eitaa logo
(✌️#آتاظهور✌️) ‌‌‌‌‌‌‌‌
4.5هزار دنبال‌کننده
60.7هزار عکس
55.9هزار ویدیو
1.7هزار فایل
https://eitaa.com/joinchat/3122724864Cdeade52bf9 (لینک مادرتلگرام) ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌http://کانال.شهیدنوری https://t.me/Noori82325 #یازهرای_مرضیه #حضرت_زهرا #زهرا #مادر #ایام_فاطمیه #فاطمیه #عزاداری #فاطمه_الزهرا #حضرت_فاطمه #فاطمه_پاره_تن_من_است_هرآنكس_كه.
مشاهده در ایتا
دانلود
🍂 🍂 🌴مجموعه خاطرات سردار مدافع حرم شهید حاج‌شعبان نصیری 🌷سردار حاج‌شعبان نصیری که از یادگارانِ هشت سال دفاع مقدس بود و سابقۀ حضور طولانی در سوریه داشت، به منظور دفاع از حرمین عازم سوریه شد. وی در شبِ اول رمضان المبارک سال ۱۳۹۶، در جبهه عراق و طی عملیات آزادسازی «موصل» به شهادت رسید. 🌷 شهید نصیری در قرارگاه فوق‌سری نصرت نیز حضور مؤثری داشت و فعالیت‌های گوناگونی را در کنار فرماندهان این قرارگاه ازجمله سردار محمد باقری و سردار شهید علی هاشمی انجام می‌داد. 🌷 پس از مدتی به لشکر۹ بدر رفت. مدتی در این لشکر به فرماندهی شهید اسماعیل دقایقی فعالیت کرد و با شهادت این سردار در عملیات کربلای۵، در جایگاه رییس ستاد این لشکر به فرماندهی حاج‌محمدرضا نقدی مشغول فعالیت شد. 🌷 حاج‌شعبان نصیری با آغاز درگیری‌های سوریه و عراق راهی دمشق و حلب و کربلا و سامرا شد. او حضور مؤثری در سوریه داشت و رفاقت و نزدیکی‌اش به فرمانده دلاور نیروی قدس سپاه، سردار حاج‌قاسم سلیمانی باعث شده بود از مشورت‌های او در عرصه‌های مختلف استفاده کنند 🌷 تا اینکه منطقۀ عمومی تل عفر در غرب موصل، و در شب اول ماه مبارک رمضان ۱۴۳۸ (حدود ساعت ۷ عصر جمعه ۵خرداد۱۳۹۶) به‌همراه جمعی از دوستانش در کمین تلۀ انفجاری داعش افتاد و به شهادت رسید. 🌱 🌱 🌱 🌱 🌱 🌱
🍂 🍂 خاطرات و یادداشت‌های شهید مدافع حرم عباس کردانی 🌷کردانی متولد 20اسفندماه1358 از شهر اهواز است. وی پس از حملۀ تکفیری‌ها به سوریه و برای دفاع از حرم حضرت زینب(س) و حضرت رقیه(س) اعزام شد. 🥀از شهدای آزاد‌سازی شهر‌های شیعه‌نشین نبل و الزهرا در سوریه است که در سال 1394 به فیض شهادت نایل شد. مزار این شهید والامقام در قطعۀ شهدای مدافع حرم اهواز قرار دارد. 🌷 ازجمله آثار نویسنده می‌توان به ناگفته‌ها، دیدم که جانم می‌رود، تفحص، سی‌وهفت سال، از معراج برگشتگان و... اشاره کرد. دفتر خاطراتم افتاد توی آب خیس شد. حالم خیلی گرفته شد. الان شش روز از قضیه می‌گذره. تازه دوباره ساعت 9 شب پنجشنبه 17دی‌ماه1394 هست و دفتر رو باز کردم. هنوز نم داره، اما شروع کردم نوشتن. 🥀کاش می‌تونستم متن خاطرات رو جوری بنویسم که دیگه نیازی به ویرایش نباشه، اما نمی‌شه. فعلاً هرچی به ذهنم می‌رسه و هرچی می‌بینم می‌نویسم، شاید یه روزی به دردم بخوره و شروع کنم پاک‌نویس کردن و... حداقل یه استفاده‌ای داشته باشه. 🌱 🌱 🌱 🌱 🌱 🌱