4_5841316343315433080.mp3
3.23M
به مناسبت سالروز وفات جناب ابوطالب پدر گرامی امیرالمومنین علیهما السلام (۲۶ رجب)
#حکایت خدمتگزاری خالصانه جناب ابوطالب علیه السلام به محضر رسول اکرم صلیالله علیه و آله
🍃🍂🍃🍂🍂🍃
http://کانال.شهیدنوری
مسائل روز:سیاسی خبری فرهنگی مذهبی و....
#به_جمع_ما_بپوندید
eitaa.com/hoori8232
(✌️تاظهور✌️)
🔆مرحوم حاج #میرزا_علی_آقا_شیرازی 👌عالم و عارفی که #نهج_البلاغه مُجسّم و مُسلّم بود!!!! #به_جمع_ما_ب
👈مرحوم حاج #میرزا_علی_آقا_شیرازی ره
👤#حکایت استاد مرتضی #مطهری ره از چگونگی آشنائی اش با #نهج_البلاغه :
📋 از کودکى با نام نهجالبلاغه آشنا بودم و آن را در میان کتابهاى مرحوم پدرم(اعلىاللّه مقامه) مىشناختم. پس از آن، سالها بود که تحصیل مىکردم. مقدمات عربى را در حوزه علمیه مشهد و سپس در حوزه علمیه قم به پایان رسانده بودم. دروسى که اصطلاحا «سطوح» نامیده مىشود نزدیک به پایان بود و در همه این مدت نام نهج البلاغه بعد از قرآن بیش از هر کتاب دیگر به گوشم مىخورد. چند خطبه زهدى تکرارى اهل منبر را آنقدر شنیده بودم که تقریبا حفظ کرده بودم، اما اعتراف مىکنم که مانند همه طلاب و همقطارانم با دنیاى نهجالبلاغه بیگانه بودم؛ بیگانهوار با آن برخورد مىکردم، بیگانهوار مىگذشتم. تا آنکه در تابستان سال 1320، پس از پنج سال که در قم اقامت داشتم، براى فرار از گرماى قم به اصفهان رفتم. تصادف کوچکى مرا با فردى آشنا با نهجالبلاغه آشنا کرد. او دست مرا گرفت و اندکى وارد دنیاى نهجالبلاغه کرد. آن وقت بود که عمیقا احساس کردم این کتاب را نمىشناختم و بعدها مکرر آرزو کردم که اىکاش کسى پیدا شود و مرا با دنیاى قرآن نیز آشنا سازد.
از آن پس چهره نهجالبلاغه در نظرم عوض شد، مورد علاقهام قرار گرفت و محبوبم شد؛ گویى کتاب دیگرى است غیر آن کتابى که از دوران کودکى آن را مىشناختم. احساس کردم که دنیاى جدیدى کشف کردهام.
او نهج البلاغه مجسّم و مسلّم بود؛ با نهج البلاغه می زیست و با نهج البلاغه تنفس میکرد؛ روحش با این کتاب میتپید و نبضش با این کتاب میزد و بر روی منبر، غالباً از نهج البلاغه استفاده میکرد؛ مواعظ نهج البلاغه در اعماق جانش فرو رفته و برای من محسوس بود که روح این مرد با روح امیرالمؤمنین (ع) پیوند خورده و متصل شده است.
نهج البلاغه به او حال میداد و روی بال و پر خود می نشاند و در عوالمی که ما نمیتوانستیم درک کنیم، سیر میکرد. جملههای این کتاب ورد زبانش بود و به آنها استشهاد میکرد.
غالباً جریان کلمات نهج البلاغه بر زبانش با جریان اشک از چشمانش بر محاسن سپیدش همراه بود.
خودش، نام حضرت رسول اکرم (ص) و یا حضرت امیرالمؤمنین علی (ع) را که میبرد، اشکش جاری میشد.
من درک محضر این استاد را از ذخائر گرانبهای عمر خود میدانستم و حاضر نبودم آن را با هیچ چیزی معاوضه کنم؛ منبرش بیش از آنکه "قال" باشد،" حال" بود.
نماز جماعت عجیبی میخواند و وقتی سوره فجر را در نماز تلاوت میکرد و به آیه "و جیءَ یومئذ بجهنّم یومئذ یتذکّر الانسان و أنّی له الذّکری" میرسید، شانههایش میلرزید و به گریه میافتاد.
او از بزرگترین اهل معناست که من در عمر خود دیدهام."
👈بیشتر بدانید👇
📋 4o1.ir/Sahife2+
📋 4o1.ir/YkYzm+
#به_جمع_ما_بپوندید
@noori82325
4_5956441391201519039.mp3
4.93M
▫️به هر دعا که توانم تو را همیشه بخوانم...
#حکایت نجات یافتن معجزه وار مردم سامرا از مرض وبا با "ختم همگانی زیارت عاشورا" و هدیه کردن آن به مادر امام عصر علیه السلام.
eitaa.com/qwerta
4_5962809363117642507.mp3
12.69M
🔰 بانویی که 230 سال عمر کرد!!!
🔸 #حکایت بهت آور جناب «حَبابه والِبیه» که هشت امام معصوم را زیارت کرد
🔸 و روزی دوباره در رکاب حضرت مهدی علیه السلام #رجعت خواهد کرد!
📚 کمال الدین ج2 ص536.
📚هدایة الکبری ص167.
#به_جمع_مابپوندید
@noori82325
🇮🇷 با ما همراه باشید
حوادث آخرالزمان و علائم ظهور.mp3
12.69M
🔰 بانویی که 230 سال عمر کرد!!!
🔸 #حکایت بهت آور جناب «حَبابه والِبیه» که هشت امام معصوم را زیارت کرد
🔸 و روزی دوباره در رکاب حضرت مهدی علیه السلام #رجعت خواهد کرد!
📚 کمال الدین ج2 ص536.
📚هدایة الکبری ص167.
➖➖➖➖➖➖➖
ما را به دوستان خود معرفی کنید
#به_جمع_مابپوندید
@noori82325
🇮🇷 با ما همراه باشید
Hazrate Abbas va Armani.mp3
3.18M
▪️دست او پنجره فولاد همه ادیان است...
#حکایت زیبای عنایت #حضرت_عباس_علیه_السلام به یک ارمنی!
🏴@NOORI82325 #بجمع_مابپوندید🏴
Hekayat Badkare Ke beheshti shod.mp3
7.41M
▫️سه روز بود که جنازهاش روی زمین افتاده بود.
هیچ کس خوش نداشت جسد او را دفن کند.
وحی رسید به موسی:
«برو و این زن را دفن کن.
به مردم هم بگو که او بهشتی است!
درست است که بدکاره بود،
اما بخاطر یک کارش، همه گناهانش را بخشیدم...»
📚 الكافي (ط - الإسلامية)، ج8، ص384
#حکایت
#امتحان
@NOORI82325 #یمن_طلیعه_ظهور
Hazrate abotaleb.mp3
3.23M
▪️به مناسبت سالروز وفات جناب ابوطالب پدر گرامی امیرالمومنین علیهما السلام (۲۶ رجب)
#حکایت خدمتگزاری خالصانه جناب ابوطالب علیه السلام به محضر رسول اکرم صلیالله علیه و آله
4_5765023709660186278.mp3
4.51M
▪️به مناسبت هشتم شوال، سالروز تخریب قبور ائمه بقیع علیهم السلام؛
#حکایت جانسوزی از تخریب قبور ائمه بقیع علیهم السلام.
#تخریب_بقیع
#نیروهای_متحد_اسلام
@NOORI82325
#یمن_پرچمدار_ظهور
Hekayate Herze Emam Javad.mp3
4.91M
▪️به مناسبت ایام شهادت #امام_جواد_علیه_السلام ؛
#حکایت عنایت زیبای امام جواد علیه السلام به دشمن خویش.
#نیروهای_متحد_اسلام
@NOORI82325
#یمن_پرچمدار_ظهور
90-Hekayate Hszrate Roghaye Safar Karbala.mp3
3.39M
▪️با توسل به سهساله ارباب، کربلایی شد!
✋ آرزومندان کربلا بشنوند؛
#حکایت
#حضرت_رقیه_سلام_الله_علیها
@NOORI82325 #شکوه_حسینی #اربعین
Hekayat Jenabe Salman Farsi.mp3
4.88M
▪️به مناسبت سالروز وفات فخر ایران زمین، جناب سلمان فارسی علیه الرحمة (هشتم صفر)
✨ تصویر کوچکی از حکومت الهی امام عصر عجل الله فرجه
📚ترجمه نفس الرحمن ص۵۱۱.
#حکایت
#زیبایی_های_ظهور
▪️سیّدی بود در نجف،
مردم میگفتند علم غیب دارد!
به خودش گفت:
«بگذار امتحانش کنم.»
رفت پیش سیّد.
گفت:
«من گمشدهای دارم، بگویید الان کجاست؟»
سیّد در فکر فرو رفت.
یکدفعه رنگ صورتش تغییر کرد.
بهتزده گفت: ...
#حکایت
#معرفت_حضرت
🔘 حکایت سیّدی که از غیب میگفت! 👇
Hekayate Seyedi Ba Elme Qeib.mp3
4.77M
▪️حکایت سیّدی که از غیب میگفت!
#حکایت
#معرفت_حضرت
📚به نقل از فرزندان مرحوم آخوند خراسانی
#السلام_علی_المهدی
4_5947276283179175113.mp3
5.52M
▫️ماجرای عجیب نِگین شکسته
#حکایت زیبای یونس نقاش و پناه بردن او به امام زمانش، #امام_هادی_علیه_السلام
📚امالی طوسی ص۲۸۸.
🍁
#حکایت
✍چوپانی گوسفندان را به صحرا برد و به درخت گردوی تنومندی رسید. از آن بالا رفت و به چیدن گردو مشغول شد كه ناگهان طوفان سختی در گرفت. خواست فرود آید، ترسید. باد شاخهای را كه چوپان روی آن بود به این طرف و آن طرف میبرد. دید نزدیك است كه بیفتد و دست و پایش بشكند. مستاصل شد و صوتش را رو به بالا کرد و گفت: «ای خدا گلهام نذر تو برای اینکه از درخت سالم پایین بیایم.»
قدری باد ساكت شد و چوپان به شاخه قویتری دست زد و جای پایی پیدا كرد و خود را محكم گرفت. گفت: «ای خدا راضی نمیشوی كه زن و بچه من بیچاره از تنگی و خواری بمیرند و تو همه گله را صاحب شوی. نصف گله را به تو میدهم و نصفی هم برای خودم.» قدری پایینتر آمد. وقتی كه نزدیك تنه درخت رسید گفت: «ای خدا نصف گله را چطور نگهداری میكنی؟ آنها را خودم نگهداری میكنم در عوض كشك و پشم نصف گله را به تو میدهم.»
وقتی كمی پایینتر آمد گفت: «بالاخره چوپان هم كه بیمزد نمیشود. كشكش مال تو، پشمش مال من به عنوان دستمزد.» وقتی باقی تنه را سُرخورد و پایش به زمین رسید نگاهی به آسمان کرد و گفت: «چه كشكی چه پشمی؟ ما از هول خودمان یك غلطی كردیم. غلط زیادی كه جریمه ندارد.»
👌در زندگی شما چند بار این حکایت پیش آمده است؟!
امان ازین حکایت....
به ما👇👇بپیوندید
@NOORI82325 #صلی_الله_علیک_یا_اباعبدالله #بحق_الزهرا_عجل_لولیک_الفرج #تعجیلدرظهور3صلوات
#شماهم_به_جمع_مابپوندید