eitaa logo
|•ناڕوَݩ🌿'
298 دنبال‌کننده
1.3هزار عکس
134 ویدیو
4 فایل
🎗•|آدم اینجا تنهاست و در این تنهایی سایه‌ی نارونی تا ابَدیَت جاری‌ست به سراغِ من اگر می‌آیید...نرم و آهسته بیایید مبادا که ترک بردارد چینیِ نازکِ تنهاییِ من... 🌱۱۴۰۰/۶/۱۷ 📬 http://payamenashenas.ir/NARVAN @NaRvAn_20 ⌝یامھد؎ﷻ⌞
مشاهده در ایتا
دانلود
‌•• . همیشه غایب من، همیشه حاضری! مثل بغض بر سینه‌ام نشسته‌ای مثل ابر در آسمانم، مثل وهم در جانم، زمان را شکسته‌ای همیشه غایبِ من ،همیشه حاضری! تا پلک می‌زنم سرازیر می‌شوی ...🍂 ‌. •••
•• . به‌ کفـــر گفت‌ که‌ دست‌ِ حسن‌ دوایی‌ نیست درست‌ گفت‌ برادر‌ . . .خود‌ِ دوا‌ حسن‌ است . •••
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
•• . دختران شهر به روستا فکر میکنند دختران روستا در آرزوی شهر می‌میرند مردان کوچک به آسایش مردان بزرگ فکر می‌کنند مردان بزرگ در آرزوی آرامش مردان کوچک می‌میرند کدام پل  در کجای جهان شکسته است که هیچ کس به خانه اش نمی رسد؟! . •••
‌•• . تو گمــی درمن و من درتو گمــم، باور کن جز دراین شعر، نشان و اثری از ما نیست . •••
|•ناڕوَݩ🌿'
#Poem . •••
•• ما مشق غم عشق تو را خوش ننوشتیم اما تو بکـش خـط به خـطای همه‌ی ما . •••
•• . تنها بود با دلــی بازی نکرد زنده بود ولی زندگی نکرد . •••
|•ناڕوَݩ🌿'
•• . تنها بود با دلــی بازی نکرد زنده بود ولی زندگی نکرد #لاادرے . •••
•• . آورده بود خــاطــره‌ها را به یــاد و مُرد سر را به روی دفترِ شعـرش نهاد و مُرد قبل از شروعِ شعر جدیدش نوشته بود نـــذر ســـلامــتیّ سرت، إن یَکـاد و مُرد در زیر صفـــــر مطلقِ ســــرمای رفتنت یخ زد نهـال شاعری از انجــماد و مُرد تصمیـــم بر ســـــرودن شعــری برای تو آخر به دست عاشـــقتان کار داد و مُرد! تنها نوشت "محشر" و در پانوشتِ متن آن را به چشم‌های تو کرد استناد و مُرد در قحطِ شـانه‌های تو باید به هیچـکس تکیه نکرد و روی دو پا ایسـتاد و مُرد... . •••
•• . کاش آن‌جا که تو رفـتی غمِ عالم می‌رفت! کاش این غربتِ جمعی همه باهم می‌رفت . •••
•• . نیست بیمِ سوختن . . . دودِ ز آتش جسته را🍂 . •••
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
•• . با چنین مهر، چنان قهـــر چه جایی دارد؟ بشْــــکن! امــا دل مـا نیز خــــدایی دارد تا کــه گهــــگاه، کـمی آه بـــرآرم زِ رقــیب بی‌وفا بودی و گفتم: «چه وفایی دارد!» عیبِ من نیست که عمری نگشودیم پروبال مـی‌زند بـال‌ و پری، آن‌ که هــوایــی دارد گفت با طعنه، رفیقی که:«اسیری!»گفتم: «رحمـتِ اوست که گیـسوی رهــایی دارد» ردنکن در خور اگر نیست، که همچون دلِ‌من شعـــرِ من ســاده اگر هـست صــفایی دارد . •••