#شهید_امروز
#برش_سوم|وقتی امامرضا علیهالسلام عنایت فرمود و مینها عمل نکرد
#متن_خاطره|روز اعزام شهیدعلیمردانی به جبهه رفتم راه آهن برا خداحافظی.
شهید علیمردانی بهم گفت: این دفعه آخره و برگشتی در کار نیست؛ ان شاا... شهید میشم...
بهش گفتم اینهمه جبهه رفتی؛ میخوام چیزی رو برام بگی که تا حالا به کسی نگفتی؟ گفت: یه مطلب بهت میگم اما تا زندهام برا کسی تعریف نکن:
توی عملیات فتحِ ارتفاعاتِ اللهاکبر وقتی شب بهمراهِ نیروهام به میدان مین برخوردیم؛ دیدم هیچکاری نمیتونیم بکنیم و حتی فرصت خنثی کردن مینها رو نداشتیم. آهسته از نیروها فاصله گرفتم و برگشتم رو به سمت حرم امام رضا(ع)؛ به ایشون متوسل شدم و عرض کردم: آقا جان! اینها بچههای مشهد هستند؛ ما جز شما کسی رو نداریم... یک آن انگار صدایی میان آسمان و زمین پیچید و گفت: فلانی! امشب این مینها عمل نمیکند، سریع به سمت نیروها رفتم و به آنها گفتم: این مینها خنثی شده و معبر برای عبور باز شده... بعد خودم در جلو شروع به حرکت کردم و از میدان مین گذشتیم، بدون اینکه حتی کوچکترین اتفاقی بیفته...
یادمه بعد از عملیات دوباره با نیروها توی مسیر برگشت، به همون میدان مین رسیدیم؛ عدهای از بچهها گفتند: چرا ایستادی و از میدان رد نمیشی؟ بهشون گفتم: این میدان مین قرار بود دیشب عمل نکنه...
بعد با عدهای از دوستان مشغول خنثی سازی میدان مین شدم. بعد از اینکه تعدادی خیلی زیادی از مینها رو خنثی کردیم، تونستیم از اونجا عبور کنیم...
👤 راوی: سردار احمدی؛ از دوستان شهید