eitaa logo
(✌️#آتاظهور✌️) ‌‌‌‌‌‌‌‌
4.5هزار دنبال‌کننده
60.9هزار عکس
56.2هزار ویدیو
1.7هزار فایل
https://eitaa.com/joinchat/3122724864Cdeade52bf9 (لینک مادرتلگرام) ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌http://کانال.شهیدنوری https://t.me/Noori82325 #یازهرای_مرضیه #حضرت_زهرا #زهرا #مادر #ایام_فاطمیه #فاطمیه #عزاداری #فاطمه_الزهرا #حضرت_فاطمه #فاطمه_پاره_تن_من_است_هرآنكس_كه.
مشاهده در ایتا
دانلود
5.93M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
دوستان حتما گوش کنید تحلیل رهبری بر وضعیت موجود رابدانید
در طول یک هفته ۱٠٠٠ نفر در پرتغال و ۵٠٠ نفر در اسپانیا بر اثر سوء مدیریت و نبود وسایل خنک کننده کشته شدند؛ ولی هیچ رسانه‌ی معاندی ندارند که اروپایی ها را تشویق کند کشورشان را سیاه رنگ کرده و نفرین شده بخوانند 🗣باران وکیلی ♭
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📣 پاسخ رهبر انقلاب به طلابی که می خواستند بروند سوریه 🔹 رفقا باید کار کنیم.. 🌙 شادی روحش صلوات 🥀
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 افتتاح قهوه‌فروشی با حضور امام جمعه! ▫️کلیپ فوق با چنین تیتری توسط تعدادی بدخواه منتشر شده و با روش پاره حقیقت گویی سعی کرده موقعیتی تمسخر آمیز علیه روحانیت خلق کند. ▫️اما وقتی تمام حقیقت روایت شود، دیگر تماشای آن نمی تواند منجر به تمسخر شود، اینجاست که اهمیت و (context) در کنار و (text) خودی نشان می دهد. 🔹زمینه و موقعیت اصلی کلیپ در واقع مربوط می شود به خورموج بوشهر برای فردی که از نجات پیدا کرده است و حضور و مسئولین محلی برای انگیزه بخشی و روحیه دهی وی بوده است. ▫️این روزها کم نیستند محتواهایی که بدون بیان زمینه واقعی، مخاطبان را دچار می کنند. 🔹ابزار ما و آگاهی با ناظر به اذهان مخاطبین و شلیک های نقطه زن در جهت تخریب محتوای فیک است. ⚠️ استبعاد حضور یک امام جمعه در قهوه فروشی نیز می‌تواند حاصل جنگ تاریخی شرق و غرب باشد آنهم در کشوری که مردمش بیشتر قهوه خانه داشته اند تا چایخانه! ✍ حمید برزگار
7.26M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎞 یک اعتراف بزرگ 👈 پروفسور مرشمایر استاد علوم سیاسی دانشگاه شیکاگو : آمریکا مسئول اصلی بحران اوکراین است!
⭕️ما مأمور به انتظاریم؛ یعنی چه؟ ‌ ✨انتظار به معنای مترصّد (چشم به راه و امیدوار) ‌بودن است.در ادبیّات نظامی یک‌ چیزی داریم به نام «آماده باش؛» انتظار یعنی «آماده‌باش!» باید «آماده‌باش» باشیم. ‌ 😉انسان مؤمن و منتظر،آن ‌کسی است که در حال «آماده‌باش» است.اگر امام شما که مأمورِ به ایجاد عدالت و استقرار عدالت در کلّ جهان است،امروز ظهور بکند،باید من و شما آماده باشیم. ‌ 🌹این «آماده‌باش» خیلی مهم است؛ انتظار به این معنا است.انتظار به معنای بی‌‌صبری کردن و پا به زمین کوبیدن و چرا دیر شد و چرا نشد و مانند اینها نیست،انتظار یعنی باید دائم در حال «آماده‌باش» باشید. 👤 ۱۳۹۶/۰۲/۲۰ 🤲
♻️ روحیه ارتباط با حضرت ولی عصر، از بزرگترین دریچه‌هاى فرج براى جامعه اسلامى است 🔻 رهبر انقلاب: حقیقتاً روحیّه‌ى انتظار و روحیّه‌ى ارتباط با ولىّ‌عصر (ارواحنا فداه) و منتظر ظهور بودن و منتظر آن روز بودن، یکى از بزرگ‌ترین دریچه‌هاى فرج براى جامعه‌ى اسلامى است. 🔹️ منتظر فرج هستیم؛ خود این انتظار، فرج است؛ خود این انتظار، دریچه‌ى فرج است، امیدبخش است، نیروبخش است؛ از احساس بیهودگى، از احساس ضایع شدن، از نومیدى، از گیج و گمى نسبت به آینده جلوگیرى میکند؛ امید میدهد، خط میدهد. 🔺️ مسئله‌ى امام زمان (سلام‌الله‌علیه) این است و امیدواریم که خداى متعال ما را به معناى واقعى کلمه از منتظران قرار بدهد و چشم ما را به تحقّق این وعده‌ى الهى روشن کند. ۱۳۹۳/۰۳/۲۱ 🌷 بازخوانی روزانه‌ی توصیه‌ها و تدابیر رهبر انقلاب در موضوعات مختلف |
🛑 زندگی نامه نادر شاه افشار 🔺 پسر شمشیر ، سردار نا آرام *قسمت بیست و ششم* فردای همانروز ، در حالیکه اسرای عثمانی با جنازه توپال عثمان پاشا بسوی بغداد در حرکت بودند نادر به یکی از سردارانش بنام باباخان بیگلربیگی ماموریت داد به کربلا و نجف رفته و نیروهای عثمانی را از آنجا بیرون کرده و این دو شهر را تصرف کند تا ارتباط امپراطوری عثمانی بکلی با بغداد قطع شود ، بیگلربیگی نیز بیدرنگ به کربلا و نجف رفته و سپاه عثمانی بدون درگیری ، شهر را تخلیه و فرار کردند و هر دو شهر به تصرف ایران درآمد در این اثناء نادر به بغداد آمد و به احمد پاشا ، حاکم عثمانی بغداد فقط تا بخاک سپردن جنازه توپال عثمان پاشا مهلت داد تا خود را تسلیم نیروهای ایران نماید ، جنازه توپال عثمان پاشا با احترام ویژه در گورستان ابوحنیفه بخاک سپرده شد ، نادر به محض آگاهی از بخاک سپردن جنازه توپال عثمان پاشا دستور گلوله باران شهر را صادر کرد نادر که از استحکام دژ بغداد آگاه بود و میدانست این شهر به این زودی ها تسلیم نخواهد شد الهیار خان گرایلی سردار افغان خود را به فرماندهی سپاه خود در اطراف بغداد منصوب کرد و خود با نیمی از سپاهیان ایران از بغداد بسوی تبریز براه افتاد ، بدون حتی یک روز استراحت شهرهای تبریز و ارومیه و اردبیل و چند شهر دیگر ایران هنوز در تصرف عثمانیان بود ، لذا نادر با سرعت تمام طی بیست روز سپاه خود را به آذربایجان رسانید ، تیمور پاشا فرمانده سپاه عثمانی که قدرت ایستادگی در مقابل نادر را در خود نمی دید بسرعت از مقابل سپاهیان ایران گریخت و به سمت دریاچه وان (دریاچه ای در ترکیه امروزی) عقب نشینی کرد مردم تبریز صدها گاو و گوسفند در مقابل نادر و سپاهیانش قربانی کردند و در حالیکه فریاد می زدند ، زنده باد نادر ، زنده باد ایران ، ورود سپاهیان ایران را جشن گرفتند ، و در این حال گروهی بی شمار از جوانان و مردان تبریزی داوطلبانه به نیروهای نادر پیوستند تا در رکاب وی به سوی شهر و دریاچه وان حرکت کرده و انتقام هشت سال ستم ترکها و اسارت خود را از آنان بگیرند نادر بدون معطلی برای تعقیب تیمور پاشا به سمت دریاچه وان حرکت کرد ، در طول مسیر دژها و پادگانهای متعددی سر راه نادر بود که همگی یا فرار کردند و یا طعم شمشیر سپاهیان ایران چشیده و به هلاکت رسیدند ، نادر پس از رسیدن به نزدیکی های دریاچه وان بیدرنگ دستور حمله به نیروهای تیمورپاشا را صادر کرد که طی یک روز ، نیروهای ترک درهم شکسته و پس از تلفات زیاد و بجای گذاشتن غنائم فراوان ، همگی فرار را بر قرار ترجیح دادند نادر سپس سپاهیان ایران را به سمت سلیمانیه ، موصل ، کرکوک و اربیل بحرکت درآورد و با زد و خوردهای کوچک و بزرگ ، تمامی شهرهای ایران را پس از سالها مجددا به خاک ایران ضمیمه کرد ، با آزاد شدن شهرهای یاد شده نادر بر بلندی قرار گرفت و رو به سپاهیانش گفت امروز تمامی خاک میهن ما از دست متجاوزین بیرون آورده شد و این روز بر همه شما دلاوران و برادران هموطن مبارک باد بلافاصله پس از آزاد سازی شهرهای شمالی و غربی ایران ، نادر به سوی بغداد حرکت کرد ، طبق معمول بدون حتی یک روز استراحت با رسیدن نادر به بغداد ، احمد پاشا حاکم بغداد که از ورود نادر به جمع محاصره کنندگان آگاه شده بود و از طرفی اوضاع خواربار شهر نیز بحرانی شده بود ، مجددا نامه ای به دربار امپراطوری عثمانی فرستاد و تقاضای کمک کرد و اضافه کرد چنانچه محاصره ادامه یابد چاره ای بجز تسلیم در مقابل سپاه ایران نخواهد داشت امپراطوری عثمانی که از اعزام نیروی کمکی به بغداد ناتوان بود لشگری بسوی شهرهای ماکو و اشنویه (شهرهائی در آذربایجان های شرقی و غربی فعلی) و اربیل و موصل (در کردستان عراق فعلی) فرستاد تا نادر را مجبور به خاتمه محاصره بغداد نماید ، نادر بلافاصله پس از اطلاع از حرکت لشگر عثمانی به شهرهای یاد شده ، در حالیکه بشدت خشمگین شده بود ، بیدرنگ بدون لحظه ای استراحت مجددا به سمت آذربایجان تاخت و قبل از اینکه لشگر عثمانی بتواند شهرهای یاد شده را تسخیر کند به آنان رسیده و چنان شکست های سختی به آنان وارد آورد که عثمانیان با دادن تلفات زیاد و کشته های بسیار ، مجبور به عقب نشینی شدند حضور مجدد و دوباره نادر در آن مدت کوتاه در منطقه آذربایجان و اربیل و موصل ، باعث حیرت دربار عثمانی گردید و پی بردند با سردار نا آرامی روبرو هستند که خواب و آسایش را بر خود حرام کرده و لحظه ای از هیچ نقطه ای از خاک ایران غافل نیست ، امپراطوری عثمانی از سر ناچاری پیکی به بغداد فرستاد و به احمد پاشا حاکم بغداد اجازه داد بعنوان نماینده تام الاختیار دربار خلافت عثمانی ، با نادر پیمان نامه صلح امضاء کند نادر پس از شکست ترک ها در غرب و شمالغرب ایران ، دو پادگان بزرگ و مجهز در آن سامان بنیاد نهاد و پس از آن بسرعت برای بار سوم به سمت بغداد عزیمت کرد احمد پاشا که اینک با قحطی
شدید خواربار مواجه شده و با شورش ها و اعتراضات کوچک و بزرگ مردم مواجه شده بود ، عبدالکریم افندی را به نمایندگی از طرف خود با برافراشتن پرچم سفید بسوی اردوی نادر فرستاد ، نادر فرستاده احمد پاشا را به گرمی پذیرفت ولی متذکر شد برای هر گونه مذاکره ، فقط احمد پاشا شخصا باید به حضور وی بیاید ، احمد پاشا که چاره ای نداشت ناچارا به اردوی نادر آمد در مذاکره نادر و احمد پاشا بعنوان نماینده تام الاختیار خلیفه عثمانی (امپراطوری عثمانی خود را خلیفه مسلمین جهان می نامید) ، مرزهای ایران به مرزهای قبلی در ده سال پیش برگشت داده شد و امپراطوری عثمانی همچنین متعهد گردید اسرای ایرانی را به ایران بازگرداند و وسایل رفاه و آسایش زوار ایرانی را تامین نماید و از آزار و اذیت آنان ممانعت و جلوگیری بعمل آورد پیمان آشتی بین دو دولت بسته شد و پیمان نامه ننگین شاه تهماسب ، باطل و از میان رفت ، شهرهای شیروان و تفلیس (پایتخت فعلی گرجستان) و ایروان (پایتخت فعلی ارمنستان فعلی) و باکو (پایتخت فعلی دولت آذربایجان فعلی) بدون جنگ تحویل دولت ایران گردید و احمد پاشا طی نامه ای به حاکمان عثمانی شهرهای یاد شده ، دستور تخلیه آنها را صادر و تحویل شهرهای یاد شده را به نمایندگان نایب السلطنه ایران را خواستار شد به شکرانه این پیروزی های بزرگ ، نادر به زیارت عتبات عالیات شتافت و پس از زیارت حرم های سامراء و کاظمین و کربلا ، به نجف اشرف مشرف شد و بعد از زیارت مرقد علی ابن ابیطالب علیه السلام ، به ملاقات روحانیون شهر رفت در ملاقاتی که میان نادر و روحانیون شهر صورت گرفت ، نادر متوجه شد بزرگ روحانیون شهر بنام *سید هاشم* معروف به *سید هاشم خارکن* در میان حاضرین نیست سید هاشم ، بزرگ روحانیون شهر نجف بود که از راه خارکنی در بیابان و فروش آن ، امورات زندگی بسیار ساده و محقر خود و خانواده اش را اداره می کرد نادر که متوجه بی اعتنائی *سید هاشم* به خود شده بود بر آن شد که شخصا ، به دیدار او برود در ملاقاتی که بین سید هاشم خار کن و نادر که بهمراه میرزا مهدی استر آبادی بود و در منزل بسیار محقر سید هاشم بعمل آمد ، نادر متوجه شد که سید هاشم ، لحظه ای چشم از چشم وی بر نمی دارد و با تعجب بسیار و بصورتی غیر عادی بصورت او خیره شده ، بدون اینکه حتی به چپ و راست بنگرد و یا حرفی بزند نادر که چنین دید سکوت مجلس را شکست و رو به سید هاشم گفت ، شما واقعا همت کرده اید که از دنیا گذشته اید ، سید هاشم گفت ، نه من همتی نکرده ام این شما هستید که همت کرده اید و از آخرت گذشته اید (سید هاشم از محاصره بغداد و گلوله باران و قحطی شهر ، که آسیب زیادی به مردم وارد کرده بود از نادر ناراضی و او را سرداری ستمگر می دانست) نادر رو به سید هاشم گفت میدانم که شما از عابدان و زاهدان راستین هستید و همه شیعیان در اقصی نقاط ایران و عراق و شهرهای دور و نزدیک ، مرید تقوی و پرهیزگاری شما هستند ولی میخواهم بدانم علت خیره شدن بیش از حد شما به من چیست سید هاشم کمی خاموش ماند و سپس گفت ، زمانی که میر ویس ، پدر محمود افغان به تحریک بعضی علمای اهل تسنن ساکن در مکه حکم کافر بودن شیعیان را گرفت و پسرش ، محمود افغان بعنوان جهاد با کفار شیعه به اصفهان تاخت و از طرفی ازبکان و عثمانیان و در پی آن روس ها ، هر کدام از طرفی به ایران حمله کردند و در پی آن ، جوانان و دختران و زنان و نوامیس ملت شیعه ایران را ، به بهانه کافر و مرتد بودن به اسارت برده و در بازارهای عشق آباد (پایتخت فعلی ازبکستان) و شهرهای عثمانی بعنوان کنیز و برده می فروختند و همه گونه تجاوز به آنان را تحت لوای دین ، روا می داشتند ، دلم بدرد آمده بود و همه روز بر غربت و بی پناهی و مظلومیت شیعیان اشک می ریختم تا اینکه روزی در حالیکه دلم از این همه ظلم و جنایت بدرد آمده و سینه ام تنگ شده بود به حرم حضرت علی علیه السلام پناه بردم و از عمق جانم از خدا خواستم به آبروی مولایمان ، شیعیان ایران را از اینهمه ظلم و جنایت و تباهی نجات بخشد و از بی پناهی و غربت برهاند که ناگهان خوابی بر من مسلط شد در خواب دیدم که حضرت علی علیه السلام در حالیکه سگی بسیار بزرگ و پر هیبت بهمراه داشت نزد من آمد و گفت ، سید هاشم ، چرا سر در گریبانی و ناله میکنی ، من رو به آن حضرت گفتم ، مولای من ، شما که بهتر میدانید چه بر سر شیعیان شما آمده و جان و مال نوامیس آنها دستخوش چه نهب و غارتی قرار گرفته ، حضرت علی علیه السلام بمن گفت ، سید هاشم ، نگران نباش ، الساعه این سگ که همراه من است را به ایران میفرستم تا تمام غارتگران و متجاوزین به ایرانیان را با شدت تمام منکوب و سرکوب نماید و عزت و آبروی شیعیان را به آنان بازگرداند سید هاشم به نادر گفت ، در این هنگام که این کلام را شنیدم بدقت به سگی که قرار بود دشمنان ایران را نابود کند نگاه کردم ، بسیار پر هیبت و خشمگین بود و از چشمان ترسناکش
، شَرَر و وحشت می بارید بطوریکه نگاه کردن در چشمان رُعب آور آن سگ ، هر دلی را می لرزاند امروز که تو به دیدن من آمدی ، وقتی چشمان نافذ و شرربار و اندام کوه پیکرت را دیدم تمام مشخصات و ظاهر ان سگ را عینا در وجود تو دیدم و علی الخصوص چشمان آن سگ و نگاه کردنش ، عینا بدون کم و کاست ، شبیه چشمان تو بود نادر که بدقت به حرف های سید هاشم گوش می کرد ، به فکر فرو رفت و به یاد خواب خود در اطراف قوچان و شمشیری که در خواب به وی داده شده افتاد ، لذا ناگهان منشی خود میرزا مهدی استر آبادی را خطاب قرار داد و از وی خواست تا مُهر او را که بر آن *(نایب السلطنه ایران - نادر)* حک شده بود را بیاورد و پس از گرفتن آن ، در همانجا آن را شکست و به میرزا مهدی دستور داد که مُهری جدید بسازد که بر آن حک شده باشد *کلب آستان ولایت - نادر* *سگ درگاه علی - نادر* از آن پس تا زمان مرگ نادر ، دد پائین تمامی نامه ها و فرامین داخلی و خارجی که از دربار ایران صادر می شد مهر پایین صفحه این عبارت بود *کلب آستان ولایت - نادر* پایان قسمت بیست و ششم