#کنترل_چشم #اخلاص
🔴ببینید چقدر ثواب گفته شده برای کسی که چشمش را از نامحرم بپوشاند. اگر به زمین نگاه کند، ثواب اعمال عبادی اهل زمین، برای آن است. به آسمان نگاه کند تسبیح و تقدیس ملائکه را برای او می نویسند.
🔸 این ها برای چیست؟ برای این است که یک نفر یاد بگیرد که در مدیریت چشم و نگاه، اخلاص را به گونهای مراعات کند که بوی شهوت ندهد. مشکل ما گاهی این است که به خودمان یاد می دهیم خوب آدم هایی باشیم و مراعات هم نکنیم. این دوگانگی شخصیت خیلی بد است. اگر نوع نگاه ها آلوده باشد، حرف خوب هم بزند. این خیلی بد است. این، بار را به منزل نمی رساند. چیزی نصیب ما نمی شود.
🔹 اگر هزار کتاب، بدانیم و بخوانیم و بنویسیم، به کار ما نمی آید. باید درونمان یکدست، پاک و زلال و خدایی و از آلودگی ها دور بشود، این اخلاص است. مسیر به سمت این، حرکت به سمت اخلاص است.
🔴 #داستان_جذاب
✅ #مگر_شما_وقتی_که_به_زیارت_میروید، آن_حضرت_را_نمیبینید؟!
💠 مرحوم حجّةالحق، حضرت استاد اسدالله داستانی بنیسی ـ رضوان الله تعالی علیه. ـ در کتاب «همیان بِنیسی یا تاریخ گویای گذشته» نوشتهاند:
🔹روستای اَزغَد از توابع شهر مقدّس مشهد است.
🔹مرحوم حاج ملّا غلامحسين ازغدی، به مرحوم ملّا هاشم خراسانی نقل کرده است كه زنی از مَحرمهای من، هر سال برای زيارت حضرت امام رضا ـ سلام الله تعالی علیه. ـ از ازغد به مشهد میرفت و برای هر کدام از کودکان فامیل، كفش یا كلاه و یا...، #سوغاتی میآورد.
🔹ما به او میگفتيم که تو از روستا دستخالی میروی؛ پس چگونه اينهمه سوغاتی میخری؟ میگفت: «وقتی که به حرم مطهّر امام رضا ـ علیه السّلام. ـ میروم، آن حضرت را در میان ضريح میبينم و به ایشان سلام عرض میكنم؛ بعد، ایشان حال من و تعداد و احوال کودکان فامیل را میپرسد و مقداری پول میدهد تا برای آنان سوغاتی بخرم! مگر شما وقتی که به زيارت میرويد، آن حضرت را نمیبينيد؟!»
🔹ما سكوت میكرديم و احتمال میدادیم که او در مشهد گدايی میكند و با پولهایی که از اين راه به دست میآورد، سوغاتیها را میخرد.
🔹یک بار که او برای زيارت به راه افتاد، من هم پشتسرش به راه افتادم. وقتی که به مشهد رسيديم، ديدم که او به خانهی يكی از همروستاییهای مقيم آنجا رفت و وضو گرفت؛ بعد، مخلصانه به حرم حضرت امام رضا ـ سلام الله تعالی علیه. ـ مشرّف شد و خود را به ضريح مطهّر چسباند.
🔹من كنار درِ حرم ايستاده بودم. وقتی که خواست از حرم خارج شود، پیش او رفتم و سلام كردم. از ديدن من خوشحال شد و تبسّم كرد. گفتم که در كنار ضريح خيلی ايستادی. گفت: «بله؛ حضرت از من احوالپرسی میكرد و احوال كودكان فامیل را میپرسید و پولی به من داد تا برای آنان سوغاتی بخرم!"؛ بعد، دستش را باز كرد و ديدم که در دستش پول هست و يقين پیدا كردم كه او به سبب پاكدلی، #صدق و #اخلاص، به این مقام رسيده است.
🔹هر چقدر تلاش کردم که او را به این راضی کنم که پولها را به من بدهد تا به جای او سوغاتی بخرم، راضی نشد و گفت: «خودم بايد سوغاتیها را بخرم!"»
#زیارت، #طهارت_قلب
http://eitaa.com/joinchat/3122724864Cdeade52bf9
🌷 شهید سلیمانی دنبال دیده شدن نبود
💠 امام خامنه ای: اینکه میبینید کار برکت پیدا می کند، به خاطر #اخلاص است. اخلاص شهید سلیمانی را از کجا میشود فهمید؟ از اینجایی که اصلاً دنبال دیده شدن نبود؛ از دیده شدن فرار میکرد، حالا جوری شده که همهی دنیا دارند او را میبینند. ۱۴۰۰/۱۰/۱۱
۱۷ اسفند ماه؛ سالروز شهادت فرمانده با
اخلاص لشکر ۲۷ محمدرسول الله
صلیاللهعلیهوآله وسلم؛
شهید ابراهیم همت
صلواتی اهدا کنیم به همه شهدای راه الله تعالی از اول خلقت تا برپایی روز قیامت:
🌹اللّهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم واحشرنامعهم والعن اعدائهم اجمعین🌹
#اخلاص
#شهید_همت
شهدا را مهمان فاتحه ای کنیم🌹
#شهید_امروز
🌼#عکس_شاه|رژیم شاه برا عوامفریبی، قاب عکس شاهملعون رو در حال احرام، توی مسجد شاهرود نصب کرده بود. حسین با دو نفر از دوستاش شبونه وارد مسجد شده و عکس رو از بین بردند؛ اما قاب عکس رو سالم داخل یکی از کمدهای مسجد پنهان کردند. جالب اینجاست که حسین عکس رو از بین میبره، ولی قابش رو چون متعلق به مسجد بوده، سالم میذاره توی مسجد...
🌼#عروس_مادر|مادرشهید میگه: یه روز با خودم گفتم: "چرا فرزندم رو قبل از شهید شدن داماد نکردم؟ " تا اینکه بعد از مدتی در عالم خواب عروسم رو بهم نشون دادند. خواب دیدم بیرونِ خونه یه ماشین قهوهای پارک شده. یه سید هم جلوی ماشین ایستاده بود. عروس چادر رو صورتش بود. با خودم گفتم: "کاش چادرش رو کنار بزنه و من عروسم رو ببینم که از چه طایفهایه؟" تا اینکه رویش رو کنار زد و دیدم عروس دختری از تبار ساداته...
🌼#فدای_امامحسین|مجروح شده بود. وقتی زخمش رو دیدم؛ گفتم: مادر! اگه تیر به سینهات میخورد؛ زنده نمیموندی ... حسین هم در جوابم گفت: فدای سر امام حسین(ع)
🌼#اخلاص|وقتی مجروح شد، توی دستش ميلهای كار گذاشتند كه دو سرش بيرون بود. حسین دست مجروحش رو زیر لباس مخفی میکرد تا کسی نبینه و بخاطر جانباز بودن ازش تعریف و تمجید نکنه. همون ایام رفتند زيارت حضرت رضا(ع). مادرش گفت: حرم شلوغه. دستت رو بیار بیرون تا مردم ببینن و بهت برخورد نکنن که اذیت بشی.. حسین قبول نکرد و گفت: «دستم رو بالا نگه دارم كه مردم بگن مجروح جنگیه؟ نه من اينكار رو نمیكنم.»
🇮🇷 ما شهدا را مستند روایت میکنیم
●واژهیاب:
#شهیدبسطامی #شهدای_سمنان