم تمام اهل خانه گریانند هر چه خواستم به آنها بفهمانم که من راحت شدم نتوانستم تا بالاخره آن دو نفر مرا به بالا حرکت دادند بسیار خوش و خرّم بودم در بین راه بزرگی نورانی حاضر شد و به آن دو نفر فرمود : ما سی سال عمر به این شخص عطا کردیم در اثر توسل مادرش به ما او را بر گردانید . به سرعت مرا برگردانیدند ناگهان چشم باز نمودم اطرافیان را گریان دیدم به مادر خود گفتم که توسل تو پذیرفته شد و مرا سی سال عمر دادند و غالب آقایان در نجف که این داستان را از خودش شنیده بودند در رأس مدت سی سال منتظر مرگش بودند و در همان رأس سی سال هم در نجف اشرف مرحوم گردید . 🌐 https://eitaa.com/joinchat/2386886772C9034807562@NDE_IR
4_5852497637835540336.mp3
15.67M
🔈 شرح و بررسی کتاب 🔈 تجربه نزدیک به مرگ جانباز مدافع حرم 🔊 جلسه چهارم 🔻استادامینی‌خـــــواه 🌐 https://eitaa.com/joinchat/2386886772C9034807562@NDE_IR
🌱داستان های شگفت شهید آیت الله دستغیب ره ∞نجات از دشمن مرحوم شیخ محمد حسین قمشه ای مزبور عازم زیارت ائمه طاهرین که در عراق مدفونند می شود الاغی تندرو می خرد و اثاثیه خود را که مقداری لباس و خوراک و چند جلد کتاب بود در خورجین می گذارد و بر الاغ می بندد از آن جمله کتابچه ای داشته که در آن مطالب مناسب و لازم نوشته بود و ضمناً مطالب منافی با تقیه از سب و لعن در آن نوشته بود پس با قافله حرکت می کند تا به گمرگ بغداد وارد میشود یک نفر مفتش با دو نفر مأمور می آیند مفتش می گوید خورجبن شیخ را باز کنید تصادفا مفتش در بین همه کتابها همان کتابچه را بر می دارد و باز می کند و همان صفحه ای که در آن مطالب مخالف تقیه بوده میخواند پس نگاه خشم آمیزی به شیخ میکند و به مأمورین میگوید شیخ را به محکمه کبری ببرید و تمام زوار را پس از جلب شیخ بدون تفتیش رها میکند و خودش هم میرود در سابق فاصله بین گمرک و شهر مسافت زیادی خالی از آبادی بوده است آن دو مأمور اثاثیه شیخ را بار الاغ میکنند و شیخ را از گمرک بیرون می آورند و به راه می افتند پس از طی مسافت کمی الاغ از راه رفتن می افتد به قسمی که برای دو مأمور رنجش خاطر فراهم میشود یکی به دیگری می گوید خسته شدم این شیخ که راه فرار ندارد من جلو میروم تو با شیخ عقب بیایید مقداری از راه را که پلیس دوم طی می کند بالاخره در اثر حرارت آفتاب و گرمی هوا او هم خسته و تشنه و وامانده می شود به شیخ می گوید من جلو میروم تا خود را به سایه و آب برسانم تو از عقب ما بیا جوج به ما ملحق شو . شیخ چون خود را تنها و بلا مانع میبیند و خسته شده بود سوار الاغ میشود تا سوار میشود حال الاغ تغییر کرده دو گوش خود را بلند میکند و مانند اسب عربی با کمال سرعت میدود تا به مأمور اول میرسد همین که میخواهد بگوید بیا الاغ راهرو گردید تو هم سوار شو مثل اینکه کسی دهانش را میبندد جوج چیزی نمیگوید با سرعت از پهلوی پلیس میگذرد و پلیس هم هیچ نمیفهمد شیخ میفهمد که لطف الهی است و میخواهند او را نجات نجات دهند تا به پلیس دوم میرسد هیچ نمیگوید او هم کور و کر گردیده شیخ را نمیبیند و پس از عبور از مأمور دوم زمام الاغ را رها میکند تا هر جا خدا می خواهد الاغ برود الاغ وارد بغداد می شود و بی درنگ از کوچه های بغداد گذشته وارد کاظمین ۸ میشود و در کوچه های شهر کاظمین میگردد تا خودش را به خانه ای که رفقای شیخ آنجا وارد شده بودند رسانده سرش را به در خانه میزند پس از ملاقات رفقا بزودی از کاظمین بیرون میرود و خدای را بر نجات از این شرّ بزرگ سپاسگزاری میکند. 🌐 https://eitaa.com/joinchat/2386886772C9034807562@NDE_IR
4_5852497637835540335.mp3
16.55M
🔈 شرح و بررسی کتاب 🔈 تجربه نزدیک به مرگ جانباز مدافع حرم 🔊 جلسه پنجم 🔻استادامینی‌خـــــواه 🌐 https://eitaa.com/joinchat/2386886772C9034807562@NDE_IR
🌱داستان های شگفت شهید آیت الله دستغیب ره ∞نورافشانی ضریح حضرت امیر علیه السلام و باز شدن دروازه نجف و نیز نقل فرمودند از جناب شیخ محمد حسین مزبور که فرموده بود شبی دو ساعت از شب گذشته به قصد خرید ترشی از خانه بیرون آمدم و دکان ترشی فروشی نزدیک سور شهر بود سابقاً شهر نجف اشرف حصار و دروازه داشته و دروازه آن متصل به بازار بزرگ و بازار بزرگ متصل به درب صحن مقدس و درب صحن محاذی ایوان طلا و درب رواق بوده است به طوری که اگر تمام درها باز بود شخص از دروازه ضریح مطهر را میدید و شیخ مزبور هنگام عبور می شنود عده ای پشت دروازه در را می کوبند و می گویند : یٰا عَلِیْ ! اَنْتَ فُکَّ البٰابْ! یعنی یا علی خودت در را باز کن و مأمورین به آنها اعتنایی نمیکنند چون اول شب که در را می بستند تا صبح باز کردنش ممنوع بود آقای شیخ می رود ترشی می خرد و بر می گردد چون به دروازه میرسد این دفعه عده زواری که پشت در بودند شدیدتر ناله کرده و عرض میکنند یا علی ! در باز کن و پاها را سخت به زمین می کوبند؛ آقای شیخ پشت خود را به دیوار می زند که از طرف راست چشمش به سمت مرقد مبارک و از طرف چپ دروازه را می بیند ، ناگاه میبیند از ط‌رف قبر مبارک نوری به اندازه نارنج آبی رنگ خارج شد و دارای دو حرکت بود یکی به دور خود و دیگری رو به صحن و بازار بزرگ و با کمال آرامی می آید . آقای شیخ نیز کاملا چشم به آن دوخته است با نهایت آرامش از جلو روی شیخ می گذرد و به دروازه میخورد ناگاه در و چهار چوب آن از دیوار کنده می شود و بر زمین می افتد . عربها با نهایت مسرت و بهجت به شهر وارد میشوند. 🌐 https://eitaa.com/joinchat/2386886772C9034807562@NDE_IR
4_5852497637835540338.mp3
15.47M
🔈 شرح و بررسی کتاب 🔈 تجربه نزدیک به مرگ جانباز مدافع حرم 🔊 جلسه ششم 🔻استادامینی‌خـــــواه ع 🌐 https://eitaa.com/joinchat/2386886772C9034807562@NDE_IR
🌱داستان های شگفت شهید آیت الله دستغیب ره ∞معجزه رضویه جناب میرزای مرحوم نقل فرمود از جناب شیخ محمد حسین مزبور که : ایشان به قصد تشرف به مشهد حضرت رضا علیه السلام از عراق مسافرت میکند و پس از ورود به مشهد مقدس دانه ای در انگشت دستش آشکار میشود و سخت او را ناراحت میکند . چند نفر از اهل علم او را به مریضخانه میبرند جراح نصرانی می گوید: باید فورا انگشتش بریده شود و گرنه به بالا سرایت میکند ، جناب شیخ قبول نمیکند و حاضر نمیشود انگشتش را ببرند طبیب میگوید : اگر فردا آمدی باید از بند دست بریده شود شیخ بر میگردد و درد شدت میکند و شب تا صبح ناله میکند، فردا به بریدن انگشت راضی میشود چون او را به مریضخانه میبرند جراح دست را میبیند و میگوید باید از بند دست بریده شود ، شیخ قبول نمیکند و میگوید من فقط انگشتم بریده شود جراح میگوید فایده ندارد و اگر الان از بند دست بریده نشود به بالاتر سرایت کرده و فردا باید از کتف بریده شود شیخ بر میگردد و درد شدت میکند به طوری که صبح به بریدن دست راضی میشود ؛ چون اورا نزد جراح می آورند و دستش را میبیند میگوید به بالا سرایت کرده و باید از کتف بریده شود و از بنده دست فایده ندارد و اگر امروز از کتف بریده نشود فردا به سایر اعضا سرایت میکند و بالاخره به قلب میرسد و هلاک میشود. شیخ به بریدن دست از کتف راضی نمیشود و برمیگردد و درد شدیدتر شده تا صبح ناله میکند و حاضر میشود که از کتف بریده شود، رفقایش او را به مریضخانه حرکت میدهند تا دستش را از کتف ببرند در وسط راه شیخ گفت ای رفقا ممکن است در مریضخانه بمیرم اول مرا به حرم مطهر ببرید . پس ایشان را در گوشه ای از حرم جای دادند شیخ گریه و زاری زیادی کرده و به حضرت شکایت میکند و میگوید آیا سزاوار است زائر شما به چنین بلایی مبتلا شود و شما به فریادش نرسید ((و انت الامام الرئوف)) خصوصا درباره زوّار پس حالت غشوه عارض میشود در آن حال حضرت رضا علیه السلام را ملاقات میکند آن حضرت دست مبارک بر کتف او تا انگشتانش کشیده و میفرماید : شفا یافتی شیخ به خود می آید میبیند دستش هیچ دردی ندارد رفقا می آیند او را به مریضخانه ببرند جریان شفای خود را به دست آن حضرت به آنها نمیگوید چون او را نزد جراح نصرانی میبرند جراح دستش را نگاه میکند اثری از آن دانه نمیبیند به احتمال آنکه شاید دست دیگرش باشد آن دست را هم نظر میکند میبیند سالم است میگوید: ای شیخ آیا مسیح علیه السلام را ملاقات کرده ای ؟؟ شیخ فرمود : کسی را که از مسیح علیه السلام بالاتر است دیدم و مرا شفا داد پس جریان شفا دادن امام علیه السلام را نقل میکند . 🌐 https://eitaa.com/joinchat/2386886772C9034807562@NDE_IR
4_5852497637835540339.mp3
20.13M
🔈 شرح و بررسی کتاب 🔈 تجربه نزدیک به مرگ جانباز مدافع حرم 🔊 جلسه هفتم 🔻استادامینی‌خـــــواه 🌐 https://eitaa.com/joinchat/2386886772C9034807562@NDE_IR
🌱داستان های شگفت شهید آیت الله دستغیب ره ∞عنایت وصله حضرت رضا علیه السلام شنیدم از عالم عامل و فاضل کامل جناب حاج شیخ محمد رازی مؤلف کتاب آثار الحجه و غیره که فرمود: شنیدم از جناب سیدالعلماء مرحوم حاج آقا یحیيٰ (امام جماعت مسجد حاج سید عزیز الله در تهران) و از جمعی دیگر از اهل علم که نقل فرمودند: از مرحوم حاج شیخ ابراهیم مشهور به صاحب الزمانی که فرموده روز تولد حضرت علی ابن موسی الرضا علیه السلام (۱۱ذیقعده) قصیده ای در ولادت و مدح آن حضرت گفتم و از خانه بیرون آمدم. به قصد ملاقات نایب التولیه که قصیده ام را برای او بخوانم چون عبورم از صحن مقدس افتاد با خود گفتم نادان سلطان اینجاست کجا میروی؟ قصیده ات را برای خودشان چرا نمیخوانی؟! پس از قصد خود پشیمان و تائب شدم و به حرم مطهر مشرف شدم و قصیده ام را مقابل ضریح مقدس خواندم پس عرض کردم : یا مولای از جهت معیشت در فشارم امروز هم عید است اگر صله ای عنایت فرمایید بجاست . 🌐 https://eitaa.com/joinchat/2386886772C9034807562@NDE_IR