eitaa logo
|•ناڕوَݩ🌿'
296 دنبال‌کننده
1.3هزار عکس
134 ویدیو
4 فایل
🎗•|آدم اینجا تنهاست و در این تنهایی سایه‌ی نارونی تا ابَدیَت جاری‌ست به سراغِ من اگر می‌آیید...نرم و آهسته بیایید مبادا که ترک بردارد چینیِ نازکِ تنهاییِ من... 🌱۱۴۰۰/۶/۱۷ 📬 http://payamenashenas.ir/NARVAN @NaRvAn_20 ⌝یامھد؎ﷻ⌞
مشاهده در ایتا
دانلود
•• . تو همانی که دلم لک زده لبخندش را او که هرگز نتوان یافت همانندش را منم آن شاعر دلخون که فقط خرج تو کرد غزل و عاطفه و روح هنرمندش را از رقیبان کمین کرده عقب می‌ماند هر که تبلیغ کند خوبی دلبندش را مثل آن خواب بعید است ببیند دیگر هر که تعریف کند خواب خوشایندش را مادرم بعد تو هی حال مرا می‌پرسد مادرم تاب ندارد غم فرزندش را عشق با اینکه مرا تجزیه کرده است به تو به تو اصرار نکرده است فرایندش را قلب من موقع اهدا به تو ایراد نداشت مشکل از توست اگر پس زده پیوندش را حفظ کن این غزلم را که به زودی شاید بفرستند رفیقان به تو این بندش را منم آن شیخ سیه روز که در آخر عمر لای موهای تو گم کرد خداوندش را...! 🌱 . •••
•• . مـرا چشمی ست خون افشان زِ دست آن کمــان اَبرو جهان بس فتنه خواهد ديد از آن چشم و از آن ابرو غُلام چشم آن تُرکم، که در خواب خوش مستی نگارين گُلشنش روی استُ، مِشکين سايبان ابرو تو کافر دل نميبندی، نقاب زلُف و ميترســم که مِحرابــم بگرداند خَــم آن دل ستان ابـرو اگر چه مرغ زيرک بود، حافظ در هوا داری به تير غَمزه صيـدش کرد چشــم آن کمان ابـرو غُلام چشم آن تُرکم، که در خواب خوش مستی نگارين گُلشنش روی استُ، مِشکين سايبان ابرو 🌱 . ‌•••
•• . تا آینه رفتم که بگیرم خبر از خویش دیدم که در آن آینه هم جز تو کسی نیست...! 🌱 . •••
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
‌•• . این همه رنج کشیدیم و نمی دانستیم که بلاهای وصال تو کم از هجران نیست 🌱 . •••
•• . نشود فاش کسی آنچه میان من و توست تا اشارات نظر نامه رسان من و توست گوش کن با لب خاموش سخن می‌گویم پاسخم گو به نگاهی که زبان من و توست...(: 🌱 . •••
•• . سخنِ عشق نه آن است که آید به زبان ساقیا می ده و کوتاه کن این گفت و شِنُفت 🌱 . •••
•• . تمام قافیه هایم فدای آمدنت بیا ردیف کن این روزهای درهم را 🌱 . •••
هرگز...! . •••
•• . آمـد نَفَسِ صبـح و سلامت نرسانید بوی تـو نیـاورد و پیامت نرسـانید یا تو به دمِ صبـح سَـلامی نسـپردی یا صبح‌دم از رشک سلامت‌نرسانید . •••
•• . آن که مست آمد و دستی به دل ما زد و رفت درِ این خانه ندانم به چه سودا زد و رفت خواست تنهایی ما را به رخ ما بکشد تنه ای بر در این خانه ی تنها زد و رفت دل تنگش سر گل چیدن ازین باغ نداشت قدمی چند به آهنگ تماشا زد و رفت مرغ دریا خبر از یک شب طوفانی داشت گشت و فریاد کشان بال به دریا زد و رفت چه هوایی به سرش بود که با دست تهی پشت پا بر هوس دولت دنیا زد و رفت بس که اوضاع جهان در هم و ناموزون دید قلم نسخ برین خط چلیپا زد و رفت دل خورشیدی اش از ظلمت ما گشت ملول چون شفق بال به بام شب یلدا زد و رفت همنوای دل من بود به هنگام قفس ناله ای در غم مرغان هم آوا زد و رفت 🌱 . •••